زیر پوست شهرهای ایران، اما چندان خبری از آرامش نیست. خیابانهای ایران پس از 14سال، بار دیگر روزهای پرتبوتابی را تجربه میکند و خبر خیزش مذهبی و انقلابی مبارزان ایرانی مسلمان، میرود تا سراسر جهان را درنوردیده و دنیای غرب و شرق را در شوک انقلابی قریبالوقوع بار دیگر در ورطهای از التهاب و اضطراب فرو برد.
البته این التهاب و اضطراب چندان مشهود نیست اما بازخوانی روزهای پررویداد آن روزها و تورق برگهایی از تاریخ انقلاب اسلامی نشان میدهد که رویدادهای زمستان 1356 بهسان موتور محرکهای چرخهای نهضت مردمی را به حرکت درآورد؛ به واقع ارابه انقلابی مردم ایران پس از رویدادهای دی ماه این سال شروعی دوباره یافت. پیامدهای این آغاز دوباره، در یک قرن اخیر تحولی نادر و بنیادی به شمار میرفت که ایران را برای همیشه و بهطور برگشتناپذیری متحول کرد.
ناآرامی جزیره آرامش
سالهای منتهی به انقلاب 1979 همزمان با شروع تغییراتی در عرصه منطقهای و فرامنطقهای بود. بهقدرترسیدن کارتر در آمریکا و اتخاذ سیاست درهای باز به سوی تهران، منتهی به این شد که ایالات متحده به غیر از بمب هستهای و سامانههای موشکهای بالستیک همه نوع تسلیحاتی را در اختیار شاه قرار میداد. این راهبرد دیگر متحدان شاه مثل فرانسه و آلمان و انگلیس هم بود. راهبرد درهای باز این اطمینان را ایجاد میکرد که با هر مخالفتی، میشود مقابله کرد و امکان چالش جدی در ایران وجود ندارد. در سال 1977 گزارش سالانه وزارت امور خارجه نشان میداد برخلاف خاورمیانه پرآشوب، ایران امن است.
بیخبریها و چالههای اطلاعاتی تا آنجا ادامه یافت که شاه هم در دیدارهایش با کارتر به او میگفت که در ایران هیچ خبری برای نگرانی نیست. بر پایه این گفتهها آمریکا هم مصمم بود تا از شاه حمایت کند و چیزی جز این انجام ندهد. به واقع آمریکا نیاز مبرم داشت تا ایران را یک جزیره آرام ببیند و شاه، نگهبان منطقه پرآشوب باشد. ابتدا کارتر با شاه به خاطر نقض حقوق بشر برخورد کرد و بهشدت به او اعتراض نمود، اما بعد همهچیز برگشت. در سالهای 1976 و 1977 بیش از 10 هزار نفر از مبارزان انقلابی توسط ساواک ترور شدند و این امر هیچ واکنشی از سوی کارتر که با هدف حفظ حقوق بشر به قدرت رسیده بود به همراه نداشت، چرا که کارتر چشم خود را روی این کارهای شاه میبست؛ نگهبان منطقه بیش از این برای کارتر اهمیت داشت. کارتر حاضر بود که شاه بیش از این بکند و بخواهد، اما به سوی همسایه شمالیاش نزدیک نشود. شاه از کارتر کمک میخواست او با آغوش باز به او میداد. مسئله حقوق بشر جایگاه مهمی در سیاست خارجی کارتر نداشت و بارها نشان داد که به آن بیتوجه است. سالیوان بعدها گفت شاه گفته که کارتر مرا به سیاست مشت آهنین و ترور مبارزین انقلابی مسلمان تشویق میکند تا نه دادگاهی باشد و نه محاکمهای.
سالیوان به شاه گفت که شما هم همین کار را بکنید، ولی نباید بگویید که آمریکا شما را تشویق میکند. شاه نوامبر 1977 در واشنگتن با کارتر ملاقاتی داشت و در گفتههایش تجهیزات بیشتری را از او خواست ضمن آنکه شاه از تشدید اعتراضات و شورشهای مردمی ابراز نگرانی کرد و حمایت بیشتر آمریکا را میخواست. بعدها برژینسکی از نگرانی آشکار و واهمه شاه در این دیدار گفت. کارتر هم یک ماه بعد از آن دیدار و در شب کریسمس 1978 به ایران رفت. کارتر در آن ملاقات ایران را جزیره ثبات در گوشهای از جهان پرآشوب خواند و از آرامش ایران ابراز رضایت کرد. ولی کارتر میخواست واهمه را از شاه بیرون کند و به او اعتماد به نفس و قوت قلب بدهد. شاید هم کارتر واقعاً با گزارشهای غلط، ایران را جزیره آرامش مییافت. آمریکا میدانست که شاه تا وقتی باشد آمریکا هم هست. این سال در تاریخشناسی انقلاب ایران سالی تعیینکننده بود؛ در حالی که رژیم حاکم در سالهای طلایی اقتصاد و رفاه اجتماعی بهواسطه افزایش حمایتهای مالی غرب و قیمت بالای نفت بود، همزمان هم در سراشیبی کاهش مشروعیت و سقوط سیاسی و اجتماعی بود. این پارادوکس اقتصادی و سیاسی و نابرابری کفههای ترازوی مشروعیت داخلی و مقبولیت خارجی ضرباهنگ سقوط را تسریع کرد.
اشتباه محاسبه
درگذشت مشکوک جهانپهلون تختی در دیماه 1347، دکتر علی شریعتی در خردادماه 1356 و خصوصاً آیتالله مصطفی خمینی در آبانماه 1356 وجه سیاست پنهان سرکوب رژیم پهلوی در عین سیاست آشکار آزادی سیاسی بود. رحلت فرزند امام باعث شد تا پیروان امام، رژیم شاه را مسئول اصلی این مرگهای مشکوک بدانند. البته رحلت فرزند امام در چنین زمانی برای امام و پیروانش «الطاف خفیه خدای تبارک و تعالی» تلقی میشد، زیرا این واقعه سبب بروز بسیاری از تحولات سیاسی بعدی شد؛ چنانکه در گزارش یکی از مسئولان ساواک آمده است که پس از اینکه آیتالله مصطفی خمینی در نجف فوت شد، این جریان وسیله ای شد که در ایران مجامع ترحیم مرتباً تشکیل بشود. خلاصه عدمرضایت سیاسی به این قسم، خودش را بیان میکرد که شاه را از این بابت خیلی عصبانی کرده بود این جلسات و مجالس ترحیم. در این بین یاسر عرفات تلگراف تسلیتی به آقای خمینی در نجف مخابره میکند. آقای خمینی در جواب به یاسر عرفات میگوید که درد و محنت من روزی پایان میگیرد که ملت ایران از شر این آدم جابر مثلاً فارغ بشود، راحت بشود. یکی از مسئولان ساواک گفت نصیری [رئیس ساواک] این متن را برده بود برای شاه، به شاه نشان میدهد و شاه میگوید که حالا دیگر باید جنگ را علنی کرد با روحانیون؛ بهخصوص با آقای خمینی، بروید یک مقاله تهیه بکنید.
بر این مبنا و در حالی که هنوز 3ماه از رحلت فرزند امام نگذشته بود رژیم خطای استراتژیک خود را انجام داد و تابلوی جنگ علنی را بالا برد؛ ترکشهای این جنگ علنی در روز 17دی ماه نمود یافت. در 17 دی ماه 1356 به بهانه بزرگداشت مقام زن و نزدیکی به سالگرد انقلاب سفید، مقالهای در روزنامه اطلاعات منتشر شد. در این مقاله بهگونهای اهانتآمیز، بهصورت مستقیم امامخمینی(ره) بهعنوان مقام مرجعیت و روحانیت شیعه مورد هدف قرار گرفت.
البته اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی(ره) بهعنوان مرجعیت شیعه، اقدامی غیرقانونی و خلاف عرف بهشمار میرفت. شاید به این خاطر ابتدا انتشار این مقاله با مخالفت فرهاد مسعودی، سردبیر وقت روزنامه اطلاعات مواجه میشود، اما با تأکید و فشار دربار مقاله به چاپ میرسد. مسعودی مقاله را باعث واکنش علما و روحانیون و برای آینده روزنامه خطرناک تعبیر میکند اما در تماس با وزیر اطلاعات و نخستوزیر مشخص میشود که این مقاله تند و تحریکآمیز به خواست دربار و شاه تهیه شده است؛ چنانکه داریوش همایون، وزیر وقت اطلاعات در خاطرات خود میگوید که مقاله از وزارت دربار سرچشمه میگرفت. این مطلب که شاه روایت اولیه مقاله را نپسندید و گفت باید تندتر بشود، درست است.
از سوی دیگر و با وجود اینکه همه بر سر اسم مستعار «احمد رشیدی مطلق» اتحاد نظر دارند، اما هیچکس بعدها مسئولیت این مقاله را برعهده نگرفت؛ از اینرو در مورد ماهیت و هویت اصلی نویسنده نیز اتفاق نظری وجود ندارد. با این حال گمانهها از داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی، فرهاد نیکوخواه، پرویز نیکخواه، امیرعباس هویدا و یا حتی ساواک حکایت دارد.
با این همه رژیم در سال طلایی حاکمیتش با تکیه بر این موقعیت تلاش داشت تا به تعبیر داریوش همایون «آب در سوراخ مورچه بریزد» تا مورچهها بیرون بیایند و بدین ترتیب، انقلابیون، خود را نشان دهند تا راه برای سرکوب آنان هموار شود.
در عمل این تنها اشتباه محاسبهای جلوه کرد که حوادث دیگری را رقم زد؛ چنانکه نیکی.آر.کدی، در این باره مینویسد که در ژانویه 1978(دیماه 1356) رژیم نشان داد که در ارزیابی قدرت مخالفین مذهبی خود، دچار سوءمحاسبه عجیبی است در نتیجه، یکی از قدمهای نابودکننده خود را برداشت. براساس گزارشهای موجود، به دستور شاه مقالهای در روزنامه نیمهرسمی اطلاعات چاپ شد که در آن بهشدت به آیتالله خمینی حمله و توهین شده بود. حوادث بعدی نشان داد که این عمل، از سوء محاسبههای بسیار وخیم رژیم بوده است.
اقدامات و اعتراضات
شاه دستور نگارش مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» را در حالی داده بود که پیش از آن در گفتوگو با یک مجله آمریکایی به آن اشاره کرده بود. این رسانهایساختن دیدگاه حاکمیت پهلوی نسبت به مرجعیت خمینی، نشان هراس نهفته رژیم از امام خمینی(ره) بود؛ چنانکه هنگامی که اعلام شد که آیتالله خمینی در رساله عملیه خود سلطنت را غیرشرعی اعلام کرده و این نظر در چاپ جدیدی از توضیحالمسائل ایشان منتشر شده است، این هراس نهفته جای خود را به اقدامی عملی داد.
از این رو با سردرگمی در مقالهای با اسم ساختگی احمد رشیدی مطلق، صریحاً بیحجابی را فضیلت، حجاب را کهنهپرستی و ارتجاع سیاه معرفی و به ساحت مرجعیت امام خمینی(ره) اهانت کرده و قیام 15 خرداد 1342 توطئه استعمار سرخ و سیاه معرفی شده بود.
با پخش سراسری روزنامه اطلاعات و توزیع آن در شهر قم، نخستین واکنشها از این شهر آغاز شد. در نخستین اقدام، مدرسین حوزه علمیه قم تصمیم گرفتند که روز بعد درسهای حوزه تعطیل شود. در این روز طلاب با تظاهرات و راهپیمایی آرام به سوی منازل مراجع وقت رفته و با تجمع در مقابل منازل ایشان با دادن شعارهایی به حمایت از امام پرداختند. نیروهای امنیتی ابتدا با یورش به صف تظاهرکنندگان سعی در متفرق کردن و ممانعت از ادامه راهپیمایی طلاب داشتند اما وقتی با مقاومت آنها روبهرو شدند، اعلام کردند درصورتی که راهپیمایان شعار ندهند و آرام حرکت کنند، میتوانند به تظاهرات خود ادامه دهند.
همان روز ساواک قم طی گزارشی اعلام میکند که ساعت 10 و 30 دقیقه صبح بیش از 5هزار نفر از طلبههای علوم دینی در مسجد اعظم اجتماع کردند و از آنجا به منزل چند تن از روحانیون رفتند و از آنان خواستند که از [امام] خمینی دفاع کنند.
نیروهای امنیتی و نظامی رژیم با آرایش ضدشورش، ماشینهای آبپاش و نفربرهای نظامی در انتظار تجمع بعدازظهر مردم قم بودند که مردم قصد ادامه راهپیمایی را داشتند. با این وجود و برخلاف اعلام اولیه، نیروهای نظامی تحمل اعتراض و تظاهرات آرام را نداشتند و برای یورش به آنان دنبال بهانهای بودند. از اینرو نخستین نشانههای درگیری به وسیله مأموران رژیم رخ داد. یکی از ماموران شیشه بانک صادرات را شکست و مأمور دیگری همان شیشه را با پاره آجر نشانه گرفت. همین بهانه کافی بود که اسلحهها به طرف مردم نشانهگیری شود. با تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان و بهزمینافتادن تعدادی از مردم، جمعیت در کوچههای اطراف پناه گرفتند و جنگ و گریز خیابانی تا ساعاتی از شب ادامه یافت. در این روز پس از پایان درگیریها دست کم 6 نفر شهید و دهها تن زخمی شدند.
با سرکوب قیام خونین مردم قم مرجعیت شیعه با تعطیلکردن درس و حوزه و سخنرانی در اعلام انزجار از این اقدام جسارتآمیز به صدور اعلامیه پرداختند. طلاب و علمای قم با انتشار اعلامیهای ضمن محکوم کردن کشتار مردم بیدفاع، این سؤال را مطرح کردند که آیا فضای باز سیاسی به این معناست که اگر کسانی به مطالب غیرواقعی روزنامه اعتراض کنند باید با گلوله پاسخ بگیرند؟
همچنین پس از صدور بیانیه و انتقاد و اعتراض، علمای قم در جلسهای بر این مسئله تصمیم گرفتند تا نامهای خطاب به کورت والدهایم، دبیرکل وقت سازمان ملل متحد بنویسند تا چند روز بعد هنگام ورود او به ایران به وی تسلیم کنند. ظاهراً نامه علمای قم بهدلیل نداشتن امضای مراجع بزرگ مورد تأیید قرار نگرفت و چون دبیرکل فرصت زیادی نداشت، دستاندرکاران روحانی این اقدام اعتراضی نیز توفیقی در گرفتن امضا نیافتند.
موضعگیری امام و رهبری
امام خمینی(ره) پیشگام نخستین واکنش در این زمینه بود. امام اول بهمنماه 1356 و در حالی که در تبعید در نجف بهسر میبردند، فرمودند متحیرم که این فاجعه را، این فاجعه بزرگ را به که تسلیت بگویم؛ آیا به رسول اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) و حضرت حجت(ع) تسلیت بگویم یا به امت اسلام، به ملت مظلوم ایران تسلیت بگویم یا به اهالی محترم قم، یا به حوزههای علمیه و علمای اعلام؟ به کی باید تسلیت گفت؟...از کی باید تشکر کرد در این قضایا که برای اسلام پیش میآید و این ملت بیدار در مقابل این مصیبتها استقامت میکند، کشته میدهد؟ ملت ایران، ملت بیداری است؛ ملت هشیار و مقاومی است؛ این ایستادگی به نتیجه خواهد رسید.
همچنین امام در پیامی که به همین مناسبت صادر کردند، اظهار داشتند که نهضت اخیر پرتوی از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نورافکنده، خود کوبندگی خاصی دارد که شاه را از خود بیخود کرده و او و دارودسته چاقوکشش را به تلاش مذبوحانه واداشته است. جنایات 29 محرم امسال(19 دی 1356) نقطه عطفی است به جنایات شاهانه 12 محرم آن سال(15 خرداد 1342). شاه خواست ضرب شستی به ملت مسلمان نشان دهد. پس از تمامیت حساب با رئیسجمهوری آمریکا، به بهانه مختصری که مأمورین ایجاد کردند مرکز تشیع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک حضرت فاطمه معصومه(س) به مسلسل بست. شاه میخواهد ثابت کند که نوکری او تحکیم شده و ملت نباید گمان کند او از پشتیبانی اجانب برخوردار نیست ولی ملت با تظاهرات عمومی و تعطیل سرتاسری ادامهدار و اظهار تنفر، بار دیگر ثابت کرد که او را نمیخواهد و از او و خاندانش بیزار است و این رفراندوم طبیعی در حقیقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است.
همچنین آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی، درباره قیام مردم قم فرمودند که 19دیماه، یادآور قهرمانیهای مردم ایثارگر قم، شهر خون و شهادت و روز آغاز مبارزه قاطع و مستمر امت اسلامی با رژیم منحوس پادشاهی است. در این روز و در اوج قدرت رژیم شیطانی پهلوی، در روزهایی که استبداد بهجنونکشیده شاه خائن، کار عمال و کارگزاران رژیم را به گستاخی و وقاحت کشانده و اختناق حاکم، همه فریادهای ملت محروم و دربند را در سینه خفه کرده بود، یکباره فریاد پُرخروش و هماهنگ مردم قم، آسمان ایران را شکافت و خواب دژخیمان پهلوی را برآشفت. قیام دلیرانه مردم قم، نقطه شروع مبارزه بیامان بود.
واکنش رژیم
رژیم پهلوی بعد از قیام خونین 19 دی مردم قم، عدهای از اعضای حزب رستاخیز را جمعآوری و با بهراهانداختن تظاهراتی نمایشی سعی کرد، وانمود کند که روشنفکران ایران، شورش مرتجعین قم را محکوم میکنند. تظاهرکنندگان صبح 23 دی سوار بر اتوبوسها راهی قم شدند و طی یک راهپیمایی به حمایت از شاه پرداخته و با شعار «جاوید شاه» به سمت حرم حرکت کردند.
به موازات این اقدام و بهمنظور انحراف افکار عمومی از رهبری امام(ره) و در راستای فضای باز سیاسی، اجازه فعالیت به برخی از گروههای موافق سلطنت داده شد؛ از جمله این گروهها کمیته دفاع از آزادی و حقوق بشر بود.
پیامدهای قیام مردم قم
با انتشار مطلب اهانت آمیز علیه امام، نخستین واکنشها در شهر قم آغاز شد. مدرسین حوزه علمیه قم دروس حوزه را در روز 18 دیماه تعطیل اعلام کردند و در این روز، طلاب با تشکیل اجتماع بزرگی تظاهرات خود را به سوی منازل مراجع آغاز کردند و تعدادی از علما و مراجع قم در سخنرانیهای خود، به حمایت از امام و محکومیت اهانت به ساحت ایشان پرداختند. بازاریان قم با مشاهده حرکت حوزه علمیه، تصمیم به تعطیلی مغازههای خود در 19دی گرفتند. در این روز ساواک و شهربانی به کمک نیروهای کمکی از تهران وارد شده و در حوالی مدارس علمیه متمرکز شدند.
قیام 19 دی 1356 مردم قم که خونینترین اعتراض مردمی بعد از 15 خرداد 1342 بود، پیامدهایی را بهدنبال داشت. پیش از هر مسئلهای شعار فضای باز سیاسی و آزادیهای مدنی رنگ باخت و مرجعیت شیعه سکاندار و پرچمدار مبارزات انقلابی مردم ایران شد. چنانکه تبعید امام به نجف و دوری از کانون مبارزات اسلامی، مانعی برای ادامه نهضت اسلامی نشد.
در گفتمانشناسی انقلابی نیز شعارها نقش بیشتری را ایفا کردند؛ چنانکه شعار «مرگ بر شاه» و «یا مرگ یا خمینی» به تکیه کلام تودههای انقلابی و اعتراضات خیابانی تبدیل شد. از رهرو بیتابی و بیتحملی رژیم در مقابله با اعتراضات خیابانی سرکوب و کشتار به راهکار ثابت برخورد با مردم تثبیت شد؛ این مسئله موجب شکلگیری «راهبرد چهلمها» در قاموس مبارزات انقلابی مردمی شد که 13ماه بعد بنیان رژیم را از جا کندند. اهمیت تاریخشناسی قیام مردم قم در 19 دی 1356 از آنجا حائز اهمیت است که پس از 14 سال از گذشت قیام مردم در 15 خرداد 1342 اعتراضات مردمی به خیابانها کشیده شد و نهضت، رنگ خون بهخود گرفت. از اینرو این روز را میتوان شروعی دوباره برای نهضت انقلابی مردم ایران دانست.
منابع:
1. مرکز اسناد انقلاب اسلامی
2. سازمان تبلیغات اسلامی
3. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
4. مصاحبه نویسنده با پروفسور گری سیک، عضو شورایعالی امنیت ملی آمریکا در دوران ریاستجمهوری جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان و مشاور ارشد زبیگنیو برژینسکی مشاور عالی امنیت ملی ایالات متحده در دولت کارتر، روزنامه جام جم، بهمن 1387.