خلبان تیمی که در آن روز در طبس حضور پیدا کرد، محمدکریم عابدی، نماینده فعلی طبس در مجلس شورای اسلامی بود. به این بهانه با او درباره کم و کیف واقعه گفتوگو کردهایم:
- اجازه دهید از عملکرد دولت وقت در واکنش به واقعه طبس شروع کنیم. دولت وقت تصمیم به بمباران منطقه در روز حادثه میکند. چرا این واکنش صورت گرفت؟
دولت وقت غافلگیر شده بود. در آن زمان امام(ره) اختیار نیروهای مسلح را به بنیصدر تنفیذ کرده بودند. بنیصدر در 5اردیبهشت که عملیات پنجه عقاب ساعت یک و نیم یا 2صبح با شکست مواجه میشود از دزفول به سمت تهران در حال حرکت بوده که از ماجرا مطلع میشود. او بلافاصله با مشاوران خودش مشورت میکند و در نهایت به این نتیجه میرسند که جنگندههایی این منطقه را بمباران بکند و این دستور را میدهد؛ منطقه هم بمباران میشود اما خوشبختانه 2 هلیکوپتر از هلیکوپترهای آمریکایی از بین نمیرود. میدانید که 2 هلیکوپتر از قبل از بین رفته بودند. یک هلیکوپتر هم وقتی برای سوخت گیری در کنار هواپیما قرار گرفته بود از بین رفته بود. یعنی باد ملخهای هلیکوپتر RH3D که مدرنترین هلیکوپتر دنیاست و امروز ما هم از این هلیکوپتر داریم با باد هواپیمایی که 4 موتوره کار میکرده گردبادی از شنهای نرم کویر درست میکند و دید خلبان کور میشود و در نتیجه ملخ هلیکوپتر به تانکر سوخت میخورد و مثل یک بمب در صحرای طبس منفجر میشود. بنیصدر بعد از وقوع این حادثه دستور میدهد که این صحنه را بمباران کنند ولی غافل از اینکه مشاورانش که بعدا هم دستگیر شدند با هدف از بین بردن اسناد سانحه و واقعه این توصیه را کرده بودند و عقل بنی صدر هم نرسید که اینهایی که شکست خوردهاند، اگر توان داشتند 9 کشته خود را از اینجا منتقل میکردند.
- و در اثر این بمباران هم شهید منتظرقائم، فرمانده سپاه یزد به شهادت میرسند؟
بله. در اثر همین تصمیم نابخردانه شهید منتظرقائم که برای بازدید از منطقه رفته بودند حین بازدید در اثر ترکشهایی که از انفجار هلیکوپترها به خاطر بمباران پخش میشود، به شهادت میرسد.
- هیأتی که بعدا برای بازدید از منطقه رفت و شما هم در آن هیأت حضور داشتید متشکل از چه کسانی بود؟ با چه هدفی این بازدید انجام شد؟
یک هیأت عالی رتبه که متشکل از مقام معظم رهبری بهعنوان نماینده امام، شهید چمران، بهعنوان وزیر دفاع، آیتالله هاشمیرفسنجانی، بهعنوان عضو شورای انقلاب و 2کارشناس که شهید خضرایی، خلبان نیروی هوایی و بنده خلبان هلیکوپتر و بهعنوان بازرس ویژه وزیر دفاع برای بازرسی منطقه رفتیم. این بازدید روز 6 اردیبهشت انجام شد. ما بعضی از اسناد را به دست آوردیم و متوجه شدیم که آن شب برای انجام این عملیات، آمریکا 6 ماه تمام در صحرای نوادا که مشابه صحرای طبس است تمرین کرده بود و از خلبانهای فراری و ساواکیهای فراری هم کمک گرفته بودند. اینها مدرنترین هلیکوپترهای روز دنیا را که 8فروند هلیکوپتر RH3D بود به کار گرفته بودند؛ در حالی که 6 تا نیاز داشتند، 2 فروند رزرو بود که اگر یکی از مدار خارج شد بعدی وارد شود. 4 فروند هم هواپیما به کار گرفته بودند که 2 فروند سوخترسان بودند و 2 فروند هم C130 بود که میتواند در باندهای خاکی هم بنشیند. در صحرای طبس یک فرودگاه متروکه برای فرودهای اضطراری هواپیماهای مسافربری بود که اینها آنجا را برای فرود انتخاب کرده بودند. اما پیش از رسیدن به آنجا در مسیر 2 هلیکوپتر اینها که عرض کردم مدرنترین هلیکوپتر روز دنیاست و همه تجهیزاتش 2 سیستم است- وقتی یکی از کار افتاد دیگری وارد مدار شود- از کار میافتد. اولی در موازات دریاچه باتلاق بختگان فرود اضطراری میکند.
- دلیل فرود اضطراری چه بود؟
عیب هیدرولیک. توجه داشته باشید که کارتر در کاخ سفید با نظامیان نشسته و فرماندهی عملیات را شخصا به عهده گرفته است و ستاد عملیاتی پنجه عقاب را در کاخ سفید تشکیل داده است. بعد از فرود اضطراری این هلیکوپتر، خلبان از فرماندهی عملیات اجازه میگیرد که برگردد و خلبان و کمک خلبان و 2مهندس پرواز، این هلیکوپتر را رها میکنند و برمیگردند. که بعدا این هلیکوپتر را استفاده کردیم و الان هم در اختیار جمهوری اسلامی است.
- یعنی ما از هلیکوپترهایی که از واقعه طبس جا مانده بود در جنگ هم استفاده کردیم؟
بله. آنها این هلیکوپترها رها کردند و فرار کردند و ما از این هلیکوپترها استفاده کردیم. مثلا در بعضی هلیکوپترها حلقههای سیم قوی را که مال سیستم است قطع و خرابکاری بودند اما جوانهای ما اینها را درست کردند و در جنگ استفاده کردیم.
- یک موضوع مبهم که در این میان هست بحث رادارهاست. آیا رادارهای ما توانایی شناسایی و تشخیص ورود این هلیکوپترها و هواپیماها را به داخل خاک نداشتند؟
رادارها متوجه میشدند که اتفاقاتی در حال وقوع است اما نمیتوانستند تشخیص بدهند که چنین ناوگانی وارد خاک ایران میشود. ما در منطقه «دربند» بین دیهوک از توابع شهرستان طبس و راور کرمان یک ایستگاه راداری داریم. در این منطقه رادارها باز متوجه اتفاقاتی میشوند ولی بازهم قدرت تشخیص ندارند از آن جا که رادارهای ما در آن زمان آمریکایی بود اینها نحوه فرار از این رادارها را بلد بودند. ولی بعدا این رادارها تغییر پیدا کرد و ایرانیزه شدند. درست سایت رادارای را که رد میکنند هلیکوپتر دومشان هم بهدلیل مشابه نقص هیدرولیکی پیدا میکند و معیوب میشود. این هم گزارش میدهند و ستاد عملیاتی دستور میدهد هلیکوپتر را تخریب کنید و برگردید. چون فرصت تخریب پیدا نمیکنند با سیم چینهای قوی کابلهای مختلف را قطع میکنند. این هلیکوپتر هم در دل کویر باقی میماند و اینها با 6 فروند هلیکوپتر به صحرای طبس میروند. اینجا 2 هلیکوپتر از 8 هلیکوپتر آمریکاییها از مدار خارج شده است. خب هر فرمانده عاقلی باید درک کند که 2 هلیکوپتر رزرو وقتی از مدار خارج میشود باید عملیات کنسل شود و برگردد. کارتر دستور میدهد که ادامه بدهید. اینها در صحرای طبس شروع میکنند به سوختگیری.
سوختگیری در حالی صورت میگیرد که هلیکوپترها پراکنده نشستهاند. 5 هلیکوپتر سوختگیری را به صورت Cold Refuninig یا همان سوختگیری خاموش انجام میدهند؛ الان یک و نیم صبح است و عملیات هم ساعت 7 عصر شروع شده است. عملیات کمی به تاخیر افتاده است، بنابراین یکی از هلیکوپترها برای صرفه جویی در زمان قصد دارد به صورت Hot Refuning سوختگیری کند. یعنی به صورت روشن در کنار یکی از هواپیماهای سوخترسان قرار بگیرد و سوختگیری کند، در این مقطع اتفاقاتی در دل شب میافتد. یک اتوبوس زوار از منطقه در حال عبور بوده است که اینها این اتوبوس را متوقف میکنند و زوار را دستگیر و به داخل C130 منتقل میکنند. در اینجا اتفاق دوم در راه است. در همین زمان که خلبان بلند میشود تا به سمت هواپیمای سوخترسان حرکت کند یک تانکر سوخت ایرانی هم در جاده در حال حرکت بوده است.
نیروهای آمریکایی فرمان ایست میدهند و این تانکر نمیایستد. اجازه تیر میگیرند و به سمت تانکر شلیک میکنند و در نتیجه این تانکر سوخت منفجر میشود. خب ببینید در دل شب وقتی نور بزرگی ساطع میشود چشم خلبان مدتی دید خود را از دست میدهد. از سوی دیگر همزمان وقتی این هلیکوپتر وقتی بلند میشود تا در کنار هواپیمای سوخترسان قرار بگیرد باد ملخ هلیکوپتر با باد موتورهای هواپیمای سوخترسان توفان شن درست میکند و دید خلبان کاملا کور میشود ملخ هلیکوپتر به باک سوخت برخورد میکند و انفجار بزرگی در صحرای طبس درست میشود. 9 نفر کشته میشود. 5نفر خدمه هواپیمای سوخترسان و 4نفر هم خدمه هلیکوپتر. بلافاصله اینها به کارتر در ستاد عملیاتی کاخ سفید خبر میدهند که چنین اتفاقی افتاده است. میگویند کارتر بلند میشود، گریه میکند و میگوید «خدای خمینی بر خدای من پیروز شد» و بلافاصله دستور لغو پرواز را میدهند و خلبانها هلیکوپترها رها میکنند و هر آنچه دستشان بود سریعا به هواپیمای C130 منتقل میکنند و سوار این هواپیما میشوند، به مبدا خودشان که به احتمال 95درصد عمان است برمیگردند.
- نقش کشورهای عربی منطقه در همکاری با آمریکا برای اجرای این برنامه چه بود؟
عربستان همکاری خیلی زیادی داشت. آواکسهای آمریکایی در آنجا منتظر بودند، پایگاههای هوایی اغلب کشورهای منطقه میدانستند این اتفاق در حال وقوع است و به صورت آمادهباش بودند که من به مرور نقش این کشورها را در همکاری با آمریکاییها برای اجرای عملیات پنجه عقاب شرح میدهم.
- اولین کسی که از مسئولان بعد از عملیات در منطقه حضور پیدا میکند کیست؟
اولین کسی که روز 5اردیبهشت در این منطقه حضور پیدا میکند مرحوم خلخالی، رئیس دادگاه انقلاب است که جسدها را در حضور ایشان بستهبندی میکنند، تجهیزات را جمعآوری کردند و بعد از انتقال به تهران، اجساد را به آمریکا پست کردند. روز ششم که ما رفتیم باز هم اسنادی را به دست آوردیم.
- ظاهرا از داخل هم نیروهایی با اینها همکاری داشتند. این همکاری به چه نحوی بود؟
بعدا من با هلیکوپتر مسیر طبس تا گرمسار را چک کردم. ایستگاه بعدی اینها گرمسار بود نه تهران. خیلی عجیب بود! من از بالا با هلیکوپتر دیدم 8 دایره بزرگ با گچ در تپههای گرمسار برای نشستن هلیکوپترهای آمریکایی علامتگذاری کردهاند و معلوم بود که عوامل داخلی آمریکا همکاری زیادی با اینها داشتند. در مسگرآباد تهران لباسهای پاسداری که پنهان کرده بودند تا اینها با لباس مبدل وارد تهران شوند پیدا کردیم. بعضی از این عوامل هم دستگیر شدند که از سرمایهداران هم بودند. جالب بود در جیب هر کدام از این لباسها مدارکی را به دست آوردیم که آرم کشور عربستان روی این مدارک بود و کلمات به انگلیسی، عربی و فارسی روی اینها نوشته شده بود.
- چه کلماتی؟
مثلا یکی از این جملات این بود: «برادر مسلمان، من هم مسلمانم! از خارج آمدهام و اینجا گم شدهام. به من کمک کن» و... قرار بود اینها این لباسها را بپوشند. هلیکوپترها را در گرمسار بگذارند و از آنجا با ماشینهایی که نیروهای داخلی برایشان آماده کرده بودند به تهران بیایند. برنامه این بود که هلیکوپترها بعدا در محلهایی که از قبل مشخص شده بود فرود بیایند. قرار بود اینها در سه جا پراکنده شوند. بخشی در وزارت کشور، که در آن زمان این ساختمان مال حزب رستاخیز بود مستقر میشدند. حالا نقش عوامل داخلی را من رفته رفته بیشتر روشن میکنم. بالای ساختمان وزارت کشور میدانید که یک پد هلیکوپتر تعبیه شده است. آن شب چراغهای این پد روشن بود برای نشستن بود. تعدادی از نیروهای اینها قرار بود به وزارت امور خارجه بروند. چون میدانستند تعدادی از گروگانها در وزارت خارجه هستند.
بقیه هم در لانه جاسوسی بودند و قرار بود 4فروند هلیکوپتر هم در استادیوم شهید شیرودی که در آن زمان نامش امجدیه بود بنشینند. آن شب نورافکنهای استادیوم شیرودی هم روشن بود. جالب بود که در آن شب تمام پدافندها از فرودگاه مهرآباد هم جمعآوری شده بود. اینها قرار بود با ماشینهایشان که مجهز به کپسولهای خوابآور بود، گروگانها را آزاد بکنند و به محلهایی که تعیین شده بود منتقل کنند با هلیکوپترها این گروگانها را به منظریه قم منتقل کنند و همزمان هواپیمایی در منظریه قم منتظر بودند تا تمام نیروهای آزاد شده را از ایران خارج کند. ببینید چه شعبدهبازیای راه انداخته بودند. تصمیم گرفته بودند اگر هر پرندهای از داخل ایران بلند شد، توسط جنگندههایی که در پایگاههای هوایی کشورهای منطقه آماده بود بزنند. و اگر مقاومت خیلی بالا بود 3نقطه، ایران را که پاستور، جماران و یک جایی که وزارت اطلاعات بود بزنند. اینها را در برنامه داشتند که خوشبختانه با یاری خدا این انقلاب بار دیگر از توطئههای دشمن نجات یافت.