اما ایران با کمتر از 300 هزار توریست ورودی، نزدیک به 3 هزار تورگردان، حدود 30 شرکت هواپیمایی و افزون بر 20 دانشکده و مرکز آموزش عالی گردشگری دارد. این عدم تناسب از کجا برمیخیزد؟ میشود فقط آمار شرکتهای هواپیمایی را مورد استناد قرار داد؛
بهخاطر اینکه فقط در ایران است که با اجاره فقط 2 هواپیمای مستعمل میتوان یک شرکت هواپیمایی بهراه انداخت. معامله پرسودی است، بهسبک نظام سرواژی سابق، همسایه شمالی هواپیماهایی را که حق تردد در اروپا ندارند با قیمتی نازل همراه با خلبان و مهماندار و... یکجا اجاره میدهد.
یک دستخط مبنی بر مجوز راهاندازی شرکت هواپیمایی به شما اجازه میدهد مبلغی روی کرایه این هواپیماها بکشید و آنها را مابین شهرهای ایران به پرواز درآورید. آورده شما در این معامله فقط همان دستخط است و بس.
پس عجیب نیست که فیالمثل در فرودگاه فرانکفورت که احتمالا صدبرابر فرودگاه مهرآباد است شما فقط علامت یک خط هواپیمایی داخلی را میبینید، اما در تابلوهای فرودگاه مهرآباد ردیف شرکتهای هواپیمایی داخلی خلقالساعه گیجتان میکند.
بعد: نزدیک به 25 درصد کشتهشدگان سوانح هوایی جهان در 8 سال اخیر، ایرانی بودهاند. طی این مدت در همه جهان کمتر از 4 هزار نفر قربانی سوانح هوایی شدهاند که نزدیک به هزار نفر آنها هممیهن ما بودهاند. قابل ذکر است که در این مدت کشور امارات، احتمالا با ترافیک هوایی افزون بر دهبرابر ایران، حتی یک مورد سانحه هوایی نداشته است.
آیا مشکل همچنانکه دیروز در جراید گفته شد، ارزانی بلیت هواپیما در ایران و فرسودگی توپولفهاست؟ عامل انسانی (از خلبان گرفته تا مدیریت شبکه حملونقل کشور) و ناوبری زمینی در این میان چقدر نقش دارد؟ انگشت نهادن بر موضوع قیمت بلیت هواپیما در وانفسای سوانح هوایی مکرر روزهای اخیر میتواند یک فرصتطلبی غیراخلاقی محسوب شود، عمدتا به این خاطر که متوسط هزینه سفر با هواپیما در ایران اگر از متوسط اغلب نقاط جهان (حتی اروپا) بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
درباره دلایل دیگر هم ذکر یک آموزه ژورنالیستی خالی از لطف نیست: خبرنگاران پرسابقه و کهنهکار میگویند در ایران اگر حین سانحه هوایی خلبان نیز درگذشته باشد بهاحتمال 90درصد اشتباه عامل انسانی بهعنوان دلیل حادثه اعلام خواهد شد، اما بالعکس اگر خلبان زنده مانده باشد، صفحات روزنامهها پر خواهد شد از عکس کاپیتان چیرهدست و شجاعی که توانسته بهشکلی محیرالعقول هواپیما را نجات دهد! نه تا حالا خلبان مردهای تبرئه شده و نه خلبان زندهای متهم به اشتباه و ناتوانی شده است.
سرانجام: میگوید هرگز بر سفره کسی منشین که گمان دارد فلفل ارزان از شکر گران نوشینتر است.
این است همه ماجرای ما و مدیریت حملونقل کشور و هواپیماهای کشور همسایه. اگرچه تردیدی نیست که همه حوادث را منتسب کردن به توپولفها و ایلوشنها و... چندان درست نیست. در این سالها آسمان ایران کم شاهد سقوط یاک و فوکر و سی130 و بوئینگهای فرسوده و مستعمل نبوده است.
بومیان قشم میگویند دریا هرچند خشک شود، بهاندازه یک چاله آب برجای میماند. دریایی بوده است از تجهیزات و امکانات مسافرت هوایی در کشور، که اکنون از آن فقط یک چاله آب برجای مانده است. در این چاله دست و پا میزنیم، تا بعد چه شود.