او در سال 1947 در دادگاههای استعمار فرانسوی، به خاطر فعالیت مسلحانه برای آزادی درچارچوب گردانهای مقاومت حزب قانون اساسی به رهبری بورقیبه، محکوم به اعدام شد. ماموریت سری او این بود که مواد انفجاری و چاشنیها را فراهم سازد تا مقاومت بتواند عملیاتهای انتحاری را علیه استعمارگران اجرا کند.
وقتی که زمان استقلال و پیروزی در تونس نزدیک شد، التریکی از بورقیبه فاصله گرفت و به رقیب او صالح بن یوسف نزدیک شد. وی وارد جنبش عربی متأثر از انقلاب جمال عبدالناصر و قومیتگرایی عربی شد و به جناح راست جنبش قانون اساسی تونس گرایش یافت، با مقاومت الجزایر مرتبط شد و حتی بهعنوان عضوی در گروه مذاکرهکننده الجزایر با فرانسه، به ریاست رئیسجمهور موقت الجزایر فرحات عباس، تعیین شد.
سپس تونس مستقل شد و بورقیبه نخستین رئیسجمهور آن شد. او دادگاههای ظالمانهای را برای پاکسازی رقیبان و انتقام (از جمله خانواده حاکم) برپا ساخت. حسین التریکی نیز در سال 1957حکم اعدام دریافت کرد و در ماه نوامبر همان سال پیاده از طریق صحرا به لیبی گریخت و سپس به قاهره رفت که از زمان تأسیس «دفتر مغرب عربی» در دهه40، دوستانی در آنجا داشت. در مصر اتحادیه کشورهای عرب، که در آن زمان پذیرای مبارزان بود، از او استقبال کرد و او را به ماموریت نمایندگی در آمریکای لاتین فرستاد. او به بوینس آیرس پرواز کرد و در آنجا فعالیتهای درخشانی در شناساندن مسئله فلسطین و در مقابله با تبلیغات صهیونیستی انجام داد و کتابها و روزنامههایی به زبان اسپانیایی منتشر ساخت که در جنوب قاره آمریکا مانند آتش در هیزم خشک فراگیر شد و اشغالگری اسرائیل را رسوا کرد. التریکی ارتباطاتی نیز با محافل دیپلماتیک فعال در آرژانتین برقرار کرد، تا حدی که سازمان اطلاعات اسرائیل حکم اعدامش را صادر کرد و بارها در مناطق مختلف آمریکای جنوبی برای اجرای آن تلاش کرد ولی موفق به اجرای آن نشد. التریکی بعد از سومین حکم اعدام هم زنده ماند. او همچنان زنده است.
التریکی اعتقاد راسخی داشت که مسئله آزادسازی تونس از استعمار، نمیتواند جدا از مسئله آزادسازی الجزایر و مغرب و فلسطین باشد و عرب ها اگر متحد شوند قدرت عظیمی خواهند بود. این همان وجه اختلاف بین او و بورقیبه بود که از سیاست «بگیر و بخواه» پیروی میکرد. او را با مواضع رسواکنندهاش در برابر اسرائیل میشناسند؛ با تبلیغات اسلامیاش در شهرهای آمریکای لاتین، با مشارکتش در ترجمه قرآن به زبان اسپانیایی که به سفارش الازهر و با همکاری 4دکتر مصری انجام داده، با استعمارگران فرانسوی که او را به اعدام محکوم کرده بودند و با رهبر پیشین تونس، حبیب بورقیبه. این شخص کسی نیست جز استاد و مبارز تونسی، حسین التریکی. او شخصیت بینظیری است که شایسته تقدیر و احترام است و تونس حق دارد به او افتخار کند. روزنامه الشروق مصر با حسین التریکی درباره انقلاب ملت تونس و حوادث پس از آن در مصر و لیبی گفتوگو کرده است. تحولات تونس اکنون در جهان عرب گسترش یافتهاست.
انسان نمیتواند احساسات خود را بیان کند. گویا در رؤیا به سر میبرد که میبیند تونس و مردم این کشور از دست این دیکتاتور رها شدهاند، به این دلیل که این انقلاب مبارک به مصر و همه کشورهای عربی کشیده شده است، زیرا ملتهای عرب به ستوه آمدهاند؛ بهخصوص آنچه هماکنون در لیبی از کشمکشها و فداکاریها اتفاق میافتد و این غولی که 40سال است در لیبی حکومت میکند اکنون به چالش کشیده شده است. کمترین چیزی که میتوان درباره او گفت این است که او مردمش را دوست ندارد زیرا کسی که مردمش را دوست دارد آنها را با هواپیما و تانک نمیکشد ولی متأسفانه این یکی از دورانهای مبارزه است و چارهای جز فداکاری و پایداری نیست و این فداکاری و پایداری باید ادامه یابد تا زمانیکه قدس آزاد شود. تا زمانیکه قدس آزاد نشود ما همیشه در معرض خطرات بزرگ خواهیم بود.
آیا معتقدید که این انقلابهای پیاپی در منطقه که از تونس آغاز شده، یکی از مراحل تحقق این رؤیا یعنی آزادسازی قدس است؟
شکی نیست که انقلاب تونس، قوه محرکه بزرگی بود بهویژه برای مصر که فرعون در آنجا حکومت میکرد و این فرعون، دوست دشمن بود. اما بحمدالله بازگشت به عقب، محال است و ملتهای عرب ناگزیر بهزودی به ساحل امنیت خواهند رسید ان شاءالله.
استاد حسین! تاریخ زندگی شما پر از اختلافات با بورقیبه و بن یوسف و کشمکش با فرانسه و نیز رویارویی با صهیونیسم جهانی است که شما را بسیار مورد آزار قرار داده است، چگونه این همه اضداد را گرد آوردهاید، با بورقیبه و بن یوسف همکاری داشتید و در برخی مواقع، مواضع متناقضی با مواضع بورقیبه اتخاذ کردید، شما در سفارت عراق کار کردهاید، در آمریکای لاتین کار کردهاید، اکنون هم برای سخنرانی در ایران آماده میشوید، این همه اضداد را چگونه با هم جمع کردهاید؟
من مصالح عمومی را بر همه چیز ترجیح میدهم و هدف اصلیام حاکمیت الله در کشورهای اسلامی است، از همین رو یکی از نزدیکترین یاران حبیب بورقیبه رئیسجمهور تونس بودم و اگر از او پیروی میکردم الآن یکی از ثروتمندترین ثروتمندان تونس بودم اما من همه این چیزها را رد کردم و همه سختیها را تحمل کردم. این سختیها پیش از آنکه برای دفاع از خودم باشد برای دفاع از امت مسلمان بود. این یک قضیه انسانی است. اسرائیل دشمن همه ملتهای جهان است و من در این مورد کتابی نوشتهام که در حال ترجمه به فرانسه، عربی و سایر زبانهاست و شما آن را خواهید دید. « ترون » در این کتاب بهعنوان پدر یک خانواده که در برابر خانوادهاش مسئول است به همه مسئولان و رئیسجمهور چنین نصیحت میکند که «هر کس حقیقت معضل صهیونیسم را درک نکند، هرگز نمیتواند مشکلات جهان را درک کند». هیچ مشکلی در جهان نیست مگر اینکه ردپای صهیونیسم در آن به چشم بخورد. به همین خاطر نبرد بزرگ ما در قدس است.
شما در «مُنَصّیر» هستید یعنی شهر حبیب بورقیبه. شما رویاروی ایشان قرار گرفتید ولی آیا مسائل درخشانی در تاریخ زندگی بورقیبه وجود دارد؟
تردیدی نیست، حبیب بورقیبه مرد بزرگی بود و عاقبتی که پیدا کرد و به خاطر آن درگذشت، شایسته او نبود ولی متأسفانه خودپسندی شدید و استبدادش در حکومت، وی را نابود کرد و همین امر باعث اختلاف ما و او در سال 1947 شد.
شما تقریبا 91 سال سن دارید، آیا در این سن آسایش به شما بازگشته یا اینکه این سن را دوران استراحت یک مبارز میدانید؟
خیر، اراده مبارزه همچنان در من هست و خداوند دست از حمایت مبارزان مخلص و مؤمنی که هدفشان را فراتر از همه شخصیتها تعریف میکنند، بر نمیدارد.