او در کنار ساخت فیلمهای سینمایی، تعدادی مجموعه تلویزیونی نیز کارگردانی کرده است. «خانه در غبار»، قصه زندگی زن جوانی است که دوران بارداری خود را میگذراند و خوابهایی میبیند. او که نقاش است در کنار خوابهای مختلف، خواب یک خانه قدیمی را میبیند و آنرا نقاشی میکند . همسر او یک روز خانهای شبیه خانهای که زن در خواب دیده میبیند و او را برای دیدن آن خانه میبرد. اتفاقاتی در ارتباط با این خانه رخ میدهد که خط اصلی قصه را به جلو میبرد. امینی در گفت و گو با دوچرخه درباره ارتباط سینما با شهر و تأثیر متقابل آنها بر یکدیگر صحبت میکند.
ارتباط قصه فیلم خود با شهر را چگونه ارزیابی میکنید؟
در«خانه در غبار» تلاش شده شهر و مسائل مربوط به آن برجستهتر باشد. خط اصلی قصه در باره یکی از خانههای قدیمی است. این قصه به خانهای قدیمی در دل شهر بزرگ تهران که هر روزدر حال تغییر است، میپردازد. به بهانه این خانه، نگاهی به شهر و آدمهای آن میاندازیم.
مسائل مربوط به شهر چگونه در قصه فیلم بازتاب مییابند؟
یکی از شاخصهها و عوامل اصلی هر فیلمی لوکیشن (محل فیلمبرداری) آن است. هر قصهای در لوکیشنهای متفاوتی مثل خانه، پارک، رستوران و ... اتفاق میافتد . اینها واحدهایی هستند که شهر را میسازند. زمانی که یک نویسنده یا کارگردان قصد نوشتن فیلمنامه یا ساخت فیلمی را دارد، قبل از هر چیزی به مکانهایی فکر میکند که قرار است قصه در آنها اتفاق بیفتد. مجموعه این لوکیشنها ، تصویری از شهر ارائه میدهند. این مجموعه باعث میشود تا شهر اهمیت پیدا کند. به همین خاطر است که هر فیلم سازی باید تلاش کند در هر فیلم خود تصویر درستی از شهر ارائه دهد.
فیلمهای سینمایی چگونه میتوانند کمک کنند تا شهر بهتری داشته باشیم؟
این بستگی به این نکته دارد که به عنوان یک تماشاچی چگونه به قضیه نگاه کنیم . این تماشاچی میتواند هر کسی و در هر مقام و موقعیتی باشد. از طریق فیلمها میتوان عیوب و حسهای موجود در شهر را دید و برای اصلاح خرابیها اقدام و نقاط قوت را برجستهتر کرد. همه چیز به میزان حساسیت و علاقه تماشاچی برمیگردد. ما میخواهیم چه نوع شهری داشته باشیم و به دنبال چه چیزی هستیم! پاسخ به این پرسش میتواند کمک کند تا به واسطه فیلمهای سینمایی ، شهری بسازیم که ایدهآل است و از زندگی در آن لذت میبریم.