این خط انحرافی همان نظریه « اسلام ایرانی » است که البته مسبوق به سابقه نیز هست و پیش از این نیز توسط جریانات ملی - مذهبی تبلیغ و ترویج میشد.
شاید در ماههای اخیر این نظریه که یکی از نظریات انحرافی درباب دین مبین اسلام است، از زبان کسانی بارها تکرار شده که طیفهای مختلف سیاسی و عقیدتی درباره انحراف آنان از مسیر صحیح تردیدی بهخود راه ندادهاند. جریانی در ماههای اخیر به صورت مکرر این موضوع را تکرار میکند تا جایی که شخصیتهای مذهبی و مقامات ارشد نظام نیز ناچار به اتخاذ موضعگیریهای آشکار درباره این اظهارات شدهاند؛ موضعگیریهایی که نشان میدهد علمای دین، هرگز نمیتوانند این طرز تفکر را برتافته و با آن بهصورت یکی از همنشینان ممکن برای نظریات اسلام شناسی اصیل کنار بیایند.
فرد نزدیک به دولت که گفته میشود تاکنون بیشترین هزینه را بر دوش دولت برای مباحث نظریه پردازی و گفتارهای جنجالی خود تحمیل کرده، مرداد ماه سال گذشته در حاشیه مراسم بزرگداشت مقام خبرنگار و شهدای عرصه خبر و اطلاعرسانی با انتقاد از برخی چهرههای اصولگرایی، اظهار داشته بود: این حرف من، (درباره اسلام ایرانی) حرف، جدیدی نبود و بارها این را گفتهام؛ این حرف امام(ره) است. امروز حرفهای مختلفی در دنیا به نام اسلام زده میشود که ما قبول نداریم.
وی در همان نشست با تأکید بر اینکه امروز ما اسلامی را قبول داریم که در ایران مستقر است، گفته بود: من در سخنرانی خود دین و اندیشه ناب را اسلام ایرانی دانستم.پس از این موضعگیری آشکار بود که بسیاری از چهرههای سیاسی و مذهبی به نقد این طرز تفکر پرداختند، تا جایی که افرادی نیز از درون دولت، بهعنوان منتقد این طرز تفکر معرفی شدند.
با این همه، حمایتها از این تفکر ازسوی برخی دولتمردان همچنان ادامه داشت تا جایی که محمود احمدینژاد در 17اسفندماه سال گذشته، در جمع مسئولان محلی استان لرستان، حمایتهای قاطع و همهجانبهخود را از این نظریه، با صدای بلند، اینگونه ابزار کرد: ما بهدنبال الگوی اسلامی ایرانی هستیم؛ اسلامی به این مفهوم که هدف و الگویمان اسلامی باشد و ایرانی به این مفهوم که با روشهای ایرانی کشور را بسازیم، که البته بحث دیگری وجود دارد به نام اسلام ایرانی که آن را در جای دیگری باز خواهم کرد. احمدینژاد درباره این نظریه توضیح داده بود: مفهومی که ما از ولایت میشناسیم براساس فهم ایرانی از اسلام است، نتیجه این فهم از اسلام در طول 1400 سال فردی مانند امام خمینی(ره) است، در حالی که نتیجه اسلام دیگران نتیجه دیگر است.
اسلام ایرانی و غیرایرانی نداریم
زمزمههای نپذیرفتن این نظریه جدید به اندازهای بالا گرفت که چهرههای موجه و کارایی که در دولت حضور داشتند نیز در برابر آن موضعگیری کردند. بهطور مثال صالحی، وزیر امور خارجه در پاسخ به سؤالی که چندی پیش توسط یکی از رسانهها درباره تأکید وی بر یکی بودن قرائتها از اسلام و عدموجود اسلام ایرانی و معنی خاص این حرف در فضای سیاسی و رسانهای داخل کشور منتشر کرده بود، توضیح داد: بنده مسئول دستگاه سیاست خارجی کشور هستم. با این حال معتقدم که اسلام ایرانی و اسلام ترکی و سایر اضافاتی که بر اسلام وارد میشود نداریم و باز هم تأکید میکنم که درمیان ادیان یک دین به نام اسلام داریم.
دقیقا مشابه اینگونه موضعگیری مبتنی بر عملگرایی و پرهیز از افتادن در وادی بیانتهای بحثهای انحرافی و بیحاصل را سایر چهرهها و فعالان سیاسی اتخاذ کردهاند. آنها نیز میگویند این سخنان و تزها، کوچکترین کارکردی در فضای معرفتی و به تبع آن، سیاسی کشور نخواهد داشت و تنها باعث سردرگمی کسانی میشود که در پیچ و خم دنیای سیاست، تازه وارد و ناکارآمد محسوب میشوند.
نمونه اعلای این موضعگیریها را در بدنه فعالان سیاسی خارج از دولت، دبیر کل جامعه اسلامی مهندسین داشته است. محمدرضا باهنر در نشست خبری انتهای فروردین ماه گذشته خود در جامعه اسلامی مهندسین با انتقاد از کسانی که گفتمان انحرافی اسلام ایرانی را مطرح میکنند، گفته بود: کسانی که مکتب ایرانی را مطرح میکنند دارای تفکر انحرافی هستند کما اینکه تفکری که مبتنی بر اسلام ناب محمدی باشد مورد قبول است و آن را به رسمیت میشناسیم.
این فعال سیاسی با زیرسؤالبردن مبنای غلبه جغرافیا بر دین، افزوده بود: هر تفکری خارج از آن برای ما قابلقبول نیست. اگر این مسئله مورد قبول قرار بگیرد فردا اسلام کرمانی، اسلام تبریزی و... بهوجود میآید.
اظهارات این چهره که بهعنوان یکی از فعالان سیاسی حال حاضر مجلس شناخته میشود به خوبی نشان میدهد قالب تفکر موجود در بدنه کارگزاران عملیاتی نظام، درباره این طرز تفکر را میتوان با کلماتی همانند انحرافی و غیررسمی توصیف کرد.
سایر کارگزاران نظام نیز با اشاره به انحرافی بودن این نظریه، در مقابل گویندگان آن، موضعگیری کردهاند؛ بهطور مثال، رئیس دستگاه قضا، نیز بارها نارضایتی خود از این طرز تفکر را نشان داده است.
شاید آیتالله صادق آملی لاریجانی یکی از مسئولانی باشد که به مقتضای شغل و جایگاه خود، بیشترین صلاحیت را در مقام یک کارگزار برای اظهارنظر درباره این تفکرات که میتواند برخی انحرافات مبنایی را در ستون تئوریک انقلاب بهوجود آورد، داشته باشد.
صادق آملی لاریجانی از همان ابتدای طرح این قبیل سخنان، موضعگیری آشکار خود را بارها اعلام کرده بود. کمااینکه به فاصله چند روز پس از اظهاراتی درباره مکتب ایرانی، در مردادماه سال گذشته در جمع مسئولان قضایی گفته بود: ترویج بحث اسلام ایرانی کاملاً انحرافی و ناسازگار با اعتقادات عمیق اسلامی است.
رئیس قوهقضاییه در همان نشست با اشاره به تکرار پارهای اظهارنظرها درخصوص اسلام ایرانی و مکتب ایرانی با انتقاد از طرح چنین سخنانی در محافل مختلف، ترویج بحث مکتب ایرانی یا اسلام ایرانی را کاملاً انحرافی و ناسازگار با اعتقادات عمیق اسلامی دانسته بود: طرح چنین مسئلهای در واقع مغالطهای است که باید از تکرار آن پرهیز شود.
چهرههای علمی و حوزوی متعددی نیز از همان ابتدای طرح این نظریه، بارها مخالفت خود را با آن ابراز داشته و آن را انحرافی خواندهاند. یکی از چهرههای مطرح و صاحبنظر در این حوزه، آیتالله جوادی آملی است که چند روز پیش در دیدار دستاندرکاران، مشاوران و پیمانکاران سازمان عمرانی مناطق شهرداری تهران، این موضوع را نقد معرفت شناسانه کرد. به گفته این اندیشمند: «اسلام به ایران شرف، عظمت و جلال و شکوه داده است و نباید برای مطامع دنیا به چاه مکتب ایرانی بیفتیم».
وی با اشاره به دورههای مختلف تاریخ، از دوره مغول بهعنوان بدترین دوره تاریخ یاد کرده و گفته: در همان دوران بردگانی هم بودند که برای مختصر مطامع دنیا، خودشان را به حکومت آدمکش مغول نزدیک کردند. این همان دوران مکتب ایرانی بود که چیزی برای مردم نداشت اما این اسلام بود که شرف و عظمت و جلال و شکوه به ایران داده است.
این موضوع، همواره از سوی اشخاص مختلف نیز مورد تأکید قرار گرفته که دلیل اصلی گفتن این سخنان نه درس و بحث و دغدغه نظریهپردازی است و نه خلأ تئوریک در باب مباحث مختلف اسلام از سوی گویندگانش مشاهده میشود، بلکه موضوع اصلی، بهانهای است برای موجآفرینیهای سیاسی و جلب توجه مردم برای تفاوت با گفتمان غالب فضای سیاسی و معرفتی کشور؛ دلیلی که بهنظر میرسد تاکنون مصدر و علت تامه و عامه بسیاری از روشهای جدید التأسیس جریان انحرافی در بدنه نظام اجرایی کشور بوده است.