مؤتمن چه با پیشینهاش در سینمای مستند، چه با ارادتی که نشان داده به ژان لوگگدار فیلمساز پیشرو فرانسوی دارد و چه با فیلمهای بلندی که ساخته، خود را در مقام فیلمسازی روشنفکر نمایانده است.
«هفت پرده» اولین ساخته مؤتمن که تنها در جشنواره نوزدهم فجر به نمایش درآمد و تا امروز امکان اکران عمومی نیافته است، هنوز هم تجربهای تکرارنشده در سینمای ایران به شمار میآید.
در سینمایی که تعدادی از سینماگران برجستهاش به واسطه غریزی فیلم ساختن جایگاهی مرتفع یافتهاند، مؤتمن سینماگری است که با خودآگاهی فیلم میسازد.
این با خود آگاهی فیلم ساختن را میشود در نمابهنمای «هفت پرده» مشاهده کرد؛ یک تجربه شاید بتوان گفت افراطی در فرم که البته دارای پسزمینه اجتماعی هم هست، با انبوهی از ارجاعات به تاریخ سینما و نمونههای شاخصاش که البته تعداد کسانی که توانستند آنها را دریابند زیاد نبود.
«شبهای روشن» را میتوان حاصل قدر ندیدن «هفت پرده» دانست؛ یک عاشقانه آرام که توجه طیف قابل توجهی از علاقهمندان جدی سینما را به خود جلب کرد. جالب اینکه «هفت پرده» در جدول فیلم های محبوب تماشاگران جشنواره از آخر دوم شده بود و دو سال بعد «شبهای روشن» فیلم محبوب تماشاگران جشنواره بیستویکم بود.
«هفت پرده» و «شبهای روشن» گرچه از خاستگاه مشترکی نشأت گرفته بودند ولی به لحاظ ساختار، تفاوتهای عمدهای با یکدیگر داشتند. این تفاوتها شاید به این دلیل که «هفت پرده» اساسا بهدرستی دیده نشده بود، چندان مورد تاکید قرار نگرفت. وقتی مؤتمن برای تثبیت جایگاهش در سینمای حرفهای، فیلم «باجخور» را کارگردانی کرد، اینکه او در هر فیلمش مسیری تازه را پی میگیرد، بیشتر به چشم آمد.
«جعبه موسیقی» چهارمین فیلم بلند مؤتمن هم گویی در فضایی متفاوت از کارهای قبلی او ساخته میشود؛ یک درام ماورایی که بار دیگر نشان میدهد مؤتمن علاقهای به تکرار مضامین و مولفههای فیلمهای قبلیاش ندارد.
چیزی که بتوان آن را فصل مشترک تمام ساختههای در ظاهر بیربط این فیلمساز دانست، احتمالا سرمای حاکم بر تمام فیلمهاست و اینکه آدمها تعمدا با لحنی سرد صحبت میکنند؛ سبکی که در «باجخور» جواب نداد و باید دید در «جعبه موسیقی» چه کارکردی مییابد.