دو تا خط موازی که میشد تنهاش و به قول بچگیهایمان یک گردالی که با مداد سبز، تمام مساحتش را رنگ میکردیم.
درختهای من که این شکلی بود و درختهای خیلیهای دیگر.
بیشتر ما، توی دفتر نقاشیهای کوچکمان درخت نارون میکشیدیم. بدون اینکه چیز زیادی راجع بهش بدانیم یا اینکه حتی چیز کمی!
دیگر وقت آن رسیده این موجود سبز را که یکی از سهامداران تولید اکسیژن مورد نیاز ماست، بیشتر بشناسیم.
درخت نارون انواع مختلفی دارد:
1. نارون کوهی یا مَلَج که چوب مرغوب و گرانبهایی دارد.
2. اوجا
این دوگونه، بیشتر در جنگلهای شمال یافت میشوند.)
3. نارون چتری
اگر بخواهیم آن درخت نقاشیهای کودکی را با نگاه دقیقتری مورد کارشناسی قرار دهیم، باید بگوییم که نارون ترسیمشده از نوع چتری بوده است. این گونه از نارون، شاخ و برگ توپیشکل و انبوهی دارد، در بیشتر شهرها دیده میشود و به خاطر سایه دلنشینی که ایجاد میکند برای کاشت در حاشیه پیادهروها، فضای سبز و کلاً مناطقی که دلمان میخواهد سایه دلنشین داشته باشد مناسب است!
تنه نارون شیارهای موجیشکلی دارد که عمق این شیارها روی پوست شاخه، کمتر است و بزنیم به تخته، حتی خیلی از شاخههای جوانتر پوست صاف و بیچین و چالهای دارند.
حالا اینکه چرا «رایگان میبخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ»* ؟ نارونی با چنین شاخههای صاف و چنان سایه مصفا؛ و اینکه آیا زیر این بذل و بخشش، کاسه یا نیمکاسهای هست یا نه؟ دیگر الله اعلم!
* مصرعی از شعر «صدای پای آب» سهراب سپهری