متن زیر گفتوگویی است با جواد مزدآبادی، کارگردان مجموعه خونبها. وی در این گفتوگو به نحوه انتخاب بازیگران و تغییر فیلمنامه این مجموعه اشاره میکند و مراحل ساخت این مجموعه را مورد توجه قرار میدهد. مزدآبادی همچنین به ابهامهای طرح شده درباره این مجموعه پاسخ میدهد.
- آقای مزدآبادی خونبها 4سال از پخش بازماند، به چه دلیل؟
علت توقیف کار را که ما خودمان هم هیچوقت متوجه نشدیم چون این از آن دسته کارهایی بود که ما هم طرحاش را به شبکه داده بودیم و تصویب شده بود. بعد فیلمنامه را ارائه داده بودیم. ناظر کیفی هم که داشتیم. مدیر شبکه و مدیر فیلم و سریال هم که هر شب راشهای کار را میدیدند و بر جزءبهجزء کارها نظارت داشتند. کار که تمام شد در کمال تعجب دیدیم که صحبت توقیف کار مطرح میشود. تا الان هم علت آن را نفهمیدهایم. شاید جسارت ما در نوع قصهای که انتخاب کردیم و شاید هم اختلاف نظر بین بعضی از مدیران شبکه بوده که باعث این مسئله شده. الان هم بعد از تغییر و تحول در مدیریت شبکهیک و آمدن آقای فرجی و حمایتی که انجام داد و جلساتی که با آقای ضرغامی داشت توانست نظر مساعد ایشان را جلب کند و با حذف بعضی از سکانسها کار به پخش رسید.
- خب، پس با حذف آن سکانسهایی که میگویید، باید متوجه شده باشید علت توقیف چه بوده؟
قرار است که ما خیلی راجع به این مسئله صحبت نکنیم ولی آن سکانسها هم که حذف شده چیزی نیست که شما فکر کنید حرف خاصی در آن زده شده یا قرار بوده به کسی بربخورد، شاید قدری با این مثلث پولاد کیمیایی و سولماز غنی و لیلا اوتادی مسئله داشتند. البته همه میدانند که این یک مجموعه پلیسی است. البته اینها همه ذهنیت خودم است وگرنه به ما حرفی نزدند!
- اسم فیلم چرا از «خونمردگی» به خونبها تغییر کرد؟
آن هم نظر آقای ضرغامی بوده. ظاهرا گفتند خونمردگی اسم مناسبی نیست برای این سریال.
- به نظرم سریال خونبها تا این حد 14قسمت جای پرداخت نداشته؛ بهتر نبود در 7 قسمت یا کمتر تعریف میشد؟
حالا من توقع داشتم شما برعکس میگفتید چرا در قسمتهای بیشتری تعریف نشده، آنقدر که ما اتفاق و ماجرا داریم.
- نه، من فکر میکنم حرفهای تکراری، توضیحات اضافه و پرداختن به مسائلی که هیچ ضرورتی در روند داستان ندارند در سریال زیاد است. خیلی حاشیه رفتهاید.
واقعیت این است که این کار اصلا براساس مناسبت نوشته نشده بود. یک طرح جنایی- پلیسی بود که ارائه داده بودیم، بعد چون همزمان شد با نزدیکشدن به ایام محرم و دوستان هم گفتند که طرح خوبی به شبکه نرسیده برای این مناسبت، همین را بسط و گسترش دهید در فضای محرم. حالا شاید اضافه شدن این بخشها قدری این ذهنیت را برای شما به وجود آورده. ولی ما تمام تلاشمان این بود که اگر هم قرار است بحثی صورت بگیرد درباره عاشورا و محرم توسط شخصیتی مثل بابا الفت، از قسمتهای اول نباشد و این کاراکتر همانطور که دیدید از قسمتهای پنجم یا ششم وارد کار شد تا شروع سریال خیلی محکم باشد و بیننده خودش را جذب بکند و بعد قصههای فرعی مثل این وارد قصه شود.
- اتفاقا قسمتهای اول همینطور بود، ریتم تندی داشت ولی بعد از 3-2 قسمت از ریتم افتاد.
البته این حالت شاید فقط در قسمت چهارم و پنجم وجود داشت؛ یعنی فکر میکنم از قسمت هشتم برمیگردد به همان ریتم تا پایان کار. اما فراموش نکنید ما این کار را برای 4سال پیش ساختیم. الان شرایط با 4سال پیش خیلی فرق دارد. آنموقع این شبکههای فارسی زبان و اینترنت و دیویدیهای مختلف با این حجم وجود نداشت. مختارنامه با این همه سرمایهای که داشته الان تازه به 55درصد مخاطب رسیده.
- در خونبها پلیس یک آدم معمولی (رسول) را میفرستد برای کشف باند موادمخدر در بین یک عده آدم خطرناک که برادرش هم توسط همانها کشته شده. این به نظر شما منطقی است؟ یعنی اصلا ممکن است پلیس چنین کاری بکند؟
بله. شدنی است چون این کار براساس تحقیقات انجام شده. پروندههای مختلفی وجود داشته که پلیس در جاهایی مجبور شده از آدمی استفاده بکند به شرط اینکه خود آن شخص قبول بکند همانطور که پلیس هم به رسول این را میگوید ضمن اینکه محافظت میکند از جان او.
- این سریال خیلی سعی کرده از مؤلفههای سینمایی مسعود کیمیایی بهره بگیرد. این هم در فیلمنامه که البته تمام کارهای آقای نعمتالله این خصوصیت را دارد و هم در نوع کارگردانی شما به چشم میآید و فکر میکنم این به کار لطمه زده چون در حد تقلید باقی مانده و خیلی موفق نبوده.
ولی واقعا ما قصد ادا درآوردن نداشتیم. من سینمای کیمیایی را دوست دارم. واقعیت هم این است که جنس دیالوگنویسی آقای نعمتالله خیلی به آن سینما شبیه است. ولی چون قصه ما شخصیت محور است این حالت را بیشتر تداعی میکند و این اتهام را بر ما وارد میکند از جانب بعضی از دوستان. آن زمان که ما در حال تصویربرداری کار بودیم 2قسمت از آن را پولاد از من خواست که بدهم به پدرش نشان بدهد. بعد پولاد تعریف کرد که بابا کار را یکبار دید و گفت دوباره میخواهم ببینم. باز گفت دوباره بگذار ببینم و بعد گفت شماره مزدآبادی را بگیر میخواهم با او صحبت کنم و به من گفت این اثری خوب است. برای من خیلی جالب بود که کیمیایی این حرف را میزند ولی واقعا آن لحظه من به این فکر نکرده بودم که شاید یکوجه تشابهی بین این مجموعه و کارهای کیمیایی باشد. الان هم خیلیها که کار را میبینند این را میگویند، مخصوصا در مورد دیالوگها.
- آوردن پولاد کیمیایی هم بیتاثیر نبوده.
نه، برای اینکه گروه بازیگران در یک سریال تکمیل شود چندین نفر نظر میدهند. کارگردان پیشنهاد میدهد، تهیهکننده بررسی میکند و با هم به نتیجه میرسند و ارائه میدهند به شبکه و ناظرکیفی، مدیر فیلم و سریال و گاه مدیر شبکه روی بازیگران کاراکترهای اصلی نظر میدهند. در اینجا هم اتفاقی که در مورد این نقش افتاد این بود که ما تمام کاراکترها را بستیم و رسیده بودیم به نقش رسول. هرکاری میکردیم پیدا نمیشد. با کاندیداهای مختلفی تماس میگرفتیم یا سر کار بودند یا میترسیدند این نقش را به خاطر اینکه بوکسور است بازی کنند. مثلا انتخاب اول ما فریبرز عربنیا بود که درگیر سریال مختار بود و بازیگران دیگر که هر کدام به دلیلی نشد.
- ولی پولادکیمیایی انتخاب خوبی نبود.
ببینید ما حدود 3-2 هفته چندین جلسه 5ساعته داشتیم برای دورخوانی و تجزیه و تحلیل نقش که همه بازیگران هم میآمدند و به همین دلیل من فکر میکنم یکی از نکات بارز این سریال بازی استاندارد و قابل قبول بازیگرانش است. شهرام عبدلی، سیاوش طهمورث، حبیب دهقاننسب، سولماز غنی، شهره سلطانی و حتی لیلا اوتادی، میبینید بهتر از کارهای دیگر ظاهر شدند. ولی پولادکیمیایی بازی دوگانهای داشت، قبول دارم چون او به محض اینکه کارش در پروژه فریدون جیرانی تمام شد یک روز بعد به ما پیوست که فیلمبرداری شروع شد و فرصت همراهی در این دورخوانیها را با ما نداشت. ولی من جنس نگاه او را دوست داشتم و این خشونت و زمختی در صورت او را برای نقش میپسندیدم ولی اگر فرصت این را داشتیم که همانقدر برای پولاد هم وقت بگذاریم بهتر از این میتوانست باشد. بازیگران ما اگر آن تمرینها را نداشتند، ادای آن جنس دیالوگ برایشان سخت بود. الان باز در چند سریال این تکرار شد و رفتهرفته عادیتر شده برای بازیگران ولی آن موقع اولینبار این اتفاق میافتاد و من یادم میآید که بعضی از آنها میگفتند من این را میتوانم خیلی عامیانهتر بگویم ولی ما سختگیری کردیم که باید همین را بگویید.
- اما معلوم است که سختشان بوده و یک جاهایی زبانشان نمیچرخد و دیالوگ خراب شده است. چه اصراری داشتید با این شرایط تطبیقشان دهید؟
بد هم نیست. این خودش یک سبکی شد تا از آن حالت سطحی که خیلی سریالها داشتند دور شویم. این خوب است که برای دیالوگ فکر شده چون اغلب فیلمنامهنویسان اولین چیزی که به ذهنشان میرسد مینویسند، ولی آقای نعمتالله بر این باور است که اولین چیزی که به ذهن میرسد اشتباه است و باید بیشتر روی دیالوگ وقت گذاشت.
- در انتخاب بازیگران دیگر کار خیلی اصرار داشتهاید که کلیشههای آنها را بشکنید. مثلا سیاوش طهمورث در یک نقش مثبت، دهقان نسب یک نقش منفی، شهرام عبدلی مثبت. چرا این دشواری را بر خودتان تحمیل کردید که آنها را در یک نقش متضاد با کارنامهشان به باور بیننده برسانید؟
خب، من فکر میکنم توانایی بازیگران بالاخره باید کشف شود. این یک حس آمیخته با تجربه است که باعث شد فکر کنم میتوانند این بازیگران یک چنین نقشهایی را برخلاف آنچه تا به حال از آنها به یاد داریم برعهده بگیرند. این یک کشف و شهود است و سختی کار را برای کارگردان دوچندان میکند اما شیرینی و حلاوت اینکه شما یکدفعه یک آدمی را در یک کاراکتر متفاوت میبینی به آن سختی میارزد.