گروه حوادث: 2 برادر که در جریان گروگانگیری 500میلیون تومانی در شهرستان دزفول، گروگان 16 ساله خود را به قتل رسانده بودند، در جریان محاکمه ادعا کردند که از ترس دستگیرشدن دست به این جنایت وحشتناک زده‌اند.

متهم دادگاه

10 بهمن امسال، زمانی که نوجوان 16 ساله‌ای به نام امیر از مدرسه به خانه برمی‌گشت، توسط 2 مرد نقابدار که یکی از آنها سلاح کلاشینکف در دست داشت، ربوده شد و از آن به بعد دیگر کسی او را ندید. آدم‌ربایان 2‌برادر بودند که به طمع رسیدن به 500 میلیون تومان پول نقد، نوجوان بیگناه را که پسر یکی از طلافروش‌های خوشنام دزفول بود، ربودند و او را به قتل رساندند؛‌اما مدتی بعد پلیس هر دوی آنها را دستگیر کرد و پرونده به‌صورت ویژه و فوق‌العاده تحت‌بررسی قرار گرفت.

در دادگاه

صبح پنجشنبه ، جلسه محاکمه مردان جنایتکار از سوی قضات شعبه 16 دادگاه کیفری استان خوزستان، در ساختمان دادگستری شهرستان دزفول برگزار شد. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان به بیان کیفرخواست پرداخت و گفت: متهمان بعد از ربودن امیر، او را با یک پیکان سفید به خانه کریم« متهم ردیف دوم»، بردند. ساعتی بعد با پدر او تماس گرفتند و درخواست 500‌میلیون تومانی‌ خود را مطرح کردند. آنها برای اینکه شناسایی نشوند، از ۴ نقطه با این خانواده تماس می‌گرفتند که در جریان یکی از همین تماس‌ها، کریم شناسایی شد و از همان زمان تحقیقات برای شناسایی مخفیگاه وی شروع شد.

نماینده دادستان ادامه داد: درحالی‌که تماس‌های تهدیدآمیز متهمان بعد از جنایت هم ادامه داشت، جسد مقتول در کانال آب کشف شد و ماموران با توجه به شناسایی یکی از آدم‌ربایان، او را دستگیر کردند. با دستگیری کریم، برادرش رحیم هم به دام پلیس افتاد و متهمان در بازجویی‌ها به این جنایت اعتراف کرده و صحنه قتل را بازسازی کردند. بنابراین برای هر دو متهم به اتهام مشارکت در قتل، درخواست صدور حکم قصاص نفس را دارم.

پول نزولی، بیچاره‌ام کرد

بعد از بیان کیفرخواست، پدر و مادر مقتول با حضور در جایگاه برای متهمان درخواست قصاص کردند و پس آن رحیم، متهم ردیف اول پرونده، برای دفاع از خود در جایگاه قرار گرفت. مرد جوان با قبول اتهاماتش مبنی بر آدم‌ربایی، سرقت مسلحانه و قتل عمد، گفت: من فقط برای به دست آوردن پول این کار را کردم. چند سال با پیمانکاری کار می‌کردم و چون کارگر بودم، پولم را بالا کشید. حدود دو، سه سال درگیر مشکلات بودم و مجبور شدم برای حل آنها، پول نزولی قرض کنم. از همان زمان بدبختی‌هایم شروع شد. نزول‌خورها برایم آبرو باقی نگذاشتند. هر روز پشت در خانه‌مان بودند و طلبشان را می‌خواستند. برای همین فکر آدم‌ربایی به ذهنم رسید و به سراغ برادرم رفتم. او با ماشین سنگین کار می‌کرد و چون تازه تصادف کرده و بی‌پول شده بود، تصمیم گرفتیم آدم‌ربایی کنیم.

متهم ادامه داد: یک روز که به مغازه‌ کادوفروشی همسرم رفته بودم، با مردی که در آن نزدیکی سکونت داشت سرصحبت را باز کردم. او هم بدون آنکه بداند من چه منظوری دارم شروع به حرف زدن درباره ثروت مردم محل کرد، وقتی از زبان او شنیدم که در این محله چند مرد ثروتمند زندگی می‌کنند، حسابی وسوسه شدم. از آن مرد اطلاعاتی درباره طلافروشی که ساکن آن محل بود گرفتم و با برادرم خانه این مرد را زیرنظر گرفتیم. ما 2 روز، پسر نوجوان خانواده را تعقیب و مدرسه‌اش را شناسایی کردیم. یک روز که او از مدرسه به خانه برمی‌گشت، در نزدیکی پارکی که در آن خیابان بود، سد راهش شدیم تا نقشه‌مان را عملی کنیم. من و برادرم صورتمان را پوشانده بودیم و با تهدید اسلحه، او را سوار ماشین کردیم و وقتی از ما پرسید که او را کجا می‌بریم، جواب دادیم که بعد از گرفتن پول از پدرش، او را آزاد می‌کنیم.

وحشت از دستگیری

متهم ردیف اول در ادامه گفت: برای تماس با خانواده امیر، به خارج از شهر رفتیم و موقع برگشت، درحالی‌که امیر را مجبور کرده بودیم کف ماشین دراز بکشد، برای اینکه کسی به ما شک نکند، نقابمان را برداشتیم. همان لحظه غفلت کردم و امیر صورتم را دید. او می‌گفت که چیزی ندیده و مرا اصلا نمی‌شناسد اما چون مغازه‌ای که برای همسرم اجاره کرده بودم در مسیر مدرسه‌اش بود، احساس کردم که مرا شناخته. من و برادرم خیلی ترسیده بودیم. چون شنیده بودیم که حکم آدم‌ربایی، اعدام است، این مسئله برای ما به یک کابوس تبدیل شده بود. بنابراین تصمیم گرفتیم گروگانمان را به قتل برسانیم بعد از ظهر روز بعد برادرم با شوکر ضربه‌ای به او زد، من سیم تلفن را دور گردنش انداختم و کشیدم اما آنقدر ترسیدم که بعد از لحظاتی آن را رها کردم و به حیاط رفتم تا سیگار بکشم.

وقتی برگشتم، امیر دیگر نفس نمی‌کشید و نمی‌دانم که برادرم کار را تمام کرده بود یا همان لحظه اول او جان خود را از دست داده بود. بعد از جنایت، من و کریم تصمیم گرفتیم به تماس‌هایمان با پدر امیر ادامه دهیم تا شاید بتوانیم پولی از او بگیریم. در این مدت کاملا بی‌‌پول شده بودیم و برای ادامه تماس‌هایمان، یک شب به یک جاده روستایی رفتیم و از مرد موتور سواری که در حال عبور از آنجا بود، با تهدید اسلحه زورگیری کردیم و گوشی‌ و پول‌هایش را دزدیدیم اما پیش از آنکه بتوانیم موفق به اخاذی شویم، دستگیر شدیم. بعد از اظهارات رحیم، متهم ردیف دوم به نام کریم هم در جایگاه قرار گرفت و مدعی شد کسی که سیم را به دور گردن قربانی انداخته و او را به قتل رسانده، برادرش بود و او فقط به مقتول با شوکر برقی ضربه زده بود.

وی در پاسخ به سئوال قاضی که پرسید چرا در تحقیقات اولیه گفته بودی که هر دوی شما سیم را دور گردن مقتول انداختید و آن را کشیدید؟ گفت: ما فکر می‌کردیم که اگر هر دوتایمان قتل را به گردن بگیریم، قصاص نمی‌شویم. برای همین بعد از ملاقات در اداره آگاهی تصمیم گرفتیم هر دو نفرمان به قتل اعتراف کنیم اما حالا که فهمیدیم اشتباه می‌کردیم، تصمیم گرفتیم حقیقت را بگوییم. ادعای این مرد در حالی بیان می‌شد که نماینده دادستان مدعی بود هیچ ملاقاتی بین متهمان در اداره آگاهی صورت نگرفته است. بعد از اظهارات متهمان و وکیل مدافع آنها، قاضی رشید الماسی، رئیس شعبه 16 دادگاه کیفری استان خوزستان، ختم جلسه را اعلام کرد و قضات برای تعیین حکم، وارد شور شدند.

کد خبر 130202

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز