دیگر برای همه مشخص است که تنها آویگدور لیبرمن، بزرگترین تروریست رژیم صهیونیستی و باند مافیایی افراطی سنگرگرفته در کنست، برنامههای این رژیم را تعیین میکند.
برخی میگویند که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، قدرتمندترین شخص این رژیم است زیرا او کسی است که به همه کشورهای عربی اهانت کرده و حتی به اوباما پاسخ منفی داده است. اما واقعیت این است که این مسئله خیلی دقیق نیست چون فعالیتهای نتانیاهو به گونهای است که او خودش هم متوجه نیست چه نیروهایی او را وادار به حرکت در این مسیر کردهاند. لاری درفنر، یکی از تحلیلگران روزنامه جروزالم پست، این گفته را مورد تأیید قرار میدهد و میگوید: کارشناسان بیطرف در شناخت راههایی که نتانیاهو برمیگزیند دچار سردرگمی شدهاند.
اتفاقی که در نیمه ماه اکتبرافتاد نشان داد صهیونیستهای افراطی درصدد تحمیل کامل سیاستهای خود در فلسطین اشغالی هستند. در این ماه بود که قانون سوگند یاد کردن برای کسانی که خواستار اقامت در سرزمینهای اشغالی هستند به اجرا درآمد و پس از آن به رسمیت شناختن اسرائیل بهعنوان دولتی یهودی مطرح شد. هیچکس اما دقت نکرد که آویگدور لیبرمن، وزیر امور خارجه این قضایا را در نقش نخستوزیر این رژیم مطرح ساخته بود.
اکنون هیچکس نمیداند چرا نتانیاهو باید لیبرمن را بهرغم همه تندروییهایش قبول کند. بر کسی پوشیده نیست که نتانیاهو، لیبرمن را به صحنه آورده است. تا سال1996 کسی از وجود او خبر نداشت و نتانیاهو در آن سال او را بهعنوان مدیرکل دفتر نخستوزیری برگزید. پس از آن بود که به فرد دست راست او تبدیل شد.
واقعیت امر این است که نتانیاهو و خصوصاً لیبرمن در پس حرفهای ظاهریهاشان به هیچ عنوان خواستار دستیابی به صلح نیستند و هیچ وقت مایل نبودهاند که کشور مستقل فلسطینی پای بگیرد.
همه شواهد حاکی از آن است که نتانیاهو به ائتلاف عقیدتی خود با لیبرمن، شهرکنشینها و دیگر مقامهای افراطی این رژیم همچنان پایبند است.
آنها میدانند که هر قانونی را پی ریزی کنند به اجرا درخواهد آمد زیرا راه برای تحقق آن کاملاً هموار است. برای آنها عملکرد و کارایی حزب کارگر، واشنگتن و حتی رسانههای جمعی کاملاً بیارزش هستند. آنها به واکنشهای فلسطینیها و کشورهای عربی هم توجه نمیکنند.
لیبرمن و دارو دستهاش به اشغال سرزمینهای فلسطینی اکتفا نکرده و اکنون بر سرقت تاریخ نیز پافشاری میکنند. آنها از بچههای فلسطینی میخواهند که نسخهای که این رژیم از تاریخ برایشان تهیه کرده قبول کنند. داستان خودساخته در مورد دیوار براق بهترین دلیل برای این ماجراست.
در اواخر ماه گذشته متوکل طه، قائم مقام وزارت تبلیغات فلسطین در مورد دیوار براق که در بخش غربی مسجدالاقصی قرار گرفته و اسرائیلیها ادعای مالکیت آن را دارند و حتی نام دیوار ندبه بر آن نهادهاند مقاله مفصلی نوشت و طی آن ثابت کرد که دیوار براق بخش جداییناپذیر مسجدالاقصی و حرم شریف قدسی است. پس از انتشار این مقاله در سایت رسمی وزارت تبلیغات فلسطین، مقامهای رژیم صهیونیستی بهشدت برآشفتند.
مارک ریجیو، سخنگوی رسمی نخستوزیر رژیم صهیونیستی بلافاصله خواستار آن شد که این مقاله از سایت وزارت تبلیغات حذف شود. ادعای او این بود که مقاله تحریکآمیز است چون تاکید میکند که دیوار براق دیواری اسلامی است و از محمود عباس و سلام فیاض خواست که نویسنده مقاله را به دلیل تحریک فلسطینیها به خشونت مجازات کنند!
چند ساعت پس از اظهارات مارک ریجیو، فیلیپ کراولی، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در نشستی خبری گفت: ما بهشدت اینگونه اظهارات را محکوم میکنیم و از آنجا که واقعیتها را وارونه جلوه میدهد با آن مخالف هستیم! در این مقاله احساسات طرف مقابل نادیده گرفته شده است. ما ضرورت مبارزه با هرگونه حذف مشروعیت از اسرائیل را بارها به مسئولان تشکیلات خودگردان گوشزد کردهایم!
واکنشهای آمریکاییها گستردهتر شد و این بار نمایندگان کنگره وارد کار شدند. هاروارد لیبرمن، رئیس کمیته امور خارجی در کنگره اعلام کرد که بهشدت این مقاله را محکوم میکند. ریشههای مناقشه در مورد این دیوار به سال1929 باز میگردد. درباره این قضیه میان فلسطینیها و یهودیان درگیریهای خونینی بهپا شد که نهایتاً به تشکیل کمیته بینالمللی منجر شد و این کمیته در گزارشی که به تأیید انگلستان و مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید چنین نوشت: مالکیت دیوار غربی از آن مسلمانان است و آنها در این مورد حق عینی دارند زیرا بخش جداییناپذیر صحن شریف است. مالکیت پیادهروهای روبهروی دیوار و روبهروی محله معروف حارهالمغاربه که روبهروی دیوار میشود نیز از آن مسلمانان است. (ارتش اسرائیل در سال1967 پس از اشغال قدس، کوی المغاربه را بهطور کامل نابود ساخت) و یهودیان فقط این حق را دارند که وسایل خود را نزدیک دیوار قرار دهند و در مورد دیوار، پیادهرو آن هیچگونه حق عینی ندارند.
اکنون برنامه نتانیاهو و لیبرمن در واداشتن دولت آمریکا به ایستادن در کنار آنها محقق شده است. موضع آمریکا در واقع پذیرش کامل برنامه نتانیاهو - لیبرمن است زیرا نتانیاهو از همان ابتدا گفته بود که براساس شرطهای گذشته مذاکره نخواهد کرد و در مورد مرزها و شهرکسازیها نیز گفتوگو نمیکند.این موضع مورد توافق رسمی دولت آمریکا نیز قرار گرفت زیرا سخنگوی وزارت امور خارجه این کشور اعلام کرد که متوقف ساختن شهرکسازیها برای انجام مذاکرات مستقیم نمیتواند زیرساختهای لازم را بهوجود آورد و بهتر آن است که برای حل دائمی مشکلات به «توافق مقطعی» دست یابیم.بهنظر میرسد که مصر این برنامه را مورد تأیید قرار داده زیرا احمد ابوالغیط، وزیر امور خارجه مصر در یک اظهار نظر مطبوعاتی از ایده «توافق مقطعی» که بتواند مرزهای کشور فلسطین و وضعیت قدسشرقی را روشن سازد و امنیت رژیم صهیونیستی را تأمین کند، سخن گفت. او در ادامه گفت: این توافقنامه میتواند توسط آمریکاییها یا کمیته چهارجانبه و یا تعدادی از کارشناسان تنظیم شود و آنها باید برای رسیدن به توافق مدت زمان مشخصی را تعیین کنند.
موضع رژیم صهیونیستی هم توسط شارول موفاز، رئیس کمیته خارجی و امنیت کنست در یک کنفرانس مطبوعاتی تبیین شد. رژیم صهیونیستی طرح خود را در 2 بخش تنظیم کرده است؛ براساس این طرح در مرحله اول طی توافق مقطعی باید اعلام شود که کشور فلسطین در 66درصد خاک کرانه باختری و غزه شکل میگیرد. منتهی نه مرزها تعیین شوند و نه شهرکها تخلیه شوند؛ حاکمیت رژیم صهیونیستی بر همه شهرکها و مرز شرقی هم به رسمیت شناخته شود!
در مرحله دوم باید به مسائل کلیتر پرداخت به عبارت دیگر قدس تحت اشغال رژیم صهیونیستی باقی میماند. این رژیم تاکید کرده است که آوارگان فلسطینی هرگز به شهرکها و روستاهای خود بازنخواهد گشت و مشکل آنها باید از طریق سازمانهای بینالمللی حل شود!
آنچه اکنون از سوی نتانیاهو و لیبرمن ارائه شده همان طرحی است که همگان با آن به مخالفت برخاسته بودند: کشور فلسطین موقت بدون داشتن مالکیت کامل که نه در قدس جایی دارد و نه اینکه میتوانند پناهجویان خود را در آن سکونت دهند.
آنچه موجب حیرت شده این است که به بنبست رسیدن مذاکرات سازش در جهان عرب هیچگونه واکنشی را بهدنبال نداشته است! این سکوت بهترین مشوق برای رژیم صهیونیستی به حساب میآید. این رژیم کاملاً به این باور رسیده که عربها قادر به اتخاذ تصمیم نیستند و همین امر موجب میشود که اسرائیل سقف درخواستهای خود را بیشتر کند.
رژیم صهیونیستی مطمئن است که عربها در انتظار موضع آمریکاییها هستند و دیگر در مورد ادامه اشغالگری این رژیم نگران نیستند!
تشکیلات خودگردان مراحل زیر را درباره آینده مطرح کرده است:
- ادامه مذاکرات به متوقف شدن شهرکسازیها منوط است.
- از آمریکا خواسته خواهد شد که کشور فلسطینی را در اراضی اشغال شده سال 1967 بهرسمیت شناسد.
- اگر آمریکا با این امر مخالفت کند این تشکیلات برای به رسمیت شناخته شدن کشور مستقل فلسطین به شورای امنیت خواهد رفت.
- اگر آمریکا از حق وتو استفاده کند تشکیلات خودگردان این پرونده را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد خواهد برد.
- از سازمان ملل متحد در این مرحله خواسته میشود که به فلسطین تحتالحمایگی بینالمللی داده شود.
- در نهایت تشکیلات خودگردان منحل شود و رژیم صهیونیستی بهعنوان یک رژیم اشغالگر مسئول شناخته شود.
واقعیت این است که مقامهای رژیم صهیونیستی وقتی سکوت کشورهای عربی و منفعل بودن آنها را میبینند دلیلی نمییابند که سطح درخواستهای خود را افزایش ندهند. این رژیم وقتی میبیند که نه عربها و نه تشکیلات خودگردان جرأت حمایت از مقاومت را ندارند بهخود جرأت میدهند که اشغالگری و تجاوز خود را گسترش دهند.
الشرق- فهمی هویدی