اکثر پروازهای داخلی و خارجی بهدلیل اعتصاب کارکنان فرودگاه مهرآباد لغو شده بود. بسیاری از سربازان به فرمان امامخمینی(ره) از پادگانها فرار کرده یا از دستور مافوق برای کشتار مردم امتناع میورزیدند. دولتهای کم دوام شاه در برابر مردم تاب مقاومت نداشته یکی پس از دیگری ساقط میشدند. آموزگار در 5شهریور جای خود را به شریفامامی داده و او نیز در 14آبانماه جای خود را به دولت نظامی ازهاری سپرد و این دولت نیز در 16دیماه همزمان با تشکیل اجلاس گوادلوپ سقوط کرد و شاه به عوامل جبهه ملی متوسل شد. معالوصف غلامحسین صدیقی از پذیرفتن دستور شاه برای تشکیل کابینه امتناع ورزید و بختیار بار این مسئولیت را در واپسین روزهای حیات رژیم شاه برعهده گرفته بود.
در هنگامه اوجگیری انقلاب اسلامی ایران، ژیسکاردستن دعوتنامههایی برای جیمیکارتر (رئیسجمهوری آمریکا)، جیمز کالاهان (نخستوزیر انگلستان) و هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان) برای شرکت در نشستی فرستاد و آنها را به گوادلوپ دعوت کرد تا به مشورت پرداخته، راهبردهای سیاسی خود را با آنها همسو سازد و چاره مشترکی برای حفظ منافع خویش در ایران بیابند.
این عده روز 14دیماه 1357 وارد گوادلوپ شدند و سپس به محل تشکیل اجلاس که آلاچیقی در کنار دریا بود رفتند. در این نشست حساسیت شرکتکنندگان راجع به مسائل ایران به مراتب بیشتر از سایر مسائل و بحرانهای بینالمللی بود. بحثهای مربوط به ایران، ابتدا با سخنان جیمزکالاهان آغاز شد: «شاه از دست رفته و دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست. راهحل واقعی برای جانشینی او هم وجود ندارد.»
ژیسکاردستن در ابتدا تحت تأثیر اظهارات شاه به «پونیاتوسکی» فرستاده ویژه کاخ الیزه، صرفا تحلیلهای محمدرضا پهلوی را مطرح کرد. گزارشهای مستندی که در روز شروع کنفرانس و روزهای پس از آن به گوادلوپ رسید، به تدریج رئیسجمهوری فرانسه را به قضاوتهای واقعبینانهتر سوق داد. او معتقد بود کارتر باید برای تثبیت دولتی که پس از رفتن شاه از کشور در ایران شکل میگیرد، به تماس با امامخمینی بهعنوان راهحل نهایی متقاعد شود. کارتر به خروج شاه متقاعد شده بود ولی تنها دولت بختیار را بهعنوان دولت قانونی پس از شاه به رسمیت میشناخت. او پذیرفته بود که شاه دیگر نمیتواند در ایران بماند ولی به اراده ارتش برای تحکیم موقعیت بختیار همچنان اعتماد داشت. او اعتقاد داشت فرماندهان نظامی نخواهند گذاشت انقلاب به پیروزی برسد ولی مایل به کودتای آنان نیز نبود.
کارتر به سولیوان- سفیر آمریکا در تهران- نیز اعتماد چندانی نداشت و ژنرال هایزر را برای بررسی اوضاع و واداشتن ارتش به تبعیت از بختیار به تهران فرستاده بود.
کارتر در سخنان خود گفت: «... شاه دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست زیرا مردم ایران به هیچ روی خواهان او نیستند. بهعلاوه دولت یا دولتمردان وجیهالمله دیگری برجای نمانده تا حاضر به همیاری و همکاری با او باشد».
کارتر تا آنجا پیش رفت که هر نوع امکان موفقیت شاه را منتفی دانست و رهبران غرب را به اندیشیدن پیرامون آیندهای که در آن نظام سلطنت قطعا جایی نخواهد داشت دعوت کرد. این در حالی است که وی یک سال پیش از آن در سفر به تهران و پس از ملاقات با شاه تأکید کرده بود که شاه، ایران را به جزیره ثبات در منطقه تبدیل کرده است.
هلموت اشمیت، صدراعظم آلمان نیز اگرچه بیش از سایر همپیمانان نگران منافع اقتصادی کشورش در ایران بود ولی اعتقادی به باقی ماندن شاه در کشور نداشت.
سران کشورهای آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه پس از 3روز گفتوگو و مشورت راجع به تحولات ایران به این نتیجه رسیدند که
باقی ماندن شاه در ایران سبب تداوم بحران خواهد بود. معالوصف هیچیک حاضر نبودند که در«گوادلوپ» بهعنوان مرکز تبانی غرب برای سقوط شاه شناخته شوند.
پس از پایان اجلاس گوادلوپ، کارتر به توصیه ژیسکاردستن و همچنین همراهان خود از جمله سایروسونس، وزیر خارجه و برژینسکی مشاور امنیت ملی آمریکا، تصمیم گرفت امامخمینی(ره) را به وضعیتی میان سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی متقاعد سازد. او این وضع را در حفظ دولت بختیار جستوجو میکرد. به همین دلیل یک روز پس از پایان اجلاس
- 18دیماه- پیغام خود را بهطور غیرمستقیم و توسط 2تن از مقامات فرانسوی به اطلاع امام خمینی(ره) رساند. او در پیام خود از امام خمینی(ره) خواست تا تمام نیرو و اهتمام خویش را جهت جلوگیری از مخالفت مردم علیه بختیار به کار بندد. وی در این پیام به قطعی بودن خروج شاه اشاره کرد و سپس تهدید کرد که «تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که تلفات فراوان برجای خواهد گذاشت و وخامت اوضاع به مداخله ارتش خواهد انجامید».
امام در پاسخ، درخواست کارتر را قاطعانه رد کردند و فرمودند: «...پیام آقای کارتر دو جهت داشت یکی موافقت با دولت بختیار یا دست کم سکوت در شرایط فترت موجود و دوم راجع به احتمال کودتای نظامی یا پیشبینی وقوع آن.» در باب موضوع اول امام تأکید کرد که «همه مصایب و خونهای ریخته شده ملت برای رهایی از زیر بار گران سلسله پهلوی است. ملت ما حاضر نیست با دولت بختیار بهعنوان میراث شاه یا با تدابیری چون تشکیل شورای سلطنت که همه آنها غیرقانونی است، کنار آید. اما درباره حفظ آرامش ما بارها تأکید کردهایم که همواره خواهان مملکتی آرام و با ثبات بودهایم. اما با وجود شاه، آرامش هیچگاه باز نخواهد گشت. آقای کارتر اگر حسننیت دارند میبایست از پشتیبانی کودتا یا دخالت در امور ایران دست بکشند، تا خواسته مشروع ملت محقق گردد و آرامش و ثبات دائمی برقرار شود. ملت ایران نیز از کودتای نظامی هیچ هراسی به خود راه نخواهد داد. زیرا چندین ماه است که رژیم با خشونت و قهر و غلبه نظامی و با حادترین شکل آن با مردم رفتار کرده است.
مردم ایران برای من پیام فرستادهاند که درصورت بروز کودتای نظامی باید حکم جهاد مقدس داد. من کودتا را نه به صلاح ملت ایران میدانم و نه به صلاح ملت آمریکا. اما اگر چنانچه کودتایی صورت پذیرد ملت ایران از چشم شما خواهد دید. من به حکم اینکه یک روحانی هستم. به شما توصیه میکنم که جلوی این خونریزیها را بگیرید و ایران را به حال خود واگذارید. در این صورت است که نه تسلیم شرق خواهد شد و نه تسلیم غرب.
ملت را به حال خود واگذارید تا من از اشخاص پاکدامن برای انتقال قدرت، یک شورای انقلاب تأسیس کنم تا امکانات مناسب جهت به ثمر نشستن حکومت مبعوث ملت انجام پذیرد، در غیر این صورت امید به آرامش نیست. اکنون در سازمان نیروهای مسلح ایران اختلاف عمیق و اساسی بروز کرده است و درصورت کودتا بسیاری از ارتشیان که به ما پیوستهاند این تلاش را در نطفه خفه خواهند نمود... ».
روز21 دی سایروس ونس، وزیرخارجه آمریکا و سخنگوی 4کشور شرکتکننده در کنفرانس گوادلوپ به روزنامهنگاران اظهار داشت: «... شاه در نظر دارد تعطیلات خود را در خارج از ایران بگذراند و دولت ایالات متحده نیز این تصمیم شاه را تأیید میکند. آمریکا احساس میکند که شاه دیگر در آینده ایران نقشی ندارد.»
در همین روز «آنتونی پارسونز» سفیر انگلستان در ایران با اطمینان از خروج قطعی شاه قصد ترک ایران را داشت. وی میگوید: «در این دیدار خداحافظی، شاه نظر مرا راجعبه سرنوشت خودش جویا شد. من گفتم او را در وضعی میبینم که آمریکاییها برای آن اصطلاح «no. win» (وضعیتی که در آن امیدی به پیروزی وجود ندارد) به کار میبرند و اضافه کردم هر روز که شما بیشتر در کشور بمانید بختیار مثل برفی که در آب افتاده باشد، تحلیل خواهد رفت، اگر کشور را ترک کنید شانس کمی برای بازگشت خواهید داشت. زیرا بختیار توانایی برقراری نظم و استقرار حکومت خود را ندارد... طوفان انقلاب، ایران را فراگرفته و همه نهادهای قانونی را کنار زده است...».
سران دولتهای غربی در گوادلوپ به خوبی از قدرت انقلاب مردم و از سقوط قریبالوقوع شاه و رژیم تحتالحمایه او با خبر بودند. از اینرو در موضعی انفعالی و در وضعیتی که کمترین امیدی به بقای شاه نداشتند، ناگزیر شدند با رفتن او از کشور موافقت کنند. در واقع کنفرانس گوادلوپ تحتالشعاع اراده ملت ایران قرار داشت والا قدرتهای غربی چیزی در حمایت همهجانبه خود از رژیم شاه کم نگذاشتند.
به قول فردوست «کارتر تا آنجا که میتوانست از رژیم شاه و از خود شاه پشتیبانی کرد. نه آمریکا نه سایر دولتهای غربی، هیچگونه کوتاهی در حمایت از شاه نداشتند. ولی مشکل آنها این بود که هیچ برنامهای برای نجات شاه و رژیم او نداشتند و موج فراگیر انقلاب آنها را دچار استیصال و سردرگمی کرده بود. حضور آنها در گوادلوپ نمایانگر آخرین تلاشهای بیهدف و مایوسانه آنها برابر انقلاب اسلامی بود. به همین دلیل بود که قویترین متحدان غربی بهترین راه را در خروج او از کشور دیدند. از این رواست که پیروزی انقلاب را مظهری از ناکامی غرب میشمارند».
مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی