آنگونه که بهرام بیضایی در «نمایش در ایران» مینویسد: سیاه پوشیدن و بازار بستن در عزای امام حسین(ع)، بنا به امر معزالدوله رسم میشود و طی 7قرن، مرحله به مرحله شکل میگیرد. به این معنی که ابتدا «تنها دستههایی بودهاند که
به کندی از برابر تماشاچیان میگذشتهاند و با سینهزدن و زنجیرزدن و کوبیدن سنج و نظایر آن و حمل نشانهها و علمهایی که بیشباهت به افزارهای جنگی نبود و نیز همآوازی و همسرایی در خواندن نوحه، ماجرای کربلا را به مردم یادآوری میکردند.
در مرحله بعد، آوازهای دسته جمعی کمتر شد و نشانهها بیشتر و یکی دو واقعه خوان، ماجرای کربلا را برای تماشاگران نقل میکردند...چندی بعد به جای نقالان، شبیه چند تن از شهدا را به مردم نشان دادند که با شبیهسازی و لباسهای نزدیک به واقعیت میآمدند و مصایب خود را شرح میدادند. مرحله بعدی، گفت و شنیدهها بود با هم و بعد پیدایش بازیگران.
شاید در آخرین نیم قرن دوره صفویه، تعزیه تحول نهایی خود را طی کرد و به آن شکلی که میشناسیم درآمد». اکنون شبیهخوانی بهعنوان میراث معنوی ایرانیان در فهرست یونسکو به ثبت رسیده است. اما ثبت یک اثر تا چه اندازه به زنده ماندن آن میانجامد. داوود فتحعلیبیگی، از مدیران انجمن تعزیه در ایران و یکی از کسانی است که مسئولیت تهیه پرونده ثبتی این اثر را بر عهده داشته است. فتحعلیبیگی بر این باور است که «ثبت جهانی هنر شبیهخوانی موجب میشود متولیان فرهنگی، این هنر را به رسمیت بشناسند و شرایط لازم برای حفظ و گسترش آن را فراهم آورند وگرنه با هجوم رسانههای جدید، شبیهخوانی نیز چون دیگر سنتها و آیینهای ایرانی، رنگ میبازد و از بین میرود».
وی در پاسخ به این سوال که شاید شبیهخوانی، نتوانسته آنگونه که باید و شاید، خود را با شرایط امروز هماهنگ کند، میگوید: «مضامین عمیقی که در دل این هنر نهفته است، هرگز کهنه نمیشود. مگر مفاهیمی چون شهادت، آزادیخواهی و عدالتطلبی، به مرور زمان معنی و مفهوم خود را از دست میدهند؟ مضامین، تازه و ثابت باقی میمانند اما چگونه روایت کردن آنها تغییر میکند. هنوز هم با گذشت این همه سال، شبیهخوانی روح تراژدی را در ایرانیان بیدار و اسطوره شهادت را برایشان تکرار میکند». عضو هیأت مدیره انجمن تعزیه به ضرورت آسیبشناسی این هنر اشاره میکند و میگوید: «بعضی نمادها تغییر کرده، همچنان که موسیقی و نسخههای شبیهخوانی نیز دستخوش دگرگونی شدهاند. از این رو باید انجمنی تشکیل شود و به آسیبشناسی هنر شبیهخوانی بپردازد و نسخههای اصیل را استخراج کند و به شبیهخوانها اجازه ندهد که بهاصطلاح، خارج بخوانند».
از سوی دیگر «شبیهخوانی» یا «شبیهگردانی»، میراث ارزشمندی است که امسال در فهرست میراث معنوی یونسکو به ثبت رسیده؛ هنری که میتواند گردشگران بسیاری را جذب کند اما هیچ مکان ثابتی برای اجرای دائمی این هنر وجود ندارد. فتحعلیبیگی بر این باور است که «ثبت ملی و حتی جهانی یک اثر، ماندگاری آن را تضمین نمیکند به همین خاطر است که در ضوابط یونسکو، بخشی به «میراث در خطر» اختصاص داده شده. اما ثبت آثار فرهنگی موجب شناسایی آنها و افزایش میزان حساسیتها میشود و لازم است ایرانیان آداب، رسوم و آیینهای چند صدساله خود، چون نوروز، آیینهای عاشورایی، شبیهخوانی، نقالی و... را ثبت و معرفی کنند، حتی اگر مردم دنیا نمادهای موجود در این سنتها را درک نکنند».او به ضرورت وجود مکانی ثابت و دائمی برای اجرای شبیهخوانی اشاره میکند و میگوید: «شبیهخوانی تنها به ایام سوگواری اختصاص ندارد.
بههمین خاطر متولیان فرهنگی میتوانند فضایی را برای اجرای نمایشهای سنتی و آیینی چون شبیهخوانی، نقالی و نمایشهای روحوضی در نظر بگیرند؛ فضایی که میتواند در جذب گردشگر به آنها یاری رساند. اما متأسفانه مکان ثابتی برای اجرای شبیه خوانی وجود ندارد».