آنها تقریبا انتخاب دو اسپانیایی بهعنوان بهترین بازیکن و بهترین سرمربی جهان در سال 2010 را قطعی میدانستند و به همین خاطر برای پوشش رسانهای این مراسم، واقعا تدارک زیادی دیده بودند.
6 شبکه تلویزیونی اسپانیایی و تعداد زیادی سایت این مراسم را به صورت زنده پخش میکردند. همه برای بالا بردن پرچم اسپانیا آماده بودند و وقتی که پپ گواردیولا در کنار سپبلاتر، نام لیونل مسی را از درون پاکت بیرون آورد، تمام گزارشگران بهتزده شدند و واقعا نمیدانستند چگونه این انتخاب را تحلیل کنند.مسی در رایگیری از خبرنگاران سراسر دنیا، سرمربیان و کاپیتانهای تیم ملی و در یک رقابت تقریبا نزدیک، بالاتر از آندره اینییستا و ژاوی هرناندز ایستاد؛ مسی 22/65درصد آرا را به خود اختصاص داد، آندره اینییستا 17/36 درصد رأی آورد و 16/48 درصد آرا به ژاوی رسید.
این انتخاب آنقدر عجیب بود که حتی خود مسی را هم متعجب کرد؛ او که معمولا بازیکن چندان پرحرفی نیست، وقتی که جایزه را گرفت نمیدانست چه چیزی باید بگوید. این بار البته بیشتر به خاطر تعجب بود تا کمرویی ذاتیاش. او پس از اینکه از شوک دریافت جایزه خارج شد و فکرش را متمرکز کرد، نخستین چیزی که بروز داد تعجبش بود: «من خوشحالم اما اصلا انتظار این جایزه را نداشتم. تا پیش از این مراسم، همه از ژاوی و آندره صحبت میکردند. آنها همچنین به خاطر سال شگفتانگیزی که داشتند شایسته این جایزه بودند. آنها جام جهانی را فتح کردند که معمولا تعیینکننده این است که چه کسی جایزه را میگیرد. هر دوی آنها هم نقش بزرگی در قهرمانی تیم ملی کشورشان در جام جهانی داشتند. به این خاطر است که من فکر میکردم یکی از آنها جایزه را خواهد برد. واقعا سورپرایز شگفتانگیزی بود».
البته میتوان به راحتی متعجببودن مسی را درک کرد. پیش از این مراسم، پیشبینیهای بسیار زیادی مطرح میشد که یا اینییستا یا ژاوی به نخستین اسپانیاییهایی تبدیل خواهند شد که پس از 1960 برنده توپ طلا خواهند شد؛ نخستین بار و البته آخرین بار لوئیز سوارز در سال 1960 توپ طلا را با خود به اسپانیا برد. برخلاف اتفاقی که در زوریخ افتاد، همه پیشبینی میکردند یکی از دو اسپانیایی حاضر در لیست نهایی، توپ طلا را از آن خود کند. روز اهدای توپ طلا، الموندو دپورتیوو روزنامه اسپانیایی که در بارسلونا منتشر میشود در صفحه یک خود این گونه تیتر زد؛ «اینییستا شانس اول است».
این روزنامه البته تنها رسانهای نبود که پیشبینی میکرد اینییستا برنده توپ طلا خواهد شد. دیگر روزنامهها و شبکههای تلویزیونی اسپانیا هم با این روزنامه بارسلونایی همعقیده بودند، هرچند مردم بیشتر احساساتی پیشبینی میکردند و دوست داشتند توپ طلا به ژاوی برسد. در یک نظرسنجی که یک مجله در اسپانیا برگزار کرد، 62درصد ژاوی را بهعنوان برنده نهایی توپ طلا انتخاب کرده بودند.و خب همان طور که رسانهها پیش از مراسم اهدای توپ طلا، روی ژاوی و اینییستا مانور میدادند، وقتی که این دو بازیکن اسپانیایی انتخاب نشدند، با حرارت بیشتری از فیفا و انتخاب مسی انتقاد کردند.
روزنامه مارکا در این باره نوشت که «بازنده واقعی مراسم امشب فوتبال اسپانیاست» و مسی را بهعنوان «برنده ناحق» معرفی کرد. البته رسانهها خیلی مستقیما به مسی اشاره نکردند بلکه مراسم و انتخاب فیفا را زیر سؤال بردند.البته نباید این موضوع را فراموش کرد که مسی واقعا در هر شرایط دیگری میتوانست بدون هیچ شک و شبهه و اعتراضی توپ طلا را به خانه ببرد؛ موضوع همزمانی اهدای جایزه به این بازیکن و دوران اوج بازی ژاوی و اینییستاست. مسی در فصل گذشته 43 گل برای بارسلونا زده و بالاتر از هر بازیکن دیگری توپ طلای اروپا را از آن خود کرد. با همه اینها، حتی خود هواداران او هم در سراسر دنیا، در کنار ژاوی و اینییستا، شانس کمی برای این بازیکن آرژانتینی قائل میشدند.
ایکر کاسیاس که بهخاطر حضور در تیم منتخب سال 2010 در زوریخ حاضر بود، یکی از کسانی بود که به این انتخاب خرده گرفت و گفت که هموطنانش شایسته انتخاب بهعنوان بهترین بازیکن سال بودند. او این انتخاب را «کمی ناامیدکننده برای اسپانیاییها» دانست.البته این تنها رسانههای اسپانیایی نبودند که به این انتخاب انتقاد کردند. روزنامه گاتزتا ایتالیا صفحه یک خود را پس از این مراسم این گونه به خبر انتخاب مسی اختصاص داد: «مسی؟ نه!».
در اسپانیا این انتخاب از سوی برخی رسانهها حتی به موضوعی ملی تبدیل شد؛ روزنامه معتبر ال پائیس در اینباره نوشت: «اسپانیا در انتخابات هیچ وزنی ندارد»
نویسنده سرمقاله این روزنامه هم موضوع را به دیگر انتخابهایی که اسپانیا در آن شکست خورده است بسط داد و نوشت: «باید بپرسیم که چرا اسپانیا در تمام انتخابات جهانی ورزش بازنده بوده است: میزبانی المپیک 2016، جامجهانی 2018 و توپ طلای 2010».این که مسی به حق یا به ناحق بهعنوان بهترین بازیکن سال انتخاب شده باشد یا نه، تأثیری بر انتخابی که اتفاق افتاده نخواهد گذاشت. او توپ طلا را گرفت و پس از هریستو استوویچکوف به نخستین بازیکنی تبدیل شد که تیم ملیاش در جام جهانی موفق نشده اما توپ طلا را کسب کرده است. استوویچکوف در سال 1994 توپ طلا را گرفت و در همین سال روماریو از برزیل برنده عنوان بهترین بازیکن سال از سوی فیفا شد.شاید این حتی نخستین شوک پس از سال 2001 باشد؛ در آن سال مایکل اوون برنده توپ طلا شد و لوئیز فیگو از سوی فیفا بهعنوان بهترین بازیکن سال انتخاب شد.
دست کم واکنشها به انتخاب ژوزه مورینیو بهعنوان بهترین مربی سال، با توجه به اینکه در آنجا هم دو اسپانیایی (پپ گواردیولا و ویسنته دل بوسکه) بازنده بودند، این قدر سخت نبود. تعداد کمی در اسپانیا بودند که پس از انتخاب مورینیو، درباره این انتخاب غوغا کنند و به خاطر آن از فیفا انتقاد کنند. شاید کاری که مورینیو کرده است، منتقدان را وامیدارد که خیلی به انتخاب او ایراد نگیرند. مورینیو سال پیش با اینتر به قهرمانی سهجانبه رسید؛ در سری آ و جام حذفی قهرمان شد و بالاتر از همه تیمهای مدعی، لیگ قهرمانان را هم به ایتالیا برد.
این انتخاب هرگز دستاوردهای ویسنته دلبوسکه را زیر سؤال نمیبرد اما این یک واقعیت است که دلبوسکه، تیم آماده و منسجمی را از لوئیس آراگونس گرفت که در سال 2008 قهرمان جام ملتهای اروپا شده بود.انتخاب مسی بهعنوان بهترین بازیکن سال برای دومین بار پیاپی - البته به جرات میتوان گفت 12 ماه پیش کسی نبود که با انتخاب او مخالفت کند- این مسئله را مطرح میکند که آیا نباید در نحوه انتخاب بهترین بازیکن سال بازنگری شود؟
در شایستگی حضور این سه بازیکن تیم بارسلونا در لیست نهایی نامزدهای کسب توپ طلا شکی نیست اما آیا در این لیست، نام بازیکنی مانند وسلی اسنایدر از قلم نیفتاده است؟ ژوزه مورینیو اگر این بازیکن را نداشت، شاید نمیتوانست به قهرمانی سهجانبه برسد و در زوریخ، بهعنوان بهترین سرمربی سال انتخاب شود. در جامجهانی هم، حضور این بازیکن در تیم هلند نقش زیادی در رسیدن لالههای نارنجی به فینال داشت.این مسئله احتمالا در حال حاضر یکی از نگرانیهای نه چندان جدی فیفاست. فیفا به تازگی میزبانی جامهایجهانی 2018 و 2022 را در اقدامی جنجالی به ترتیب به روسیه و قطر داده است؛ اقدامی که هنوز صدای منتقدان آن در سراسر جهان به گوش میرسد. ولی همین مسئله نه چندان جدی، عرصه را به فیفا تنگ کرده است. سپبلاتر مطمئنا دوست ندارد کمی پس از جنجالی که انتخاب میزبانان جام جهانی به راه انداخته است، بدنه اجرایی فیفا یک بار دیگر متهم شود که با واقعیات و نیازهای دنیای فوتبال همخوان نیست.