مردم مصر از همان روز نخست اعتراضها خواستار کنارهگیری مبارک از قدرت بودند و میگفتند که 30سال حکومت برای یک دیکتاتور بس است. سرانجام با ادامه مقاومت مردم و فشارهای بینالمللی، دیکتاتور مصر استعفا کرد. اکنون اما جهان با پرسشهای بسیاری در رابطه با مصر روبهروست. مصر چگونه در این مدت کوتاه چنین تحولی را رقم زد؟ حکومت بعد از مبارک چگونه خواهد بود؟ نقش اخوانالمسلمون در آینده مصر چه خواهد بود؟این پرسشها را با دکتر سیدحسین موسوی، رئیس مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه در میان گذاشتهایم.
- شرکت مردم مصر در تظاهرات علیه مبارک بسیاری را در جهان غافلگیر کرد. مصر چطور به این سرعت از حکومت بیچون و چرای مبارک به این انقلاب برای سرنگونی او رسید؟
این پرسش به شما محدود نمیشود، بسیاری از ناظران منطقهای و بینالمللی و حتی دولتهای بزرگ و بهطور مشخص کشورهای غربی و در رأس آنها ایالاتمتحده آمریکا در مورد عنصر ناگهانی بودن وقوع قیام مردم مصر و شتاب و بالا رفتن ناباورانه سقف مطالبات جنبش مردمی تا مرز شعار ضرورت سرنگونی رژیم مبارک غافلگیر شدند. بخشی از دلایل این غافلگیری چنانکه اشاره کردم به سرعت و شتاب مطالبات این جنبش باز میگردد اما یک دلیل عمده آن به این مقوله یا افسانه بازمیگردد که مردم مصر در طول تاریخ خود کمتر به واکنش جمعی همراه با وحدت حول یک موضوع دست زدهاند. این افسانه از دوره عمروعاص، استاندار معاویه در نیمه اول سده نخست ظهور اسلام تاکنون رواج داشت. تا آنجا که برخی از جامعهشناسان غربی در چارچوب رفتارشناسی مردم مصر به این نکته اشاره میکردند که ملت مصر فقط در صف نانواییها گرد هم میآیند.
به استثنای پارهای از ایستگاهها از جمله مرگ جمالعبدالناصر، رهبر فقید مصر و نیز پارهای از قیامهای موضعی و کوتاه مدت دانشجویی و مردمی، تاریخ مصر چنین رویدادی آن هم با این عظمت و گستردگی و بهطور مشخص با این مقاومت و پایداری و خستگیناپذیری را به خود ندیده است. بنابراین دیگر به راحتی و بدون در نظر گرفتن معیارها و شاخصهای کلاسیک، میتوان صفت انقلاب اجتماعی را به این جنبش ملی مصر اطلاق کرد. اینکه میگویم بدون در نظر گرفتن شاخصهای کلاسیک یک انقلاب، به این دلیل است که جنبش25 ژانویه مصر هنوز موفق به گسیل اقشار کارگری و طبقات برونشهری به قلمرو انقلاب نشده است، اگر چه نشانههای اولیه انضمام کارگران و اقشار حاشیهنشین و روستانشین این کشور به جنبش از هفته دوم شروع این قیام دیده میشود. در نتیجه میتوان گفت قیام ملت مصر به هر نتیجهای که خواهد رسید، تا سالها و بلکه دهها سال الگویی پیچیده با ویژگیهای منحصر به فرد در معرض بررسی، تحقیق، مطالعه و داوری جامعهشناسان و کارشناسان علوم اجتماعی و سیاسی خواهد بود. فعلا برخی از دانشمندان بنام منطقهای و بینالمللی قیام 25ژانویه ملت مصر را با انقلابهای بزرگ تاریخی نظیر انقلاب فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه و انقلاب اسلامی ایران تشبیه کردهاند.
- ساز و کار اداره حکومت مصر در گذشته چگونه بود؟
من در اینجا علاقهمندم نخست به چند نکته آماری در مورد بافت و ساخت نیروی مسلح امنیتی مصر اشاره کنم تا معلوم شود که حکومت مبارک و حزب ملی دمکراتیک حاکم با استفاده از چه روشهایی، جامعه مصر را مدیریت میکرد. میدانید که تعداد پرسنل نیروهای مسلح مصر در همه سطوح زمینی، دریایی و هواییاش به 300هزار نفر میرسد. این رقم مطابق قرارداد کمپدیوید نباید افزایش پیدا میکرد. بخش قابل توجهی از شخصیتهای سیاسی مصر از سال 1952 تاکنون به نهاد نظامی این کشور وابسته بوده و هستند، فیالمثل حسنیمبارک خود یکی از افسران نیرویهوایی مصر بود که تا رتبه فرماندهی نیروی هوایی این کشور ارتقای درجه پیدا کرد. ارتش مصر نیز بهدلیل پیشینه درخشانش در جنگهای اعراب و اسرائیل و فداکاریهایش در دفاع از امت عرب، موقعیت مثبتی در میان افکار عمومی ملت مصر داشته و دارد. شخصیتهای سیاسی برآمده از نهاد نظامی این کشور نیز از اندوخته مثبت موقعیت ارتش این کشور در حوزه سیاسی استفاده میکنند.
گمان این شخصیتهای سیاسی و در رأس آنها حسنی مبارک این بوده که محبوبیت افسانهای ارتش مصر به جایگاه و موقعیت آنها ثبات بیشتری میبخشد اما جالب است بدانید که به محض آنکه از نهاد نظامی مصر میگذریم دست حکومت مبارک در توسعه نهادهای امنیتی و پلیسی باز بوده است، به همین دلیل میبینیم که پرسنل نیروهای امنیتی مصر حدود یک برابر و نیم تعداد پرسنل ارتش این کشور است. مطابق آمار رسمی حدود 460هزار نیروی امنیتی در مصر متکفل حفظ امنیت داخلی هستند. این رقم بهویژه از دهه80 قرن پیشین میلادی بدینسو شکل گرفت. پلیس امنیتی مصر به چند ویژگی معروف است؛ یکی قساوت و بیرحمی در برخورد با مخالفان؛ در واقع نیروی امنیتی مصر از فرمول خفه کردن جریانهای مخالف در نطفه پیش از ولادت و رشد این جریانها پیروی میکند. دوم استفاده از قانون حالت فوقالعاده است که بهصورت پیوسته هر سال تمدید میشود.
حالت فوقالعاده بیش از 30 سال است که بر فضای کشور مصر حکومت میکند؛ بنابراین نیروی امنیتی این کشور هر حرکت و هر گونه فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی مصر به بهانه حالت فوقالعاده را مهار میکرد. در همین قیام اخیر یک جوان با حمل پلاکاردی که روی آن نوشته بود«عمر من 30 سال است-حالت فوقالعاده!» تصویری طنزآلود از طولانی بودن حالت فوقالعاده و تهدید هرساله آن به نمایش گذاشت. اما واقعا این پرسش جدی است که با وجود این همه نیروی امنیتی و رفتار خشونتآمیز آن با هر نوع رفتار نامطلوب حکومت، چگونه ملت مصر به چنین شجاعت مثالزدنیای رسید؟ واقعیت این است که قیام 25ژانویه را نسل جوان مصر یا نسل سایبری وابسته به طبقه متوسط به راه انداخت.
متوسط سنی جوانانی که شراره اولیه این قیام را روشن کردند از 25سال فراتر نمیرود. هنگامی که این نسل دیوار وحشت و ترس را شکست و در مقابل یورش سبعانه نیروی ضدشورش ایستاد، نمایندگان دیگر طبقات اجتماعی و میانسالان به جنبش پیوستند. البته این همه داستان نیست؛ یعنی این طور نبود که نسل سایبری به صورت ناگهانی و خلقالساعه به خیابانها سرازیر شد. این نسل سالها بود که در فضای مجازی حضور پیوسته و اعتراضآمیزی داشت. در واقع این نسل در فضای مجازی هر روزه تظاهرات و به وضعیت موجود در همه زمینههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاست خارجی حکومت اعتراض میکرد. در کشور 80میلیونی مصر حدود 22میلیون کاربر اینترنت وجود دارد؛ این رقم به نسبت جمعیت کشور رقم بالایی است. اما حکومت مصر به اعتراض و تظاهرات این نسل توجه نمیکرد، شاید هم توجه میکرد اما بدان اعتنا نمیکرد، چون بسیار غیرمنطقی بهنظر میرسد که یک حکومت پلیسی با داشتن این اطلاعات، از حجم و گستردگی اعتراضهای جوانان البته در فضای مجازی و بدون در نظر گرفتن واکنش احتمالی این نسل اقدام به برگزاری انتخابات پارلمانی همراه با تقلب گسترده کند. بدین ترتیب باید گفت که نسل سایبری بهصورت دستهجمعی تصمیم گرفت از فضای مجازی به فضای عینی و واقعی نقلمکان کند.
به عبارت دیگر نسل سایبری مصر طی سالهای متمادی خود را در فضای مجازی پرورش داد و خود را در مورد امکان انتقال از این فضا به فضای واقعی محک زد. وقتی این نسل به فضای واقعی نقلمکان کرد به صورت ناگهانی نماینده انبوه مطالبات سرکوب شده مردم شد. اتفاقا در عهدهداری این رسالت و تکفل آن مهارت و چابکی و نیز شجاعت و جسارت شگفتانگیزی از خود نشان داد. به همین دلیل میبینیم که حتی احزاب و گرایشهای کلاسیک مصر به سرعت وارد صحنه شده و خود را در پناه این نسل قرار داد. اینکه میبینید تقریباً همه احزاب سیاسی از جمله اخوانالمسلمون مصر مدام از خودجوش بودن این جنبش بهویژه در آغاز قیام سخن میگفتند بر این واقعیت دلالت میکند که حجم نیروی شناختهشده سیاسی نمیتوانست و نمیتواند خود را هدایتکننده و یا رهبر این جنبش معرفی کند. اتهامهای حکومت مبارک مبنی بر دخالت نیروی خارجی یا دخالت اخوانالمسلمون و از این قبیل اتهامها بهسرعت بیاثر شد. در واقع هدف حکومت مصر این بود که جهانیان را از روی کارآمدن جریان اسلامگرا به وحشت اندازد اما برخورد هوشمندانه جوانان و نیز واکنش بهموقع و عاقلانه جریانهای اسلامگرا به اتهامهایی از این دست، نتایج معکوسی برای رژیم مبارک به همراه داشت.
حکومت مصر و شخص رئیسجمهوری حداکثر یک هفته موفق به حفظ تعادل و شکیبایی خود شد. در هفته دوم این قیام، در حالی که پایتختهای مهم جهان به صورت روزانه در مورد رویدادها و سرعت فراگیریاش واکنش نشان میدادند، دولت مصر شکیبایی خود را از دست داد و مانند دیگر حکومتهای مشابه، صدای انقلاب مردم را شنید و قیام مردم را فرصتی برای اصلاح ساختاری سیستم سیاسی و جبران عقبافتادگیها و پاسخگویی به مطالبات انبوه مردم، قلمداد کرد. جمله آخر اینکه افسانه بیتحرکی و تسلیمپذیری ملت مصر با این قیام تاریخی صرفنظر از نتایج آن مردود شناخته میشود.
- الگوی حکومت بعدی مصر با توجه به بحثهایی که در ارتباط با اصلاح قانون اساسی مطرح شده چه خواهد بود؟
ما برای پاسخ به این پرسش به زمان بیشتر همراه با یافتن نشانههای اولیه فروپاشی وضع موجود در مصر و فهم رویکردهای جنبش مردمی این کشور نیاز داریم. اجازه دهید این موضوع را بیشتر بشکافم. همیشه تشخیص آرمانهای یک جنبش اجتماعی از طریق تفسیر دقیق شعارهای غالب و محوری جنبشها ممکن است. بهنظر میرسد جنبش 25 ژانویه ملت مصر، شعارهای خود را حول نفی وضعیت موجود متمرکز کرده است؛ یعنی بهطور روشن مردم مصر خواهان سرنگونی رژیم مبارک هستند. این شعار که هر روز از حنجره صدها هزار تظاهرکننده بیرون میرود این است: الشعبیرید اسقاطالنظام (ملت خواهان سرنگونی رژیم است)، اما این جنبش هنوز در مورد الگوی مطلوب، به روشنی شعار یا برنامهای مطرح نکرده است. آرمانهای کلی از قبیل برقراری حکومت دمکراتیک در اکثر جنبشها مطرح میشود؛ حتی در جنبشهای چپگرا نیز طرح شعارهایی از این دست معمول و مرسوم است. ظاهرا ملت مصر به اندازه کافی از سرسختی و ریشهدار بودن نظام حسنیمبارک و حزب حاکم که اتفاقاً عنوان دمکراتیک ملی را هم یدک میکشد، به این نکته آگاهی دارد که رژیم مبارک بهدلیل اتکایش به نهاد نظامی و نیز اتکا به مجموعهای از سازههای منطقهای و بینالمللی، تا آنجا که در توان داشت در برابر موج توفنده قیام مردم، مقاومت کرد. بنابراین تمرکز حول شعار ضرورت سرنگونی رژیم مبارک به مثابه گام نخستین انتقال به الگوی دمکراسی با الگوهای دلخواه قابل فهم است. رژیم مبارک در مقابل این پایداری مردم به چند شیوه برای تقلیل یا چارچوبدار کردن مطالبات مردم متوسل شده است که من لازم است به این روشها و نتایج آن اشاره کنم.
نخستین واکنش رژیم مبارک به جنبش و قیام مردم، استفاده عریان از ابزارهای سرکوب با استفاده از نیروهای امنیتی شامل پلیس ضدشورش و پلیس مخفی و آنچه امروزه به نام «بلطجیه» یعنی اراذل و اوباش بر سر زبانها افتاده بود. هدف حکومت مبارک فقط این نبود که قیام اولیه را در نطفه سرکوب و مهار کند بلکه هدف عمده این بود که در دل طبقات خاموش که هنوز به جنبش ملحق نشده بودند وحشتآفرینی کند اما مقاومت اسطورهای جوانان مصر در مقابل یورش سبعانه نیروهای امنیتی و پلیس ضدشورش، ابزار امنیتی رژیم مبارک را مهار کرد. در گام دوم، حکومت مبارک به اقدام دوگانه دست زد؛ تغییر کابینه و سپردن امور اجرایی کشور به ژنرال احمد شفیق و همزمان اعلام پست معاونت رئیسجمهور و سپردن آن به ژنرال عمرسلیمان، مغز امنیتی دولت و اعلام حالت اضطراری همراه با وارد کردن واحدهایی از ارتش مصر به خیابانها و اعلام ممنوعیت رفت و آمد از ساعت 4بعدازظهر تا 7 صبح روز بعد. شخص حسنی مبارک نیز در نخستین واکنش رسمی خود اعلام کرد که در انتخابات سپتامبر 2011 دوره ریاست جمهوری خود را تمدید نخواهد کرد.
بدین ترتیب با این موضعگیری حسنی مبارک و تعیین عمر سلیمان بهعنوان معاون رئیسجمهور، حکومت مبارک به مخالفان 2امتیاز داد؛ یکی عدم تمدید ریاستجمهوری و دوم الغای موضوع موروثی کردن پست ریاستجمهوری مصر، اما همزمان با این اقدامات ظاهرا اصلاحی، رژیم مبارک دست به چند نیرنگ زد که از چشم معترضان میدان تحریر قاهره و دیگر شهرهای مصر پنهان نبود. مبارک در واقع با وارد کردن ارتش به معادله و همزمان با آن وارد کردن طرفداران حزب حاکم به میادین تظاهرات به منظور برقراری نوعی موازنه میان موافقان و مخالفان و ارائه تصویری از وجود دو جریان موافق و مخالف رژیم و در نتیجه ایجاد شکاف در صفوف معترضان، سوخت بیشتری روی شعلههای قیام مردم ریخت چون میدانید که موافقان حزب حاکم با اسب و شتر و سنگ و چوب و چماق به جان مردم افتادند که فقط در قاهره این رویاروییها 10کشته و بیش از 1000 مجروح بر جای گذاشت. اما اقدام نیرنگآمیز دیگر رژیم مبارک طرح موضوع گفتوگو با جریانهای مخالف و سپردن این موضوع به عمر سلیمان و عدم دخالت مبارک در آن بود.
- بعضی الگوی ترک را برای مصر مطرح میکنند و میگویند حکومت مصر مانند ترکیه خواهد شد اما تفاوتهای ساختاری در نظام سیاسی و اجتماعی این دو کشور وجود دارد. نظر شما چیست؟
پیشبینی نسبتاً دقیق از الگوی محتمل آینده در ساختار سیاسی مصر دشوار است. یادمان نرود که موضوع، نقش و جایگاه مصر به کلی با دیگر کشورهای عربی خاورمیانه متفاوت است. از دیرباز این نکته مهم مطرح بوده و هست که ترازوی منطقه خاورمیانه 2سنگ بزرگ دارد؛ یکی ایران و دیگری مصر. اینکه میبینید که قیام ملت مصر البته به استثنای پارهای ویژگیها، شباهت نسبتا فراوانی به قیام مردم مسلمان ایران در سالهای 56 و 57 دارد مؤید همین نکته است، اما مصر طی 3دهه اخیر و طی روندهای شناخته شده به اسارت مجموعهای از پیمانهای آشکار و پنهان منطقهای و بینالمللی درآمده که پاره کردن این زنجیره بلند اسارت دشوار است؛ این دشواری حتی پس از پیروزی قیام کنونی و ظهور دولت و سازههای جدید در سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی این کشور برای سالهای متمادی باقی خواهد ماند. این را از آن جهت مهم میدانم که بگویم ناآرامی در مصر به محدوده جغرافیایی این کشور ختم نمیشود.
همه منطقه عربی خاورمیانه در معرض توفان سیاسی قرار دارد و این توفان دیر یا زود شکل و شمایل خاورمیانه را به لحاظ ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک تغییر خواهد داد. کافی است بدانید که طی 2دهه اخیر استراتژی منطقهای ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه حول شکلگیری محور میانهرو عرب در مقابل محور رادیکال متمرکز بود. مصر، عربستانسعودی، یمن، اردن و تونس عناصر این محور را تشکیل میدهند و در محور رادیکال منطقه و از دیدگاه واشنگتن، ایران، سوریه، حزبالله لبنان و جنبش حماس در فلسطین قرار دارند. قلب تپنده محور میانهرو خاورمیانه در قاهره و در پیکره رژیم مبارک میتپید. حال ملاحظه کنید که کشورهای میانهرو عرب یکی پس از دیگری در حال غلیان و دستخوش بحران هستند. تونس نخستین کشوری بود که از این محور خارج شد. بعد از مصر، اردن و یمن نیز از ناآرامیهای موضعی اما متأثر از جریانهای مصر و تونس رنج میبرند.
- تحولات مصر از نظر سیاست خاورمیانهای آمریکا و تأثیر بر موقعیت رژیم صهیونیستی چه اهمیتی دارد؟
ایالات متحده آمریکا و استراتژی خاورمیانهاش به معنای دقیق کلمه با یک فاجعه روبهرو هستند؛ تا آنجا که برخی مقامات غیررسمی اما تأثیرگذار آمریکایی، زبان به هشدار گشوده و به این معادله اشاره میکنند که سوق دادن کشور مصر به سمت الگوی دمکراسی به نتایج غیردمکراتیک منتهی خواهد شد. رژیم صهیونیستی در صف اول زیاندیدگان هر گونه تحولخواهی در مصر- تأکید میکنم هر گونه تحولخواهی در مصر- قرار دارد. به همین دلیل فشارهای اسرائیل به آمریکا و لابی صهیونیستیاش در ایالات متحده آمریکا در مورد ضرورت ابقای رژیم مبارک یا حتی ابقای جنبههای شماتیک آن برای حفظ موازنه قوای منطقهای افزایش چشمگیری یافته است. ژنرال اشکنازی در همین چند روز گذشته در اجلاس سیاستهای استراتژیک اسرائیل که در تلآویو برگزار شد ضرورت احیای استراتژی آمادگی نظامی اسرائیل برای مقابله همزمان با تهدیدات دستهجمعی محیط خصم سخن گفت.
این مقدمه را از آن جهت ضروری میدانم که بگویم در مورد الگوی حکومتی آینده مصرنیروها و جریانهای بینالمللی و بازیگران بیشماری وجود دارند که نسبت به چشمانداز آینده مصر خود را مسئول میدانند. البته چنانکه میدانیم در نهایت این ملت مصر خواهد بود که سرنوشت خود را تعیین خواهد کرد و از گفتمان کنونی نیروهای معترض و جریانهای تأثیرگذار آن اینطور پیداست که قصد ندارند حساسیت نیروهای بینالمللی را در مورد رویکردها و الگوهای مصر آینده ترسیم کنند و این البته هوشمندانه بهنظر میرسد. در واقع ما با گزینههای گوناگون و بعضا متناقضی در تفسیر رویدادهای مصر و چشمانداز آینده آن روبهرو هستیم. ملاحظه کنید، ارتش مصر وارد صحنه مناقشات کنونی در مصر شده است، اما با رعایت حداکثر خویشتنداری. دقت بفرمایید، من روی استفاده از واژه خویشتنداری تأکید میکنم، چون خویشتنداری مجموعهای از رفتارهای قابل فهم است، اما واژه «بیطرفی» یک استراتژی راهبردی است که بهکلی موازنه قوا را به سود جریان انقلاب تغییر میدهد. ارتش مصر در حال حاضر در وضعیت خویشتنداری بهسر میبرد. این وضعیت تا کجا تداوم خواهد یافت، موضوعی بسیار تعیینکننده است؛ آنقدر تعیینکننده است که حیات و ممات رژیم مبارک را بهطور قطع تعیین خواهد کرد. طی چند روز گذشته چند تن از مقامات بلندپایه مصر از جمله عمرسلیمان (معاون رئیسجمهور) و ابوالغیظ (وزیر خارجه مصر) از احتمال دخالت ارتش برای حفظ آنچه آنها امنیت ملی مصر قلمداد کردند، سخن به میان آوردند.
- نقش اخوانالمسلمون در این تحولات چیست و اساسا الگوی حکومتی مورد نظر اخوان چیست؟
موضوع اخوانالمسلمون در مصر بسیار پیچیده است. نه فقط در این انقلاب بلکه در تمامی تحولات سیاسی مصر بلافاصله موضوع، جایگاه و نقش اخوانالمسلمون مطرح میشود، این موضوع از سوی دو طرف مطرح میشود. طرف اول رژیم سیاسی مصر است و طرف دوم کشورها و رژیمهای زیاندیده از هر تحولخواهی دمکراتیک در این کشور. انگیزه دولت مصر برای بزرگنمایی تهدید اخوانالمسلمون قابل فهم است. حکومت مصر میخواهد به افکار عمومی داخلی و بینالمللی بگوید که درصورت وقوع ناآرامی سیاسی در این کشور آلترناتیو یا بدیل حزب ملی دمکراتیک حاکم، اخوانالمسلمون خواهد بود. این پیام رژیم مصر به قلمرو جغرافیایی مصر محدود نمیشود، بلکه مخاطبان این پیام حکومت مصر تقریبا همه کشورهای عربی و اسلامی هستند.
چنانکه میدانیم جنبش اخوانالمسلمون یک تشکیلات بینالمللی است. اگر چه رهبری واحد ندارد، اما پیشینه و مرکزیت اخوانالمسلمون در مصر اهمیت فراوانی دارد. یکی از کارشناسان امور جنبشهای اسلامی گفته بود که دامنه اخوانالمسلمون از جاکارتا تا فلسطین امتداد دارد. بنابراین رژیم مصر با بیان مخاطرات ناشی از احتمال روی کارآمدن اخوانالمسلمون در مصر میخواهد به دیگر کشورهای عربی و اسلامی بگوید که این خطر به محدوده جغرافیایی مصر محدود نخواهد ماند. با این رویکرد، در واقع حکومت مصر میخواهد روی این نکته تأکید کند که سپر نخستین جلوگیری از رشد اخوانالمسلمون، حکومت حاکم بر مصر است و اگر این سپر یا سنگر اول شکسته شود، امواج اخوانالمسلمون، دیگر کشورهای عربی و اسلامی را درخواهد نوردید.
رژیمهای دیگر منطقه بهویژه محور میانهرو عرب از یک سو و رژیم صهیونیستی از دیگر سو نیز از گسترش موج اسلامگرایی و تقویت گرایش اخوانالمسلمون بهشدت وحشت دارند. بیدلیل نیست که محور میانهرو عرب و اسرائیل در مورد ضرورت تلاش همه کشورهای جهان و منطقه برای ابقای رژیم مبارک به موضع مشترکی رسیدند. اسرائیل بیش از هر رژیم دیگر از این ماجرا نگران است، زیرا رژیم صهیونیستی با یک نسخه کوچک از جریان اخوانالمسلمون یعنی جنبش حماس در فلسطین مواجه است و به دشواری میتواند پذیرای فرضیه گسترش موج اخوانالمسلمون در سراسر منطقه خاورمیانه باشد.
از اینرو باید بدانیم که مطرح شدن جریان اخوانالمسلمون در تحولات اخیر مصر با هدفها و انگیزههای گفته شده مرتبط است. در همین قیام 25ژانویه مصر بسیاری از مقامات رسمی و رژیم حسنیمبارک رسما اخوانالمسلمون را عامل اصلی ناآرامیها و مدیریت و رهبری آن قلمداد کردند اما این حربه به سرعت ضعیف شد، زیرا ملت مصر از یک سو و برخورد هوشمندانه کادر رهبری اخوانالمسلمون در مصر مانع از گسترش و کارایی این حربه شد. البته واقعیتهایی وجود دارد که نمیتوان از آن غفلت کرد؛ یکی اینکه به گفته بسیاری از کارشناسان، پس از ارتش مصر، سازمانیافتهترین و منسجمترین تشکیلات غیردولتی، تشکیلات مربوط به اخوانالمسلمون در مصر است. اخوانالمسلمون در واقع در تمامی عرصههای آموزشی، فرهنگی و اقتصادی کشور مصر حضور جدی دارد. دوم آنکه اخوانالمسلمون از سال1952 تاکنون، سایه به سایه حکومت مصر حرکت کرده و در تمامی انتخابات صنفی دانشگاهی، مراکز آموزشی، مراکز پزشکی و نظام مهندسی و نیز در همه انتخاباتی که امکان حضور برای نامزدهای جنبش اخوانالمسلمون وجود داشت، سهم بالایی از موفقیت را بهنام خود ثبت کرده است. این درست است که حکومت مصر پیشوند غیرقانونی بودن جنبش اخوانالمسلمون را هنگام نام بردن از این تشکیلات تکرار میکند اما اخوانالمسلمون به اندازه کافی بزرگ و توسعهیافته است که نادیده گرفتن آن برای رژیم مبارک دشوار باشد.
- نقش اخوانالمسلمون بهطور مشخص در قیام اخیر مردم مصر چه بود؟
چنانکه در آغاز گفتم واقعیت این است که شراره نخستین این قیام بهوسیله نسل سایبری مصر روشن شد. شاید نام وائلغنیم - یکی از سمبلهای جنبش ژانویه مصر - را در خبرها و گزارشهای مربوط به این قیام شنیده باشید که چگونه موفق شد همقطاران خود را در شبکه مجازی به ضرورت انتقال به صحنه عینی به وحدت برساند. همین جوان مصری بهوسیله نیروهای امنیتی رژیم مبارک دستگیر شد، اما شعار آزادی او به یک خواست عمومی تبدیل شد و نیروی امنیتی ناگزیر شد به سرعت او را آزاد کند. متوسط سنی پیشقراولان این جنبش از 25سال تجاوز نمیکند. چنانکه در آغاز این مصاحبه گفتم با شکسته شدن دیوار وحشت و کم هزینه شدن حضور دیگر اقشار شاهد انضمام اقشار گوناگون اجتماعی بهویژه کارگران به جنبش بودیم اما این یک طرف ماجراست. طرف دیگر ماجرا این است که در هر حال همین تحصن 17روزه جوانان و رهبران در میدان تحریر قاهره به سازماندهی و تشکیلات نیاز دارد. همین بیمارستانهای میدانی که انقلابیون برای مقابله با تهاجم احتمالی قوای امنیتی به معترضان به راه انداختند به سازماندهی دقیق نیاز دارد.
تهیه غذا و دیگر امور مربوط به حضور ممتد تظاهرکنندگان در خیابانها و نیز تشکیل کمیتههای مردمی جهت نگهبانی از خانهها و حملات مردم از دستبرد مهاجمان «بلطجیه» و تنظیم عبور و مرور اتومبیلها در خیابانها همه و همه به تشکیلات منسجم نیاز دارد. در این زمینه میتوان با خاطر جمعی گفت که جنبش اخوانالمسلمون مصر مهارت و توان خود را به میدان آورده است. دیگر احزاب و جریانهای مخالف نظیر حزبالوفد، حزبالغد، حزب تجمع وحدوی و جنبش کفایه و جمعیت ملی تحول خواه در مورد نقش اخوانالمسلمون در زمینههای گفته شده اتفاقنظر دارند. از سوی دیگر یادمان نرود که حسنیمبارک هنگامی که پس از 30سال معاونت رئیسجمهور را به عمرسلیمان واگذار کرد و از وی خواست که جریان گفتوگوهای ملی را مدیریت کند، عمرسلیمان بلافاصله از نمایندگان همه احزاب و گروههای مخالف دعوت کرد که در نشست گفتوگوهای ملی شرکت کنند. اخوانالمسلمون در رأس لیست دعوت شدگان بود. جالب است بدانید که نماینده اخوان پس از پایان این نشست به خبرنگاران گفت که اخوانالمسلمون پیام انقلاب مردمی مصر را به گوش حکومت رساند اما در نهایت باید پرسید که پس از فرونشستن گرد و غبار انقلاب، خروجی سیاسی این جنبش و نیروها و نقشآفرینان آنچه صورتی بهخود خواهند گرفت. این پرسشی است که همه افکار عمومی مصر و منطقه در انتظار پاسخ آن بهسر میبرند.