بهترین فیلمهای دهه80 را جز چند استثنا، فیلمسازانی ساختهاند که در همین دهه وارد سینما شدهاند.
این نسل حالا کارگردانهایی دارد که در اوج ترکتازی کمدیهای سطحی و سخیف، اجازه ندادهاند میدان یکسره در اختیار فیلمفارسی قرار گیرد؛ سینماگرانی چون اصغر فرهادی، مانی حقیقی، سامان مقدم، علیرضا امینی، عبدالرضا کاهانی، مهدی کرمپور، مازیار میری و... . در یکی، دو سال اخیر ورود کارگردانهای جوان به عرصه سینمای حرفهای شدت گرفته است؛ جوانهایی که از 3شیوه و مجرای مختلف بخت خود را برای ساختن فیلم بلند میآزمایند:
سازندگان این نوع فیلمها، الزاماً سلیقه و خواست مطلوبشان از سینما، همان چیزی نیست که به عنوان فیلم بلند میسازند. برخی از اینها، در فیلمهای کوتاه و مستندشان نشان دادهاند که نوع دیگری از سینما را دوست دارند ولی ورود از مسیری امتحانپسداده را برای ماندن در سینما برمیگزینند؛ هر چند شکست تجاری کمدیهای اکران شده امسال، این مسیر را هم همراه با دستانداز کرده است.
2- فیلمسازانی که ترجیح میدهند تن به آوازهگریهای رسمی بدهند. اگر کارگردانهای دسته اول از بخش خصوصی سفارش میگیرند، اینها از نهادهای دولتی سفارش میپذیرند. برخی از این فیلمها البته به ظاهر توسط بخش خصوصی تهیه میشوند ولی این فقط ظاهر ماجراست و به شکلی پنهان و غیرمستقیم بودجهای دولتی(که معمولا همکلان است) در اختیار فیلمساز جوان قرار میگیرد تا فیلمی مطلوب نهاد سیاستگذار تولید شود.
تجربه نشان داده که چنین محصولاتی اغلب توسط فیلمسازانی ساخته میشود که از قریحه و ذوق سینمایی بهره چندانی نبردهاند ولی در مواردی مشاهده شده که کارگردان جوانی که فیلم اولش را در دل این سیستم ساخته، در ساختههای بعدیاش با رویکرد به سینمای متفاوت و ارزشمند، استعداد و قابلیت خود را نمایان کرده است. برای فیلمسازان این دسته، برخلاف سینماگران دسته اول، گیشه اهمیتی ندارد. بنابراین اگر فیلم فروش خوبی نکرد یا حتی اکران نشد، آینده حرفهای کارگردان (اگر بخواهد همین مسیر را ادامه دهد) به خطر نمیافتد.
3- فیلمسازانی نیز حضور دارند که برای ورود به سینمای حرفهای پای ایده آلها و آرمانهایشان میایستند؛ کسانی که با سختکوشی و تلاش، نه تسلیم قواعد سینمای عامهپسند میشوند و نه تن به آوازهگریهای رسمی میدهند. اگر قرار است اتفاق خوشایندی برای سینمای ایران رخ دهد و اگر قرار است به آینده این سینما خوشبین باشیم باید فعالیت این گروه از فیلمسازان را جدی بگیریم و از آنها حمایت کنیم. اما الزاماً کارگردانهایی که از این مسیر به سینما میآیند نیز حضور نویدبخشی ندارند.
گاهی اوقات تمام کوشش صادقانه یک فیلمساز جوان، صرف ساخت فیلمنامهای میشود که از عالم سینمای کوتاه و ایدههای آماتوری و سوپرهشتی نشأت گرفته است؛ نتیجه، فیلمهایی مدعی نوجویی هستند که در عمل کهنه و نخنما از کار درآمدهاند. فیلمساز جوان یا راه را اشتباه رفته یا حد توان آفرینشاش چیزی جز این نیست.