در این راستا سفرهای دیپلماتیک مقامات بلندپایه کشورمان به این کشورها میتواند نشانههایی از این امر باشد.
بهبود روابط مسکو- واشنگتن
روابط روسیه و آمریکا در سالهای بعد از فروپاشی شوروی، تغییرات گوناگونی را در دورههای مختلف تجربه کرده است بهطوری که در اواخر دوره اتحاد جماهیر شوروی و به ویژه پس از شکست کودتای اوت1991، غربگرایی، گفتمان رایج در سیاست خارجی این کشور بود. در این سالها یلتسین، کاسیانف، نمتسوف، کوزیرف، یاولینسکی و چرنومردین مهمترین افراد گفتمان سیاستمداران غربگرای این کشور بودند که همواره بر لزوم نزدیکی مسکو به واشنگتن و غرب تأکید داشتند اما با پیروزی چشمگیر اوراسیاگرایان، دیگر غربگرایی محور طراحی سیاست خارجی این کشور بهشمار نمیرفت بلکه در این گفتمان، روسیه کشوری آسیایی- اروپایی بود و آنها بر این نکته تأکید داشتند که گرایش گسترده کشورشان بهغرب در دوره آتلانتیکگراها موجب نادیده گرفتن بخش مهمی از منافع و اولویتهای روسیه شده است. هر چند درون مایه گفتمان این گروه، برقراری نوعی توازن میان شرق و غرب است اما در عمل به قدرت رسیدن اوراسیاگرایان در این کشور بهنوعی ضدیت با غرب تلقی میشد.
این گفتمان با روی کار آمدن پوتین و تدوین سند تدبیر سیاست خارجی روسیه توسط اوبهطور جدیتری دنبال شد. دلیل این امر را باید در محیطی که دیدگاههای سیاسی پوتین در آن شکل گرفته، جستوجو کرد. وظیفه اصلی این محیط، رصد فعالیتهای غرب بهویژه آمریکا برای سلطه بر جهان و تضعیف روسیه بوده است و بنابراین انتظار هم نمیرفت همراهی با غرب در محور اصلی تصمیمگیری سیاست خارجی دولت پوتین قرار گیرد.
اما از مارس 2008، یعنی پایان کار دولت پوتین و شروع ریاستجمهوری دیمتری مدودف، روابط مسکو و غرب در زمینههای مختلف رو به بهبود پیش رفت. میتوان گفت که این امر با توجه به دیدگاههای لیبرال و نسبتا غربگرایانه رئیسجمهوری روسیه قابل پیشبینی بود. مدودف با پذیرش امتیازات و وعدههای کشورهای غربی، همکاری با این کشورها را در اولویت سیاست خارجی روسیه قرار داد.
در این راستا «جو بایدن»، معاون رئیسجمهوری آمریکا بر این باور است که مدودف حامی اصلی بهبود روابط مسکو و واشنگتن است و ولادیمیر پوتین، نخستوزیر این کشور در این امر نقشی ندارد.
در این راستا هر چند شماری از کارشناسان امر، بر این باورند که مدودف در اعمال سیاست خارجی دولتش، به ناچار تسلیم خواستههای سیاستمدار قدرتمند و زیرک کاخ کرملین است اما این امر نمیتواند حقیقت باشد، بهطوری که بین پوتین و مدودف اختلافاتی وجود دارد که میتواند در انتخابات آتی ریاستجمهوری این کشور، خود را بهطور واضحتری نشان دهد.
در این راستا مدودف با بهبود و گسترش روابط با عرب بهویژه آمریکا سعی دارد تا اولا از ابهامی که در اذهان افکار عمومی در مورد دیکته سیاستهای خارجی دولتش، توسط پوتین وجود دارد، خود را برهاند و در ثانی با این امر محبوبیت بیشتری برای انتخابات پیشرو، کسب کند که این امر سبب رشد فزاینده محبوبیت مدودف و کاهش نفوذ پوتین در این کشور شده است.
آمریکا نیز به خاطر مسائل مختلف که با آنها روبهروست (همانند بحران افغانستان، عراق، بحران در دو نیمکره و از همه مهمتر مسئله هستهای ایران) و نیازش به روسیه، فرصت را مغتنم شمرده و امتیازات و قولهایی به آن در قبال همراهی با این کشور اعطا کرده است. ارسال دعوتنامه رسمی از سوی سازمان ناتو برای شرکت روسیه در اجلاس سران این سازمان در لیسبون پرتغال، اظهار امیدواری بسیار برای الحاق مسکو به سازمان تجارت جهانی پس از 17سال انتظار و تصویب معاهده کاهش تسلیحات تهاجمی راهبردی «استارت -3» میان دو کشور و موافقت آمریکا با گنجاندن بیانیه الحاقی توسط روسیه مبنی بر منع این کشور از استقرار سامانه موشکی خود در اروپای شرقی از جمله آنها به شمار میرود.
نشانههایی از تغییر در رویکرد سیاست خارجی ایران در قفقاز
اساسا هر دولتی دادههای سیاست خارجی خود را در جهتی تنظیم میکند که در نهایت، خواستهها و نیازهای امنیتی، استراتژیکی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی یا نظامیاش در کوتاه مدت یا بلندمدت تأمین شود. البته نباید انتظار داشت که هدفهای ملی در طول زمان و در شرایط و مقتضیات گوناگون بهصورت ایستا و ثابت باقی بمانند زیرا دهها عامل تغییردهنده داخلی و خارجی وجود دارند که باعث دگرگونی در هدفهای سیاست خارجی میشوند. یکی از این عوامل، تغییر جهتگیریها و استراتژیهای سایر دولتهاست که میتواند زمینهساز تغییر رویکردهای یک کشور را در عرصه روابط بینالملل فراهم آورد. در این راستا میتوان تغییر سیاست خارجی ایران در قبال منطقه قفقاز را در این راستا تحلیل و تفسیر کرد.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تهران را بر آن داشت که سیاستی را با توجه به شرایط جدید در قفقاز تدوین کند. این سیاست حول چند محور شکل میگرفت: حفظ امنیت کشور و تمامیت ارضی آن، توسعه دو یا چند جانبه روابط اقتصادی با کشورهای نوپا، تأکید بر اهمیت ژئوپلیتیک ایران از نظر ترانزیت کالا و انرژی برای کشورهای محصور در خشکی، برقراری روابط فرهنگی و سیاسی با اقوام و ملل منطقه.
علاوه بر این با توجه به نیازهای کشورمان در برقراری روابط استراتژیک با روسیه (همانند نیاز به فناوری نظامی و غیرنظامی و رأی روسیه در نهادهای بینالمللی همانند شورای امنیت و...)، نمیتوانست بهطور جدی به رقابت با این کشور در منطقه پرداخته و مانعی را در برابر استیلای آن در منطقه ایجاد کند و همچنین بهزعم دولتمردان ایران، یک نوع اتحاد طبیعی نانوشتهای بهواسطه وجود اهداف مشترک میان کشورمان با روسیه در این منطقه وجود داشت، همانند جلوگیری از حضور آمریکا و ناتو در منطقه که حضور قدرتمندانه روسیه به واسطه تأمین امنیت خود، میتوانست منافع کشورمان را نیز از لحاظ امنیتی در این منطقه برآورده سازد. به همین منظور دولتمردان ایران تصمیم گرفتند که سیاست خود را در این زمینه با همکاری نزدیک با روسیه تنظیم کنند.
اما اتخاذ استراتژی جدید مسکو در مسائل سیاست خارجی بهویژه در ارتباط با ایالات متحده، ناتو و همچنین اسرائیل، زمینهساز تغییر رویکرد کشورمان (هر چند این امر میتواند یک تاکتیک در قفقاز که بهعنوان پاشنهآشیل روسیه بهشمار میرود، باشد) در قفقاز را سبب شده است.
واقعیت این است که از بدو استقلال جمهوریهای قفقاز و پس از به رسمیت شناختهشدن آنها از سوی جمهوری اسلامی ایران، روابط ایران و این کشورها نتوانسته در یک مسیر مبتنی بر واقعیت و روبهرشد قرار گیرد و پیوسته با فراز و نشیبهایی مواجه بوده است. به عبارت دیگر چگونگی روابط ایران و جمهوریهای قفقاز بهویژه دو جمهوری آذربایجان و گرجستان در یک فضای ابهامآلود متولد شده و در همان فضا به حیات خود ادامه داده بود.
اما بهبود روابط مسکو- واشنگتن، در شکل دادن به سیاست منطقهای ایران و شروع برای بهبود فضای موجود روابط با این کشورها، نقش اصلی و درجه اول را بازی کرده است. در این راستا تهران میکوشد تا از رهگذر این امر، حضور سیاسی خود در منطقه را نهادینه سازد و به آن شکلی پایدار بخشد؛ چنین برداشتی بر یک واقعبینی سیاسی استوار است.
در این راستا تماسهای گسترده و بیسابقه مقامات بلندپایه کشورمان با دولتهای قفقاز جنوبی میتواند نشانههایی از تغییر رویکرد ایران به این منطقه باشد. بهعنوان نمونه میتوان به دیدار هیأتهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و دفاعی کشورمان از جمهوری آذربایجان اشاره کرد. این سفرها شامل عزیمت هیأتی از اعضای گروه دوستی پارلمانی ایران و جمهوری آذربایجان بهسرپرستی سید کاظم موسوی در اردیبهشت ماه امسال، سفر مصطفی محمد نجار، وزیر کشور در اواسط همین ماه، سفر شمسالدین حسینی، وزیر اقتصاد و دارایی کشورمان در تیرماه، سفر دکتر سیدمحمد حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در همین ماه، عزیمت هیأت بلندپایه اقتصادی کشورمان به سرپرستی علی آقامحمدی، معاون هماهنگیهای اقتصادی ریاستجمهوری در اوایل مهر ماه، سفر سردار احمد وحیدی، وزیر دفاع در همین ماه و از همه مهمتر سفر رئیسجمهوری در روزهای 26و 27 آبان ماه به باکو است که نشان از گسترش بیسابقه رفتوآمدهای دیپلماتیک مقامات کشورمان به جمهوری آذربایجان دارد.
همچنین نشانههایی از بهبود روابط تهران- تفلیس نیز در سالجاری دیده میشود. در این راستا میتوان به سفر رامین مهمانپرست، سخنگوی وزارت امور خارجه به گرجستان و دیدار با نینوکالاندادزه، معاون وزیر امور خارجه گرجستان اشاره کرد که مقدمهای بر گسترش و ایجاد فصلی نوین از روابط این دو کشور بهشمار میرود. با سفر منوچهر متکی، وزیر امور خارجه کشورمان بهبود روابط تفلیس- تهران شکل جدیتری گرفت. در این میان امضای موافقتنامهای میان این دو کشور برای لغو روادید میان دو کشور در نوامبر2010، نشاندهنده نزدیک شدن روابط فیمابین است. طبق این سند، شهروندان دو کشور میتوانند بدون دریافت ویزا تا 45 روز در خاک کشور دیگر بمانند.
همچنین در جریان این سفر سر کنسولگری ایران در باتومی افتتاح شده و ارتباط هوایی مستقیم بین تفلیس و تهران که از سال2000 قطع شده بود، از سر گرفته شد. در این سفرها اظهارت این دو مقام کشورمان مبنی بر امتناع عملی ایران از شناسایی استقلال آبخازیا و اوستیایجنوبی و تأکید بر تمامیت ارضی گرجستان علاوه بر اینکه میتوانست حساسیت روسیه را برانگیزاند، میتواند در گسترش روابط تفلیس- تهران مؤثر افتد. در اینجا این نکته لازم به ذکر است که مهمانپرست در سفرش به این کشور بر احتمال سفر رسمی احمدینژاد به تفلیس تأکید کرده بود.
بدین ترتیب کشورمان با نشانههایی از تغییر در رویکرد سیاست خارجی خود در منطقه قفقاز جنوبی و توسعه روابط با کشورهای ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان امیدوار است که بتواند بهعنوان یک قدرت منطقهای در این منطقه از جهان نفوذ قابل توجهی داشته باشد تا شاید بتواند از تبدیل این منطقه به یک پایگاه نظامی مهم برای آمریکا و ناتو جلوگیری کند و همچنین این امر به کشورمان کمک خواهد کرد که در روابط خود با روسیه به شکلی عمل کند که بتواند اهرمهای مختلفی در پاشنهآشیل این کشور در اختیار داشته باشد تا با بهرهگیری از آن بتواند اهداف و منافع کشورمان را به نحو بهتری فراهم آورد.