احمدینژاد بارها عنوان داشته که به اصولگرایان به خاطر پیروزی در انتخاباتش مدیون نیست اما غلامرضا مصباحی مقدم میگوید: حمایت اصولگرایان در پیروزی احمدینژاد در انتخابات مؤثر بوده اما رئیسجمهور تصور میکند میتواند به تنهایی لیدری کند و جامعه ر ا تودهوار به همراه داشته باشد. متن کامل مصاحبه خبرنگار همشهری با مصباحی مقدم را در ادامه بخوانید.
- آقای احمدینژاد در یک سفر استانی به مردم پیغام داده که حواسشان باشد که چپ و راست فرقی ندارد و هردویشان 25 سال است ملت را سرکار گذاشتهاند. پیش از این ایشان حزب گریزی خود را اعلام کرده بود اما برای نخستینبار است که با این صراحتلهجه، تمام اصولگرایان امروز و راست دیروز را متهم به سرکار گذاشتن مردم میکند. نظرتان راجع به این موضوع چیست؟
تقسیم گروههای سیاسی به چپ و راست از تقسیمهای آقای بهزاد نبوی بود و ایشان تحلیلهایی که میکرد در دورهای سبب شد که چنین شکافی در بدنه سیاسی ایران در همان سالهایی که آقای احمدینژاد اشاره میکند بهوجود بیاید. خب قبول داریم که در آن دوران بسیاری از ما نظرمان این بود که این دستهبندیها نباید صورت بگیرد و در کشور یا گروهی به فکر کشور و منافعش هستند یا با نظام مشکل دارند. البته الان در شرایط کنونی چه مانعی برای منافع ملی کشور دارد که درون نظام جریانها و گروههایی مستقل وجود داشته باشند، برای اینکه قدرت را به دست بگیرند یا نقشی در اداره کشور داشته باشند.
- اما آقای احمدینژاد هنوز بر مواضع خود در رابطه با حزب و دستهبندیهای سیاسی اصرار دارند، با این اوصاف نظرتان چیست؟
من معتقد نیستم تحت عنوان اصولگرا یا اصلاحطلب مردم را سرکار گذاشته باشند و قصد سرکار گذاشتن مردم را داشتند. به هر حال دو طرز تفکر بود که قرار هم نبود یکی از آنها حذف شود. یکی اسم خودش را اصولگرا گذاشت و یکی هم اصلاحطلب و هر کدام اصول و مبانی خودشان را داشتند.
- برخی این طور برداشت میکنند که اینگونه صحبتها به نوعی اصول اصولگرایی را که تأکیدش بر دفاع از منافع مردم است زیرسؤال میبرد حال آنکه اصولگرایی کارنامه روشن و متفاوتی از این عبارات دارد.
ما اصول چهارگانه اصولگرایی داریم و بر سر این آرمانهایمان هم همچنان ایستادهایم و یقینا این طور نبوده که سرکاری باشد یا خواسته باشیم برای بازیهای سیاسی خودمان مردم را سرکار بگذاریم. به هر حال ما مواضع متفاوتی داریم، اصلاحطلبها هم همین طور و همین مواضع متفاوت سبب میشد مردم به این طیف یا آن طیف اقبال نشان دهند و عملا هم پذیرفتند.
- آیا هدف استقرار جریانی فراتر از چپ و راست است؟
آقای احمدینژاد حرکت خودش را فراتر و مستقل از احزاب میداند و معتقد است که مردم را تودهوار باید داشت و نیازی به حزب و تشکل نیست. بارها هم به اصولگرایان گفته است که نیازی به تشکلها و احزاب نیست.
- آیا جامعه ایران با میزان توسعه سیاسیاش به چنین تفکری تمایل دارد؟
واقع مسئله این است که این مسئله اگر در جامعه هم جواب بدهد به این معنی است که لیدر یک نفر است نه اینکه لیدر مجموعهای از نخبگان هستند که گردهم آمدهاند.
- مگر خود آقای احمدینژاد با کمک اصولگرایان رئیسجمهور نشد؟
قطعا چرا، اما ایشان اینطور تصور میکنند که اگر این حمایت اصولگرایان هم نبود ایشان همواره پیروز میشدند. هر چند این حرف خلاف واقع است و ما آن را قبول نداریم.
- نظرتان راجع به یادآوری تلاش اصولگرایان برای موفقیت ایشان چیست؟
ایشان معتقد نیست بلکه برعکس اعتقاد دارد که ایشان بوده که به جریان اصولگرا قوت و هویت داده است. من معتقدم این نشانه غرور و غفلت است. یک فرد نمیتواند چنین جایگاهی پیدا کند بلکه فرد در زمینه یک مجموعه حرکت جمعی است که میتواند معنی پیدا کند. قطعا جریان اصولگرا در انتخابات ریاستجمهوری اخیر از ایشان یک حمایت قوی داشت و بعضی از اشخاص این جریان هم اگر از آقای احمدینژاد حمایت نکردند به این معنی نبود که کلیت جریان پشت ایشان نبود. خود آقای احمدینژاد میداند این حمایت چقدر در پیروزشدن ایشان مؤثر بود. البته به این معنی هم نیست که رئیسجمهور را بهصورت مطلق پذیرفته و قبول داریم. با اعتقاد اینکه ایشان نقطه ضعفهای جدی در رفتارشان دارند، اصولگرایان آقای احمدینژاد را در بین دو انتخاب برگزیدند.
- اگر رفتارهای اینچنینی ادامه یابد فکر میکنید وضعیت چگونه خواهد شد؟
به هر حال آقای احمدینژاد گاهی رفتارهایی میکند که مجموعه اصولگرایی را ناراحت کرده. بهویژه در مورد شخص مشایی تصور میشود دیگر نمیتوان انتظار داشت، این سعهصدر ادامه پیدا کند.
- پس معتقدید هیچگاه اصولگرایان کنونی و راستهای دیروز، برخورد ابزارگونه با مردم نداشتند؟
من متوجه نمیشوم حزبی که در حال خدمتکردن به مردم هست ممکن است چه مانعی داشته باشد ولی نباید تصور کرد که این طیفهای مختلف سیاسی را بهطور تصنعی بر سر بهدست آوردن قدرت به جان هم انداخت و مردم را به دوطیف حیدری و نعمتی تقسیم کرد. در هیأتهای قدیم دوگروه نعمتی و حیدری بودند و در روز عاشورا برای همدیگر شاخ و شانه میکشیدند. به هرحال برخی مواقع نقاط اختلاف دو طرز تفکر برجسته میشود و موجب انشقاق؛ این بازی سیاسی است. اما از آن طرف میتوان نقاط اشتراک را قوی کرد.
- نقـاط اشتراک بین اصـولگرایــان و اصلاحطلبها؟
به هر حال باید دست به کاری بزنیم و نقاط اشتراک بین تمام گروههایی که زیرمجموعه نظام هستند را قویتر کنیم و با هم تعامل داشته باشیم. باید بر نقاط مشترک بیشتر تأکید کنند و سعی کنند به هم نزدیکتر شوند. حتی اگر شده مانند اوایل انقلاب؛ ما در آن دوران ائتلاف بزرگی داشتیم، یعنی مجموعه کل افراد و گروهها با هم واحد میشدند و یک لیست واحد تشکیل میدادند؛ اتفاقی که در مجلس اول و دوم و سوم افتاد. این خواسته ماست. اگر این اتفاق بیفتد خوب است. اما اگر هرکسی بخواهد در شیپور اختلاف و شکاف بنوازد، نه قبول داریم و نه حمایتش میکنیم.