در بین تکریمشدگان، خانواده شهید رشید غفاری هم حضور داشتند؛ جنگلبانی که نیمهشب 16 شهریورماه 1381 در حالی که دختر خردسالش در کنار او خوابیده بود به دست قاچاقچیان به شهادت رسید اما با وجود پیگیریهای فراوان رسانهها هنوز این پرونده به سرانجام نرسیده است. تنها خواسته خانواده غفاری از همان روز نخست، پیدا کردن قاتل یا قاتلان بوده است. این خواستهای بود که همسر غفاری در جمع خبرنگاران اعزامی به گیلان در آبانماه 1387 مطرح کرد؛ «هیچچیز نمیخواهم جز دستگیری قاتلان. آنها را مجازات کنید؛ همین.» اکنون بیش از 8 سال از شهادت غفاری میگذرد اما هیچ مقامی در این باره پاسخ صریحی به خبرنگاران نمیدهد.
تاکنون 11 جنگلبان برای دفاع از منابع طبیعی جان باختهاند؛ 435 جنگلبان نیز در مقابله با مافیای چوب و زمین مجروح، نقص عضو و قطع نخاع شدهاند. این آماری است که اخیرا سازمان جنگلها و مراتع اعلام کرده است اما نکته در خور تامل اینکه تا به امروز فقط قاتلان شهید ناصر پیروی، مجازات شدهاند. مهندس پیروی، هفتم اردیبهشتماه 84 به طرز فجیعی به دست مافیای چوب و زمین به قتل رسید. پیروی زمانی به شهادت رسید که ریاست اداره منابع طبیعی ماسال را بر عهده داشت، رشادتهای این جنگلبان دلاور، درسی است برای سایر مسئولان منابع طبیعی؛ مردی که نه پیشنهادهای وسوسهانگیز و نه تهدید و ارعاب، هیچکدام نتوانست خدشهای به اراده آهنینش وارد سازد؛ او را سر بریدند که خواب از چشم سودجویان گرفته بود. شهادت پیروی برگ زرینی است بر تارک تاریخ منابع طبیعی کشور. زندگی و مشی او بیشک، الگوی ماندگاری است برای همه مدیران منابع طبیعی. او نشان داد میتوان حفاظت و صیانت از انفال را بر میز و پست اداری ترجیح داد.
همچنان در ابهام
پیروی 3 سال بعد از شهید رشید غفاری به شهادت رسید با این همه قاتلان او مجازات شدند اما هنوز گره از معمای پرونده شهید غفاری گشوده نشده است. هر بار هم که اصحاب رسانه به بهانهای از مدیران و مسئولان منابع طبیعی در این باره پرسشی میکنند کمتر پاسخی دریافت میکنند. مردادماه امسال وقتی خبرنگاران اعزامی برای تهیه گزارش، میهمان منابع طبیعی گیلان بودند یکی از پرسشهای مطرحشده در نشست مسئولان منابع طبیعی، همین پرونده شهید غفاری بود اما مسئولان باز هم به دلایلی از پاسخ صریح خودداری کردند.
اولین نشست و بازهم پیگیری
شنبه 17مهرماه سالجاری، دکتر علی سلاجقه پس از 3 ماه که از انتصابش به ریاست سازمان جنگلها و مراتع کشور میگذشت خبرنگاران را به دفتر خود در بزرگراه لشکرک فراخواند تا گزارشی از عملکرد 100روز خدمتش ارائه کند. 100 روز خدمت عنوانی بود که برای دعوت از خبرنگاران در بالای دعوتنامه ارسالی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری درج شده بود. در همان نشست بود که از وی درباره پرونده شهید غفاری هم سؤال شد. سلاجقه قول داد که این پرونده را پیگیری خواهد کرد؛ بیش از 3 ماه از آن نشست میگذرد اما هنوز هیچ خبری از پیگیری نیست... .
یادآوری
با آنکه پیش از این هم در گزارشی که 20 آبان 1387 در همین صفحه به چاپ رسید چگونگی شهادت غفاری بازگو شده بود، برای یادآوری مسئولان ارشد سازمان جنگلها یکبار دیگر عین ماجرا از زبان همسر غفاری بازگو میشود.«خوابیده بودیم که صدای دستگیره در آمد. از جا برخاستم و از پنجره به بیرون نگاه کردم. کسی را ندیدم. فکرکردم صدای گاو و گوساله است. خوابیدم اما این بار صدا شدیدتر بود. پنجره شکسته شد. آقا(غفاری) بیدار شد. با هم به کنار پنجره رفتیم. آقا از غریبهای که پشت پنجره بود پرسید کی هستی؟ غریبه با صدایی که پر از خشم و نفرت بود گفت «تشریف بیاورید دم در با شما کار داریم». اما همین که آقا گفت «من با شما کاری ندارم» صدای گلوله آمد. گلوله که شلیک شد من بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم آقا را زدهاند. بچهها در اتاق بغلی شیون میکردند. حال خودم را نمیدانستم. به حیاط دویدم. داد و فریاد کردم. همسایهها که آمدند کار از کار گذشته بود.» میبینید جنگلبانی را ساعت 3 نیمهشب در حالی که پس از یک روز کاری خستهکننده در خانهاش مشغول استراحت است او را از خواب میکشند و از پشت پنجره هدف میگیرند. جسد غفاری کنار دختر خردسالش در خون میغلتد. این کابوسی است که تا آخر عمر خانواده غفاری را رها نمیکند.
از نگاه همکاران
برخی گفتههای همکاران غفاری هم شنیدنی است. محرم دلاوری، فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی تالش، در دیداری که خبرنگاران در آبانماه87 با خانواده غفاری داشتند، گفت: «دیگر دل و دماغی برای ما و همکاران غفاری نمانده است». او ادامه داد: «در تمام این مدت ما نیز چون خانواده غفاری زجر کشیدهایم». از دلاوری خواستم که درباره غفاری بگوید. گفت:« غفاری هم مامور حفاظت بود، هم کارشناس، هم مامور اجرا و هم مامور انتظامی. او برای صیانت جنگل هر کاری که پیش میآمد انجام میداد. اگر باخبر میشد قاچاقچیان در منطقهای مشغول قطع درخت هستند با هر وسیلهای که میتوانست خودش را به محل میرساند.
برایش فرقی نمیکرد که شب است یا نیمهشب، سرد است یا گرم. برای او آنچه مهم بود حفظ جنگل بود. او آنقدر مورد وثوق دادگاه بود که 99درصد پروندههایی که به دادگاه میفرستاد منجر به محکومیت طرف مقابل میشد. حرف او برای متولیان قانون حجت بود. او بارها وقتی پروندهای را به نتیجه میرساند متوجه میشد که با یک گروه مافیایی درگیر بوده است».
«غفاری بارها تهدید شده بود.» این نکتهای بود که همسرش همان روز بر آن صحه گذاشت؛ «پیش از آنکه غفاری را شهید کنند بارها به من گفت عدهای میگویند که بالاخره تو را میکشیم. میگفت قاچاقچیان چوب به من میگویند یا با ما کنار بیا یا تو را از سر راه برمیداریم» و او را از سر راه برداشتند. غفاری 44 ساله بود که به شهادت رسید. او در زمان شهادتش 22 سال سابقه خدمت داشت و آخرین پست سازمانیاش، حفاظت از جنگل در بخش خطبهسرا و جوکندان و پیسرا بود.
وعده مجدد برای پیگیری
اکنون بیش از 8 سال از شهادت غفاری میگذرد. به خاطر میآورم آبانماه سال87 را که با شماری از خبرنگاران به منزل شهید غفاری رفتیم. در همان اتاقی نشستیم که غفاری را به شهادت رسانده بودند. جای سه گلوله روی دیوار باقی مانده بود. قاتل یا قاتلان با گلولههای هشتپاره که چون نارنجک تکهتکه میشود از فاصله یک متری به غفاری شلیک کرده بودند. دیوارها داغ گلوله داشت و خانواده غفاری و همکارانش داغ غفاری. ما خبرنگاران همانجا عهد بستیم که همراه با خانواده غفاری پرونده وی را پیگیری کنیم. از آن زمان تاکنون اصحاب رسانه به هر بهانهای که شده هر از گاهی خبری، گزارشی در این باره منتشر کردهاند. آخرین بار، در نخستین نشست خبری ریاست جدید سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، وضعیت پرونده را جویا شدیم. دکتر سلاجقه در همان نشست قول داد پرونده را پیگیری خواهد کرد. بیش از 3 ماه از آن نشست گذشته و از خانوادههای جان باختگان عرصههای منابع طبیعی تجلیل شده اما هنوز پرونده غفاری به نتیجه نرسیده است. بهنظر میرسد خانواده غفاری و همکاران او هنوز باید منتظر بمانند.