یا چه میدانیم، همین نیوتن که زیر درخت سیب بود و سیب خورد توی سرش و باقی قضایا را هم خودتان بهتر میدانید. این افراد دست خودشان نیست که نابغه میشوند. درست مثل ما که دست خودمان نیست نابغه نیستیم.
«آدورا»، یکی از همان نوابغ روزگار است، با این تفاوت که هنوز سیب نخورده توی سرش. کافی است فقط یک بار نام اورا در اینترنت جست وجو کنید تا ببینید چقدر معروف است. «آدورا اسویتاک» نام کامل این نابغه کوچک است که تمام زندگی اش شده نوشتن.حتی بازی کردن این دختر با نمک هم نوعی چیدمان کلمه است. تمرینش این است که در یک دقیقه، 08 کلمه بنویسد. او میگوید: «خواندن و نوشتن، زندگی من است. هر روز میشنوم که بعضی از بچهها مهارت خواندن و نوشتن ندارند. آنها میگویند که نوشتن یا خواندن بلد نیستند. این برای من خیلی دردناک است.»
آدورا به تشویق والدینش شروع میکند به نوشتن و خواندن. هر روز کتاب میخواند تا میتواند قدرت لازم را برای نوشتن رمان به دست بیاورد. آدورا شروع میکند به نوشتن. اما با دایره واژگانی به مراتب بیشتر از آنچه کودکان هم سن و سالش مینویسند و میگویند. از آنجا که به داستانهای تاریخی و تخیلی علاقهمند است، میتوانید قهرمانان داستانهایش را از مصر باستان تا سرزمین کنونی انگلستان دنبال کنید.
او در کمتر از 18 ماه، یک کتاب 296 صفحه ای منتشر کرد و 400 داستان کوتاه و تقریبا 100 شعر نوشت.هفته نامه آبزرور- چاپ لندن- درباره تمرین نویسندگی او مینویسد: «آدورا یک بار توانست 370 هزار کلمه را زمانی که سه کتاب در یک روز میخواند، بنویسد.»
وقتی چهار سالش بود، نوشتن داستان نویسی را شروع کرد، اما وقتی مادرش در شش سالگی یک لپتاب برایش خرید نوشتن روی کاغذ را متوقف کرد. در هفت سالگی، نخستین کتابش را با عنوان «انگشتهای پرنده» منتشر کرد؛ کتابی که برایش شهرتی جهانی را به ارمغان آورد. این کتاب توسط انتشارات «اکشن پابلیشینگ» آمریکا در سال 2005 منتشرشد. کتاب 276 صفحهای، شامل 9 داستان ماجراجویانه از «آدورا» است وترکیبی ابداعی از داستان و دستورالعمل. این داستانها «پیروزی عشق»، «فرمانروایی امکانات»، «مجله یک کودک»، «پاداش یاغی گری»، «کشتی خطر»، «آگیما و طلسم»، «ابزار تجارت»، «شاهزاده تباه شده» و «جادوی بیکنترل» نام دارند. نویسنده کوچولوی ما معتقد است که تمام اشیای اطرافش برای نوشتن به او انگیزه میدهند.آدورا میگوید: «اگر گربه سیاهی را نزدیک خانهام ببینم، میتوانم داستانی کامل درباره یک جادوگر و خانوادهای که این گربه آنها را نفرین کرده، بنویسم.»
آدورا نه پیچیده مینویسد و نه از لغات قلنبه سلنبه استفاده میکند.خیلی راحت و ساده از زبان والدین یا بچهها یک معما طرح میکند و با ذهنیت خود آن را پیش میبرد. در انتهای هر یک از این داستانها، راهکارهای آموزشی مادر و آموزگاران «آدورا» آورده شده است.برای همین است که ناشران چینی و فرانسوی هم ابراز تمایل کردهاند، این کتاب را در کشورشان چاپ کنند. این نیم وجبی، تاکنون بیش از 250 هزار کلمه در شعرها و داستانهایش به کاربرده است.
او زمانی که وقت اضافی دارد، با حاضر شدن سر کلاس درس، به سوالات بچههایی جواب میدهد که مشتاق نوشتن هستند. آنها هم طبیعی است که حرف هم سن وسال خودشان را بهتر میفهمند تا حرف یک آدم بزرگ عصا قورت داده را.
از آنجاکه هیچ گربه ای در راه خدا موش
نمی گیرد،آدورا یا بهتر بگوییم خانواده او، با عقد قراردادهای کلان، به ثروت هنگفتی دست پیدا کردهاند.
کتاب مورد علاقه آدورا، «قرن مردم جوان» نام دارد که هدیه ای است از طرف پتیر جنینگ، نویسنده این کتاب.زنان کوچک، باغ پنهان و شاه آرتور و شوالیههایش از دیگر کتابهای مورد علاقه او هستند. ضمنا، کتابخانه، موزه و فروشگاههای کتاب هم از مکانهای مورد علاقه او هستند.
او یک آرزوی بزرگ دارد: «دوست دارم جایزه نوبل ادبیات و صلح را با هم ازآن خودم کنم.»
علیرضا کیوانی نژاد: درباره نابغهها زیاد نوشتهاند. این که مثلا اینشتین جدول ضرب را حفظ نبود، ولی بزرگترین تئوریهای فیزیک را ارایه کرد
کد خبر 12525