برای رهگذران هم این منظره روحنواز بود.این روزها اما به نظر میرسد جنگ به نفع ملاطهای ساختمانی، مغلوبه شده و کمتر کسی حوصله خرید آویز و گلوگلکاری آن هم برای پشت پنجره را دارد. حال اگر این سوی پنجره و داخل راهپلههای مجتمعمسکونی باشد یک چیزی؛ هزینهاش را میشود از محل شارژهایی که دریافتاش دیر و زود دارد و سوختوسوز ندارد، تامین کرد و پز مدیریت شرکت که نه، ولی پز مدیریت ساختمان را داد؛ از پز روشنفکری که بهتر است. دستکم چشمنواز است و تشکر ساکنان مجتمع نیز گوشنواز. شاید تنها بدی بسندهکردن به گلدانهای راهپله ساختمان این است که وقتی از دور، گلدانی پشت پنجرهای میبینی و دلت غنج میرود و به نزدیکش که میرسی میبینی آن گلدان، فقط نقاشی روی دیوار است، دلت حسابی میگیرد.
دستبالای دست ...
بگذریم از ساکنان بسیاری محلههای شهر که اگر سطل مکانیزه داخلِ کوچهشان یک ترک بردارد، گوشی را برمیدارند شماره 137را میگیرند که زود بیایید محله را شیرابه زباله برداشته است؛ در برخی محلههای البته انگشتشمار، اهالی محل علاقه را از حد گذرانده و این سطل به ظاهر سطلزباله و به واقع نگهبان جای پارک اتومبیل را به غل و زنجیر میکشند؛ نکند رانندهای از راه برسد، آنرا جابهجا و جای پارکی که این روزها حکم کیمیا دارد را مالِ خود کند.
غافل از اینکه به قول قدیمیها دست بالای دست بسیار است، زیرا یکی مانند راننده وانتی که در تصویر مشاهده میکنید پیدا میشود و با یکدنده عقبگرفتن آرام، سطل را عقب میراند. بدی ماجرا اینجاست که راننده وانت جلوی درهای پارکینگ پارک کرده و تا پیدایش شود صاحب قفل و زنجیر و ساکنان ساختمان باید دندان به هم بسایند.
تا سه نشه...
میگویند چون بدی پیش آمد از بدتر بترس؛ مثلا اگر دیدی صاحبخانه با اتمام قرارداد سال اول، کرایه را بالا برد از بدتر یا همان مهلت یکماهه برای جمع کردن جل و پلاس از خانه بترس، زیرا برای هر بدی بدتری تعریف شده و حاضر و آماده است که اتفاق بیفتد. حال شده حکایت ما شهروندانی که هنگام قدمزدن در شهر از مشاهده خودرویی که رانندهاش با خیالی آسوده آنرا در پیادهرو پارک کرده و محل را به سمت مقصد نامعلومی ترک کرده، کارد بزنی خونمان در نمیآید. بدتر از آن این است که ببینی 2 خودرو به موازات هم پیادهرو را برای قدمزدنهایت تنگ کردهاند. با وجود این تصویری که از پیادهرو شرق میدان ونک شکار شده نشان میدهد برخی رانندهها معتقدند « تا سه نشه بازی نشه».
خستگی رهگذر
شاید گاهی دیده باشید که شهروند سالمندی چگونه قید تمیزی لباسش را میزند و برای رفع خستگی کنار پیادهرو، روی زمین یاجدول جویآب مینشیند. برخی نیز روی پلههای ورودی مغازهها مینشینند. در این بین اگر فروشنده حسابی به «توقف بیجا مانع کسب است» معتقد باشد، یا دائم جلوی فروشگاه را آبپاشی میکند یا مانند آنچه در تصویر میبینید با گذاشتن موانع آهنی مانع از نشستن رهگذران میشود.
البته در سالهای اخیر نیمکتهای زیادی در پیادهروهای شهر نصب شده است؛ نیمکتهایی که گاهی به دست افراد معدودی خراب میشود و بازهم رهگذران باید روی پلههای دارای مانع یا خیس مغازهها بنشینند.2تصویری که در کنار هم قرار داده شدهاند گویای چنین مسئلهای هستند. بههرحال این روزها که رهگذران گاهی هنگام پیادهروی از موانعی مانند موتورسیکلت و خودروهای پارکشده در پیادهرو خسته میشوند، میتوانند برای تعمیر یا نصب نیمکت با سامانه 137تماس بگیرند.