شعار کلی جشنواره «شهری انسانی برای انسان شهری» است؛ شعاری که در بر خورد اول پرسشبرانگیز بهنظر میرسد. جشنواره فیلم شهر، همیشه رابطی بوده بین شهر و سینما اما حالا در این دوره بر مفهوم انسان تأکید ویژهای شده است. چرا؟ این پرسشی است که گفتوگوی ما با ابراهیم داروغهزاده، دبیر جشنواره را آغاز میکند.
- بهنظر میرسد جشنواره فیلم شهر امسال علاوه بر 2مقوله مشخص سینما و شهر، نگاه ویژهای نیز به انسان دارد. تعامل این سه با یکدیگر چگونه است؟
در جهان بینیالهی، محور همه فعالیتهای هستی انسان است؛ انسانی که هدف نهایی او رستگاری است. در نتیجه پدیدههایی که در اختیار انسان است، زمانی دارای ارزش میشود که بتواند به او در جهت رسیدن به رستگاری کمک کند. از این منظر هم شهر و هم سینما بهعنوان 2دستاورد بشری باید به انسان کمک کند تا راه رستگاری را بیابد. اینجا نقطه آغاز فعالیت ماست.
- از این منظر شهری چون تهران امروز ما، چه تفاوتها یا مشابهتهایی با یک شهر آرمانی برای رساندن انسان به رستگاری دارد؟
انسان بهعنوان یک موجود چندبعدی، اگر بتواند در ابعاد مختلف رشدی متقارن داشته باشد، میتواند به سوی این کمال و رستگاری گام بردارد؛ در حقیقت هم رشد مهم است و هم متقارن بودن. در جهانبینی اسلامی، اعتدال یک اصل کلی است؛ یعنی رشد انسان در آن تنها یک رشد مادی نیست بلکه همزمان رشد معنوی و عقلی او نیز مدنظر بوده است.
حالا شهر، اگر بتواند به این رشد متقارن انسانی کمک کند، حتماً شهری در خدمت رستگاری انسان تلقی میشود. این شهر باید به همان اندازه که سلامت روحی شهروندش را در نظر میگیرد، سلامت جسمیاش را هم مدنظر داشته باشد. باید بتواند این انسان را به یک آرامش نسبی برساند تا زمینه رشد معنوی او فراهم شود. اینکه در شهر چقدر خیابان و بزرگراه و پل بسازیم ممکن است خوب باشد، اما تمام این ساخت و سازها باید بهنحوی باشد که در خدمت پیشرفت انسان ساکن در آن قرار گیرد. در غیراین صورت اتفاقی بیهوده خواهد بود.
- این شهر برای رساندن شهروند خود به رستگاری که شما میگویید، نیاز به یکسری امکانات نرم افزاری و سختافزاری دارد.بگذارید از امکانات سختافزاری شروع کنیم. پرسش مشخص این است: برای رسیدن انسان مورد بحث شما به رستگاری چه امکانات سختافزاری در شهر مورد نیاز است؟
اتفاقاً من فکر میکنم پیش از آنکه نسبت به سختافزارها نگران باشیم، باید امکانات نرمافزاریمان را تقویت کنیم؛ یعنی باید مدیران شهری به این دیدگاه برسند که شهر باید در خدمت انسان باشد. آن موقع است که امکانات سختافزاری هم بر این اساس تعریف میشود؛ یعنی مثلاً باید تحقیق کرد که برای رشد اخلاق و ایمان در جامعه، آیا باید تعداد نمازخانهها یا مساجدمان را زیاد کنیم و تابلوهای تبلیغاتی با موضوع نماز نصب کنیم یا نه، باید کارهای دیگری انجام دهیم؟ شاید اصلاً باید ابتدا پیشپا افتادهترین مشکلات زندگیشان را حل کنیم؛ یعنی باید فکر و ذهن شهروند را از یکسری از سادهترین مشکلاتی که با آن روبهروست رها کنیم تا بعد فرصت، توان و علاقه این را داشته باشد که به سلامت روح و جسمش فکر کند.
- شما از شایدها میگویید... خودتان به چه نتیجهای رسیدهاید؟
تصور من این است آنچه تا امروز اتفاق افتاده، در بسیاری زمینهها نتوانسته موفق عمل کند. وقتی تهران امروز را با تهران 20 سال پیش مقایسه میکنیم، میبینیم که زندگی آدمهای در شهر سختتر شده است. هرچند ظاهراً شهر پیشرفتهتری داریم. 20سال پیش هیچ وقت کسی به ما نمیگفت به خاطر آلودگی هوا بنشین توی خانه و بیرون نیا. اما تهرانی که همه ما دست به دست هم دادیم و ساختیم، الان چنین مشکلی دارد. ما همه دامنههای البرز را تبدیل به برجهای بلندمرتبه کردهایم، نفس شهر را بند آوردهایم. الان یک شهروند برای آنکه بخواهد ساعت8 سرکار حاضر باشد باید 6 از خانه بیرون بزند. شب هم باید 2ساعت در ترافیک بماند. در چنین شرایطی چطور میشود از او خواست کتاب بخواند، فیلم ببینید، به تئاتر برود؟ شهر ظاهراً توسعهیافته، بزرگراهها گسترش پیدا کردهاند و... اما آیا میزان فضایل اخلاق شهروندان رشدیافته است؟ احساسات و عواطف انسانی چطور؟ تعداد مراجعه شهروندان به بیمارستانها کاهش داشته؟ جواب این پرسشها متأسفانه منفی است و این یعنی که شهر با همه گستردگی و خدماتش آنچنان که باید و شاید در خدمت انسان نبوده است.
- نگاهتان درست است اما چطور میخواهید با برگزاری یک جشنواره به این مسئله کمک کنید. توجه داشته باشید که تصمیمات مختلف و کلانشهری هم نتوانسته در این سالها به رفع این معضلات کمک قابل توجهی کند.
پتانسیلی که یک جشنواره فیلم دارد بهدلیل اهمیت سینماست؛ بهعنوان هنری فراگیر و تأثیرگذار و هنری که میتواند دامنه خیال شما را تا هر جا که بخواهید گسترش دهد. شما میتوانید از ظرفیت تبلیغاتی سینما استفاده کنید و پیامتان را به گوش دیگران برسانید؛ اینکه این پیام باید به گوش مردم و مدیران شهری برسد. این پیامها شاید نتواند در همین ابتدا شهر و شهروندان را یک گام به جلو ببرد ولی دستکم شاید بتواند ترمزی باشد برای جلوگیری از بسیاری اتفاقات بد که آگاهانه و ناآگاهانه در شهر به وقوع میپیوندد.
- اما مردمی که دارند در اثر آلودگی هوا خفه میشوند، آیا از دانستن اینکه قرار است مبارزه با این آلودگی از طریق برگزاری جشنواره صورت بگیرد، عصبانی نمیشوند؟
ما چه این جشنواره را برگزار کنیم و چه نکنیم، مردم همین هوا را استنشاق میکنند. مسئولان مربوطه هم کارهای مفید یا غیرمفید خودشان را انجام میدهند. ما میخواهیم فرهنگسازی کنیم. نمیخواهیم معضلات شهری را همین فردای پایان جشنواره حل کنیم. این وظیفه ما نیست، وظیفه ما در واقع حساس کردن مدیران، هنرمندان و مردم است نسبت به مسائل مختلف شهری با نگاهی واقعبینانه. همین که درباره مفاهیم شهری صحبت شود، این مفاهیم برای همه تبیین شود و مدیران شهری، بیشتر از گذشته در تصمیمگیریهایشان این مفاهیم را لحاظ کنند، برای ما اتفاق بزرگی است. اینکه سینماگران ما این مفاهیم را پس ذهنشان داشته باشند و بیشتر از گذشته در فیلمهایشان با این نگاه به موضوعات شهری بپردازند ما به وظیفه خود عمل کردهایم.
- با این حساب، پس جشنواره از اینکه فیلمهای انتقادآمیز و صریح نسبت به عملکرد مسئولان شهری در آن به نمایش درآید مخالفتی ندارد...
معلوم است که ندارد. اگر فیلمی معترض ساخته شود که بیاید و بگوید بنا به این دلایل این شهری که شما ساختهاید سلامت و ایمان شهروندان را به خطر انداخته و در خدمت انسان نیست اگر دست من باشد، به این فیلم جایزه میدهم. البته ما باید بپذیریم که اگر شهر ما جای ایدهالی برای زندگی نیست، همه ما مقصر بودهایم. چه مدیران شهری، چه مردم و سینماگران که از همین مردمند. آنها هم اگر به این موارد اشاره نکردهاند، اگر جامعه را نسبت به آن حساس نکردهاند، مقصر بودهاند. ما نیاز داریم تا سینماگرانمان با مردم حرف بزنند.
- چه حرفی؟
آنها باید شهروندان را با حقوق از دست رفتهشان و امتیازاتی که در زندگی شهری دارند آشنا کنند. شاید مردم از مدیران شهری برخی حرفها را نپذیرند، اما همان حرف را از سینماگران میپذیرند. آنها میتوانند به مردم آگاهی بدهند که همه آنچه در اختیار دارند بد نیست. یکی از سینماگران تعریف میکرد که من ترجیح میدادم از مترو نیویورک بهدلیل بوی بسیار بدی که داشت استفاده نکنم یا بسیاری از ایستگاههای مترو در پاریس آنقدر کثیف است که نمیشود پا در آن گذاشت، اما مترو تهران هماکنون جزو10متروی پیشرفته جهان محسوب میشود. شهروند ما این را نمیداند.
وقتی نداند مرتب فکر میکند که دارد به او ظلم میشود. این احساس حال او را بدتر میکند اما اگر بداند که مترویی که سوار میشود جزو 10متروی برتر جهان است، حساسیت بیشتری نسبت به حفظ و نگهداری و استفاده بهتر از آن پیدا میکند. ما فکر میکنیم همه بدبختیها مال ماست و فوری شهرمان را با جاهای دیگر مقایسه میکنیم، درحالیکه در همین شهر هم نکات ارزشمندی وجود دارد که باید مردم از آن خبر داشته باشند. وقتی فکر کنی همه چیز بد است، مرتب میخواهی حق شخصیات را میان این همه بدی بگیری. آن موقع است که توی ترافیک، ماشینت را میاندازی توی لاین روبهرو، بدون آنکه فکر کنی چه تبعاتی دارد. آن موقع است که شیشه ماشین را پایین میدهی و آشغالهایت را مییزی توی خیابان و... من نمیخواهم بگویم که این مشکلات صرفا از ناحیه مردم است، خیر... بسیاری از اتفاقات بهدلیل مدیریتهای بد بوده اما در جاهایی هم مشکل این است که ذهن مردم واقعبین نبوده. آنکه ذهن مردم را میتواند واقعبین کند حوزه فرهنگ و بهویژه سینماست.
- در اغلب شهرهای دنیا، شهروندان با عشقی عجیب و متعصبانه درباره شهرشان صحبت میکنند اما در تهران این اتفاق نمیافتد. جشنواره برای رشد این فرهنگ چه طرحی دارد؟
شاید این مهمترین رسالت جشنواره ما باشد. همان طور که هدف اصلی مدیریت شهری نیز هست؛ یعنی ایجاد فضا و شرایطی که بر مبنای آن شهروند به شهرش و فضای حاکم بر آن افتخار کند. ما الان خیلی کم به زندگی در شهر تهران افتخار میکنیم. حتی برخی مدیران ارشد هم به مردم برای ترک تهران توصیه میکنند. نقطه شروع این افتخار آن است که برای شهروندان مرتبا خاطرات خوش ایجاد کنیم. اگر مدیریت شهری بتواند با انجام خدمات مناسب به شهر و شهروندان خاطرههای خوش در ذهن آنها ایجاد کند، شهروندان نسبت به شهر خود احساس تعلقخاطر پیدا خواهند کرد که این تعلق خاطر آنها را به سمت مسئولیتپذیری و مشارکت در امور شهر سوق خواهد داد که این نقطه شروع همان افتخار به زندگی در این شهر خواهد بود.
- و آیا جشنواره فیلم شهر میتواند یک خاطره خوش برای تهرانیها باشد؟
چقدر خوب میشود اگر این اتفاق بیفتد یا بهتر است بگوییم ما امیدواریم این جشنواره کمک کند که حال همه ما بهتر شود.