کودکان کشور از بدو تولد تا حدود 5 ماهگی از رشد مطلوب برخوردارند، در حالی که 80درصد از همین کودکان بعد از این سن دچار افت رشد میشوند.
کارشناسان میگویند حداقل 15درصد کودکان کشور دچار سوءتغذیه هستند و سالانه 6/5 میلیارد تومان ضرر ناشی از سوءتغذیه به کشور وارد میشود.
انواع سوءتغذیه شامل سوءتغذیه انرژی و پروتئین، کمبود ریزمغذیها (آهن- کلسیم- روی و ویتامینها) و بیشخواریها شامل (چاقی، دیابت، افزایش فشار خون بیماری قلبی عروقی و انواع سرطان) است.
سوءتغذیه منجر به افزایش بیماریها با شدت بیشتر و طولانیمدتتر، تأخیر رشد جسمی و ذهنی، عدم کسب مهارتهای پیچیده، تولید کمتر و واردات بیشتر و فقر رکود اقتصادی و اجتماعی و مجدداً ایجاد سوءتغذیه در کشور میشود.
اما چطور باید با سوءتغذیه مبارزه کرد؟ این طور به نظر میرسد که سلامت و کیفیت تغذیه کودک بیش از هر عامل دیگری به «مادر» بستگی دارد. اما آیا مادران روشهای درست تغذیه کودک خود را میشناسند؟ آیا اساساً با علایم سوءتغذیه آشنا هستند و میتوانند نشانههای آن را در کودک خود بیابند، تا با آن مبارزه کنند؟
تکامل و رشد، نمایانگر تغذیه درست
اولین نکتهای که شاید به طور ذاتی، همه مادران میدانند این است که تغذیه صحیح با رشد کودک ارتباط دارد. به عبارت دیگر، از روی سرعت رشد کودکان میتوان دریافت که آیا تغذیه کامل و سالمی دارند یا نه.
سرعت رشد در سنین مختلف متفاوت است. مثلاً در چند ماه اول تولد بسیار سریع است. اما در ماههای بعد کندتر میشود؛ بین 4-10 سالگی نسبتاً آهسته بوده و سالیانه 7-5 سانتیمتر به قد افزوده میشود.
رشد کودک تابع قانون خاصی است به طوری که در ابتدا سر سریعتر رشد میکند. بعد از 6 ماهگی دور سینه و در 9 تا 12 ماهگی اندامها رشد میکنند.
معمولاً تأخیر رشد ابتدا به صورت کاهش وزن و سپس کاهش قد و دور سر بروز میکند و بهترین شاخص سرعت رشد، اندازهگیری قد و وزن است.
به همین دلیل هم، استفاده از منحنیهای رشد برای ثبت قد، وزن و دور سر امکان تشخیص سریع را برای پزشک فراهم میکند. تشخیص سریع تأخیر رشد بخصوص در کودک کمتر از 4 ماه حیاتی است، زیرا میتواند منجر به ضایعه غیرقابل برگشت در دستگاه عصبی مرکزی و کندذهنی گردیده و موجب ناتوانی در یادگیری شود.
پس، بهترین راه تشخیص رشد طبیعی، وزن کردن منظم کودک است و به همه مادرانی که کودک زیر 6 سال دارند، توصیه میشود زمان را از دست ندهند و حتماً با مراجعه منظم به پزشک یا مراکز بهداشتی درمانی و کنترل وزن و قد کودک، او را مورد ارزیابی قرار دهند تا در صورت وجود نقصان در رشد، به موقع متوجه شده و درصدد درمان برآیند.
ضمن این که در هر مراجعه در مورد نحوه رشد کودک، برنامه غذایی و واکسیناسیون صحبت کرده و مسائل بهداشتی کودک مورد توجه قرار میگیرد و همچنین در صورت شک به بیماری در کودک، پیگیریهای لازم انجام میشود.
الگوی مراجعه جهت مراقبت از کودک به صورت زیر است:
در سال اول زندگی، هر ماه یک بار
در سال دوم زندگی، هر دو ماه یک بار
در سال سوم زندگی، هر 3ماه یک بار
در سالهای چهارم، پنجم و ششم هر 6ماه یک بار
تغذیه در 6ماه اول زندگی
در 6ماه اول زندگی شیر مادر بهتنهایی برای تغذیه کودک کافی است و در این مدت کودک نیاز به مصرف هیچگونه غذا و حتی آب ندارد. مدت شیرخوردن در هر وعده متفاوت است و در مجموع باید نوزاد هر قدر میل دارد بخورد.
همچنین بر اساس دستورالعمل کشوری توصیه میشود کودکان از 15روزگی تا پایان 2سالگی روزانه 25قطره مولتیویتامین یا قطره A+D بخورند.
اما بعد از پایان 6ماهگی نیاز تغذیهای کودک تنها با خوردن شیر مادر تامین نمیشود و باید علاوه بر شیر مادر، به کودک غذای کمکی داده شود. ولی این بدان معنی نیست که مادر دفعات شیردهی را کم کند بلکه باید هر زمان کودک تمایل داشت، شیر خود را به او بدهد(حداقل 8 بار در شبانهروز).
نیمی از انرژی مورد نیاز کودک در این سنین باید از طریق شیر مادر و باقیمانده آن با دادن غذا به کودک تامین شود.
اصولا شروع غذاهای کمکی قبل از پایان 4ماهگی به دلیل آمادهنبودن دستگاه گوارش شیرخوار برای پذیرش غذاهایی غیر از شیر، اقدام نادرستی است.
تغذیه تکمیلی یا تغذیه بعد از 6ماه
در زیر به ذکر اصولی که باید در تغذیه تکمیلی رعایت شود میپردازیم:
1 – مواد غذایی از نظر مقدار و نوع باید بهتدریج به غذای شیرخوار اضافه شوند.
2 – از یک نوع غذای ساده شروع شود و بهتدریج به مخلوطی از چند نوع غذا تغییر یابد.
3 – از مقدار کم شروع و بهتدریج بر مقدار آن افزوده شود.
4 – بین اضافه کردن مواد غذایی مختلف حدود 5 تا 7 روز فاصله لازم است تا شیرخوار به غذای اول عادت کند و بعد غذای جدیدی به او داده شود.
5 – اضافه کردن یک به یک و فاصلهدار مواد غذایی باعث میشود که اگر ناسازگاری به یک ماده غذایی وجود داشته باشد، شناخته شود. همچنین تحمل شیرخوار بهتدریج بیشتر میشود و به دستگاه گوارش او فرصت میدهد تا به غذا عادت کند.
6 – غلظت غذاهای کمکی در شروع باید کمی بیشتر از شیر مادر باشد و سپس تدریجاً بر غلظت آنها افزوده شود. سفتکردن تدریجی غذاها به یادگرفتن عمل جویدن کمک میکند.
7 – غذای کمکی را باید با قاشق به شیرخوار داد و از یک قاشق مرباخوری شروع کرد.
8 – اگر در شروع تغذیه تکمیلی، شیرخوار به غذای بهخصوصی بیمیلی نشان داد، نباید پافشاری کرد. برای یک تا دو هفته، آن غذا حذف و سپس دوباره به او داده شود.
9 – غذای کودک باید تمیز تهیه شود؛ کاملاً پخته و تا حد امکان به اندازه یک وعده تهیه شود.
10 – موقعی که غذای جدیدی شروع میشود، غذای قبلی هم ادامه دارد؛ به جز مواردی که کودک، آن را نخورد یا عدم تحمل نشان دهد.
11 – در سال اول زندگی از افزودن نمک و شکر و ادویه به غذای کودک باید خودداری کرد، زیرا ذائقه کودک در این زمان شکل میگیرد و از طرفی افزودن نمک و شکر به غذای کودک زیر یک سال احتمال ایجاد بیماریهای فشارخون و دیابت در بزرگسالی را افزایش میدهد.
12 – همزمان با شروع غذای کمکی روزانه 15قطره آهن به کودک داده شود.
13 – در سال اول زندگی مادر باید در هر وعده ابتدا کودک را با شیر خود تغذیه کند و بعد به او غذای کمکی بدهد. در سال دوم زندگی باید ابتدا غذای کمکی و بعد شیر مادر داده شود.
همزمان با شروع تغذیه تکمیلی، میزان آب مورد نیاز کودک افزایش مییابد و مایعات مورد نیاز کودک تنها با خوردن شیر تامین نمیشود و باید مقداری آب سالم به کودک داده شود. البته میزان نیاز شیرخوار به آب بستگی به عوامل محیطی، شرایط بدنی و نوع تغذیه او دارد.
برای مثال در فصول گرم سال و یا در مناطق گرمسیر نیاز کودکان به آب بیشتر میشود. همچنین هنگام تب و یا ابتلا به اسهال و استفراغ نیاز کودک به آب بیشتر از زمانهای دیگر خواهد بود.
تنوع تغذیه هم در میزان نیاز به آب تاثیر دارد؛ یعنی زمانی که کودک بیشتر غذاهای مایع مثل سوپ و فرنی میخورد، نسبت به زمانهایی که بیشتر غذاهای جامد مثل پلو و نان میخورد، کمتر نیاز به آب دارد.
تغذیه در سال دوم زندگی
وزن شیرخوار در 5ماهگی، 2برابر زمان تولد، در یکسالگی 3برابر و در 2سالگی، 4برابر میشود؛ پس اگر کودکی را در نظر بگیریم که موقع تولد 3کیلوگرم است، در یکسالگی 10-9 کیلوگرم و در 2سالگی 12کیلوگرم خواهد بود؛ یعنی در طول یک سال اول زندگی 7-6کیلوگرم به وزن کودک اضافه میشود. در حالی که در سال دوم زندگی فقط 2کیلوگرم به وزن کودک اضافه خواهد شد. بنابراین نیاز غذایی کودک در سال دوم زندگی کمتر و بالطبع اشتهای کودک کمتر خواهد بود.
در این زمان مادران به گمان اینکه کودک مشکلی دارد، با تهیه داروهای اشتهاآور، غذای اضافی به کودک میخورانند و همین مسأله زمینهای برای اضافهوزن کودک خواهد بود.
در طول سال دوم زندگی عادات غذایی کودک شکل میگیرد و ایجاد عادتهای غذایی خوب مثل مصرف غذاهای کمنمک و تنوع غذایی به حفظ سلامتی او در سالهای بعدی عمر کمک میکند.
ادامه تغذیه با شیر مادر همچنان مورد تاکید است. در این سن ابتدا به کودک غذا و بعد شیر مادر داده شود، چون بیشتر انرژی مورد نیاز او در این سن از غذا تامین میگردد. دفعات تغذیه به غیر از شیر مادر، 5بار در روز است و هنوز باید در غذا تغییراتی داد تا هضم آن آسانتر گردد زیرا ممکن است اگر غذا یکباره و به صورت آنچه در سفره خانواده است به کودک داده شود، هضم غذا برای او مشکل باشد.
در طول سال دوم زندگی، مصرف ویتامینهای A+D و قطره آن باید ادامه داشته باشد و این مطلب که آهن موجب سیاهی دندانها میشود نباید مانع مصرف آن شود بلکه باید پس از دادن قطره به او آب یا آبمیوه داد و با پارچهای تمیز روی دندانها را پاک کرد.
مصرف همزمان قطره آهن با مواد حاوی ویتامین ث (مثل پرتقال) در جذب آهن کمک میکند.
تغذیه از 2 تا 6سالگی
بعد از 2سالگی با آهستهشدن رشد، اشتهای کودک هم کاهش مییابد؛ پس بر اساس روند رشد کودک، تقاضا برای دریافت غذا نیز تغییر میکند. هر چند میزان دریافت انرژی از یک غذا تا غذای دیگر متفاوت است، اما کل غذای دریافتی روزانه کودک ثابت است.
کودک در یکسالگی روزانه حدود 1000کیلوکالری انرژی نیاز دارد و در 3سالگی نیاز انرژی، 300کالری بیشتر میشود؛ البته نیاز انرژی بر اساس میزان فعالیت فیزیکی آنها متفاوت است.
بسیاری از مادران گله میکنند که کودکشان بعضی غذاها را دوست ندارد. نکته اینجاست که در این سنین الگوهای رفتاری خانواده نقش موثری در انتخاب غذا توسط کودکان دارد.
معمولا کودکان غذاهایی را دوست ندارند و نمیخورند که یکی از اعضای خانواده از خوردن آن امتناع میکند یا اصلاً آن غذا در سفره خانواده جایی نداشته است.
ذائقه کودکان را میتوان از آغاز دوره تغذیه تکمیلی ساخت. برای مثال اگر به کودکی غذای کاملاً بینمک داده شود او کمکم به این غذا عادت میکند.
همچنین کودک در این زمان باید با طعم انواع غذاها مثل ماهی آبپز، هویج پخته، کدو، پوره سبزیجات، غلات و حبوبات پخته و لهشده عادت کند.
محققان میگویند بهتر است مادر از تنظیم طعم غذا بر اساس ذائقه خود خودداری کند. اگر کودک غذایی را دوست نداشت به او چند روز ندهد ولی بعد دوباره آن را به کودک بدهد.
اگر اعضای خانواده جلوی کودک از خوردن نوعی غذا امتناع کنند یا روی در هم کشند، کودک این رفتارها را تقلید میکند.