یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۶:۵۱
۰ نفر

عبدالله آل‌بو‌غبیش: رویارویی سیاسی و نظامی میان قذافی و مخالفانش وارد دومین ماه خود شد.

 هر اندازه که زمان می‌گذرد، چشم‌انداز آینده انقلاب مردمی لیبیایی‌ها و سرنوشت قذافی روشن‌تر می‌شود.لیبیایی‌ها در 17 فوریه و به‌دنبال پیروزی 2 انقلاب مردمی مصر و تونس، اعتراضات خود را علیه حاکمیت 40‌ساله قذافی و پسرانش آغاز کردند تا سومین کشوری باشند که در آغاز دهه دوم قرن حاضر استقلال خود را این بار نه از استعمارگر خارجی که از استعمارگر داخلی اعلام کنند. اما آنچه طی یک ماه بعد از رویدادهای لیبی مشخص می‌شود، گویای آن است که هر کشوری ویژگی خاص و ویژه خود را دارد و می‌باید براساس همان مشخصه‌های ویژه، اهداف و ابزارهای رسیدن به اهداف را تعریف کرد.

ساختار جمعیتی لیبی را قبایل پراکنده در این کشور شکل می‌دهند و همان‌گونه که پیداست ویژگی برجسته چنین ساختاری تفکرات قبیله‌ای و نگریستن از روزنه قبیله به مصالح و غلبه تفکر قبیله‌ای بر تفکر ملی است و قذافی توانسته است از رهگذر همین رویکرد به نمایندگی از قبیله قذاذفه 4دهه کشور را در کنترل خود داشته باشد.

همچنین در تحلیل و واکاوی اوضاع جاری در لیبی نباید این نکته را از یاد برد که لیبی در روزگار حاکمیت امپراتوری عثمانی مرکب از 3 اقلیم طرابلس، برقه و فزان بوده و براساس همان تفکر قبیله‌ای هنوز اندیشه این اقلیم‌های سه‌گانه در ذهنیت و اندیشه لیبیایی‌ها رسوخ یافته و به‌رغم شکل‌گیری کشور یکپارچه لیبی و اکتشاف نفت در اوایل قرن گذشته و حرکت کشور به سوی مدرنیزه‌شدن، اغلب لیبیایی‌ها هنوز نتوانسته‌اند خود را از ایده جدا بودن، رها سازند و بی‌تردید این امر می‌تواند در ایجاد شکاف در تحولات کنونی نقشی محوری ایفا کند.

اما در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی، لیبی از جایگاه استراتژیک و راهبردی برخوردار است. لیبی همچنان‌که یکی از دروازه‌های اروپا به سوی آفریقا به‌شمار می‌رود، دریچه امید آفریقایی‌ها به سوی اروپاست. از نظر اروپایی‌ها، لیبی دیوار مستحکم فراروی مهاجران غیرقانونی به سوی اروپای غربی به شمار می‌رود.

از این روست که قذافی در مصاحبه‌های اخیر خود مرتب از گشودن راه دریا به روی سیاهان آفریقایی سخن می‌گوید و تهدید می‌کند که در این صورت، دریای مدیترانه به دریای آشوب و ناآرامی بدل خواهد شد. از این رو، آرامش لیبی به نوعی آرامش و ثبات کشورهای ساحلی اروپایی نظیر فرانسه و ایتالیا را در پی دارد. از منظر اقتصادی هم، تولید روزانه یک و نیم میلیون بشکه نفت که در پی رویدادهای جاری به نیم میلیون تنزل یافته، منبع نفتی بسیار مناسبی برای اروپا فراهم آورده است. نزدیکی مسافت و بی‌خطر بودن گذرگاه انتقال نفت می‌تواند تا حدودی مسافت دور انتقال نفت از کشورهای حوزه خلیج‌فارس به سوی اروپا را کوتاه کند و در نتیجه ارزان‌تر سازد.

از این رو، حضور یک نظام وفادار به غربی‌ها و مشخصا به اروپایی‌ها، می‌تواند خیال اروپایی‌ها را از نظر سیاسی و اقتصادی تا حد زیادی راحت سازد. از کار انداختن سیستم هسته‌ای، پرداخت غرامت معادل 100 میلیون دلار برای هر فرد در ماجرای لاکربی، و تعهد به عدم‌همکاری با گروه‌های رادیکال و تندرو همگی تاوان‌هایی است که قذافی طی سال‌های گذشته به غربی‌ها پرداخته است تا خیال خود و آنان را راحت سازد.

تمامی این مسائل دست به دست هم داد تا غربی‌ها نتوانند از همان ابتدا موضعی یکپارچه در زمینه اعمال منطقه پرواز‌ممنوع یا سرنگونی نظام قذافی اتخاذ کنند و به سختی و با لابی‌های نیکولا سارکوزی رئیس‌جمهور فرانسه بود که ایالات متحده به اعمال این منطقه رضایت داد. کشورهایی نظیر کانادا، آفریقای جنوبی و مهم‌تر از آنها آلمان با این امر مخالفت کردند و شاید اگر آلمان عضوی دائم در شورای امنیت بود، هرگز چنین منطقه‌ای اعمال نمی‌شد؛ چرا که آلمان از همان ابتدا تأکید کرد که حاضر نیست وارد جنگی جدید در حوزه بین‌الملل شود؛ موضعی که همچنان ادامه دارد و طی روزهای گذشته هم وزیرخارجه این کشور با اشاره به اینکه راه‌حل نظامی بهترین گزینه نیست، با ایده مسلح‌کردن انقلابیون و نیز اقدام نظامی مخالفت کرد چرا که از نظر آلمان، اعمال منطقه پرواز ممنوع نمی‌تواند مانع از حملات پیگیر و مستمر قذافی به مخالفانش باشد، زیرا ارتش لیبی از جنگ‌افزارهای زمینی فراوانی برخوردار است و این امر بی‌تردید حملات هوایی غرب به ارتش لیبی و در نتیجه درگرفتن جنگی فراگیر را در پی خواهد داشت.

این چنددستگی و اختلاف‌نظرها می‌تواند علل مختلفی داشته باشد. لیبی یکی از کشورهای حوزه نفوذ فرانسه است و پاریس به هیچ‌وجه حاضر نیست این قلمرو را در اختیار رقیب دیگری به نام ایالات متحده آمریکا قرار دهد. اینجاست که رویارویی و تقابل میان محور فرانکفونی و انگلوساکسونی کاملا نمود می‌یابد. نمود دیگر این رویارویی، پیشگامی فرانسه در به رسمیت شناختن شورای انتقالی لیبی برخلاف دیگر کشورهای اروپایی و ایالات متحده است که با این مسئله به‌صورت محافظه‌کارانه‌ای برخورد کرده و هنوز آن را به رسمیت نشناخته‌اند. خاصه اینکه ایالات متحده از آن رو که نتوانست رهبری ناتو در این عملیات را به دست گیرد و هدایت آن به کانادا واگذار شد، طی 2 روز گذشته با کاستن از پرواز جنگنده‌های خود و محدود کردن آنها به 10 پرواز از 75 پرواز و شلیک نکردن هیچ موشک توماهوکی از روز پنجشنبه گذشته، عقب‌نشینی تدریجی خود از عملیات نظامی را آغاز کرد.

از این رو، هر چند رویدادهای میدانی بیش از لابی‌های سیاسی و دیپلماتیک سرنوشت و آینده رویارویی‌ها میان قذافی و مخالفانش را رقم خواهد زد، اما به‌نظر می‌رسد غربی‌ها و در صدر آنها ایالات متحده آمریکا به‌دنبال حمایت خاموش از مخالفان لیبیایی برای جلوگیری از متهم شدن به دخالت آشکار در امور داخلی لیبی و درعین حال، فراهم‌سازی‌ زمینه برای تقسیم لیبی باشند.

شاید بتوان گفت بهترین گزینه از نظر کاخ سفید تقسیم شدن لیبی حداقل به 2 کشور است؛ کشوری که تحت سیطره معمر قذافی و پسرانش است و طرابلس و سرت و مناطقی از جنوب و غرب را دربرمی‌گیرد و کشوری که در اختیار و تحت حاکمیت مخالفان قذافی است و بخش‌های شرقی سرشار از نفت نظیر رأس لانوف، السدره و دیگر شهرهای نفتی را شامل می‌شود؛ فرضیه‌ای که با نگاهی به تاریخ گذشته لیبی مطرح شده است. شاید دیدارهای ماه گذشته هیلاری کلینتون با مخالفان قذافی در فرانسه و مصر را بتوان در این چارچوب تفسیر کرد؛ نکته‌ای که چندان به نفع فرانسوی‌ها نخواهد بود، زیرا یکی از حوزه‌های نفوذ آنان به‌دست محور انگلوساکسونی خواهد افتاد و علاوه بر آنکه نفت آن به سوی کارخانه‌های آمریکایی‌ها سرازیر می‌شود، یکی از روزنه‌های فرانسه به سوی آفریقا بسته خواهد شد.

کد خبر 131290

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز