شنبه ۷ خرداد ۱۳۹۰ - ۰۷:۵۳
۰ نفر

ترجمه - امیررضا نوری‌زاده: الیا کازان، کارگردان بزرگ سینمای آمریکا با کارنامه‌ای درخشان که در آن نقاط عطفی چون «اتوبوسی به نام هوس»، «در بارانداز» و «رودخانه وحشی» به چشم می‌خورد، همواره مورد بحث و مناقشه بوده است.

سینما - جهان - کازان

او از روزی که در کمیته ضدخرابکاری حاضر شد و دوستانش را لو داد برای برخی، یهودای هالیوود بوده که بقای حرفه‌ای‌اش را با بدنامی در تاریخ به دست آورده است. البته دیدگاهی وجود دارد که به جای حاشیه سراغ متن می‌رود و به واسطه فیلم‌های فوق‌العاده کازان، کلاه احترام برای این فیلمساز برمی‌دارد.

دیوید تامسون منتقد و مورخ سینما، در تازه‌ترین مقاله‌اش به بهانه ساخت مستند جدید مارتین اسکورسیزی درباره زندگی الیا کازان، به بررسی زندگی فیلمساز جنجالی ترک‌تبار و فیلم اسکورسیزی پرداخته است.

با هر معیاری الیا کازان یکی از شخصیت‌های محوری فرهنگ آمریکا در دهه‌های میانی قرن بیستم به شمار می‌آید. او یکی از موفق‌ترین و البته به زعم برخی بدنام‌ترین مهاجران دنیای جدید در قرن شکوفایی تمدن بود. او در سال 1909 در استانبول به‌دنیا آمد و در سال 1913 به نیویورک رسید. کازان پسر یک تاجر فرش بود و برخلاف بسیاری از مهاجران در شرایط خوبی کودکی‌اش را سپری کرد و در مدرسه ویلیامز کالج در ماساچوست درس خواند. در اوایل دهه 1930 به‌عنوان هنرپیشه به Group Theater پیوست ولی عملا همه کارهای گروه از لوله‌کشی تا تعمیر صندلی‌ها را انجام می‌داد و به همین خاطر به «همه کاره» مشهور شده بود.

او برای تنها یک سال عضو حزب کمونیست شد اما سیستم مخفی و انضباط آنها چیزی نبود که کازان جوان بتواند تحمل کند. او به مشغولیات دیگری نیاز داشت و در دهه 1940 باکارگردانی چند نمایش مهم توانایی‌های خودش در بازی گرفتن از هنرپیشه‌ها را کشف کرد. با چند کار اول ازجمله همه پسرانم (1947)، اتوبوسی به نام هوس از تنسی ویلیامز ( 1947) و مرگ دستفروش از آرتور میلر(1949)، با بازی لی جی کاب در نقش اصلی، جایگاهش را در برادوی تثبیت کرد. از ابتکارات او روی صحنه بردن نمایشنامه‌های مشهورموفق بود و برای مثال در نمایش اتوبوسی به نام هوس به عمد شخصیت استنلی کوالسکی با بازی مارلون براندو را مهم‌تر از بلانش دوبوا ( شخصیت محوری نمایشنامه)جلوه داد و با این‌کار زندگی حرفه‌ای براندو - یکی از مهم‌ترین کشف‌هایش- را متحول کرد. کازان به تاسیس اکتورز استودیو کمک کرد و آن را مرکز جدید رئالیسم روانشناسی در بازیگری قرار داد و با استفاده از تکنیک‌های کنستانتین استانیسلاوسکی تعریف تازه‌ای از هنرپیشگی ارائه کرد.

ابتدای راه

گرچه کازان به سینما هم به اندازه تئاتر علاقه داشت اما درابتدای راه ناچار شد تنها به‌عنوان کارگردان نمایش اتوبوسی به نام هوس برای خودش جایی دست و پا کند. اولین فیلم‌های او هم کاملا عادی بودند؛ درختی در بروکلین می‌روید، بومرنگ، توافق مردانه، وحشت در خیابان و فیلم اتوبوسی به نام هوس که با وجود سانسور، یک اسکار برای ویوین لی در نقش بلانش به همراه داشت. مارتین اسکورسیزی این فیلم‌ها را دوست دارد و همیشه روی تاثیری که کازان بر فرهنگ معاصر آمریکا داشته تاکید کرده است. در مستند 60 دقیقه‌ای جدید او به نام نامه‌ای به الیا که با همکاری کنت جونز ساخته شده اسکورسیزی به تاثیری که کارهای کازان در نوجوانی براو داشته و در ادامه راه او را تشویق به فیلمسازی کرده، می‌پردازد. دراین فیلم همچنین به بحران مشهور زندگی کازان به خوبی پرداخته شده است.

آغاز بحران

در سال 1952 کازان، کمونیست سابق و امیدوار به ساخت فیلم‌هایی بیشتر، به شدت از سوی کمیته فعالیت‌های ضدکمونیستی تحت فشار قرار می‌گیرد. در این دوره عده زیادی به خاطر اتهاماتی که به آنها زده شد کار یا حتی زندگی‌شان را در آمریکا از دست داده و ناچار به مهاجرت شدند؛ اما کازان برای این کمیته اهمیت زیادی داشت. به او گفته شد اگر همکاران کمونیستش را به این کمیته اعلام نکند شاید دیگر امکان ساخت فیلم را پیدا نکند.کازان هم جزو لیست سیاهی بود که هالیوود از کمیته دریافت کرده بود و کاری به‌جز گردن نهادن به دستور یا ترک استودیو نداشت. کازان تصمیم گرفت همکاری کند و اگر زندگینامه‌اش - یک زندگی- را بخوانید، متوجه می‌شوید که او چقدر پس از این کار مورد نفرت دوستانش قرار گرفت و تا زمانی که زنده بود از زیر سایه تبعات این کارش بیرون نیامد. درمقابل، در فیلم‌های بعدی کازان - در بارانداز، شرق بهشت، چهره‌ای در جماعت، رودخانه وحشی و شکوه علفزار- سخت است قبول کنیم که تبعات این همکاری روی رشد کیفی کارهای او تاثیر نگذاشته است. تا سال 1952 کازان 10سال موفق را پشت سر گذاشت ولی او از آن دسته افرادی بود که می‌دانست موفقیت می‌تواند انسان را از پا در بیاورد و این در آمریکا یک اصل پذیرفته شده است. او به شکلی سقوط اخلاقی خودش را پایه‌ریزی کرد و در بین دوستان وآشنایانش منفور شد. این سؤال همیشه مطرح بوده که کازان یک هنرمند بزرگ است یا تنها یک کارگردان بدون ترحم به هنرپیشه‌هایش. اکتورز استودیو چندین بازیگر مطرح از جمله مارلون براندو، جیمز دین، کارل مالدن، الی والاش، راد استایگر و لی جی کاب را پروراند. وارن بیتی، رابرت دنیرو، آل پاچینو و شون پن همگی از این مکان به سینما راه پیدا کردند و البته اوا ماری سینت و الن برستین هم دانش‌آموخته اینجا بودند.

میراث کازان

گرچه کازان در سال 2003 از دنیا رفت اما اهمیت او از بین نرفته و فیلم‌های او و نفوذ رئالیسم روانی در بازی گرفتن‌هایش همچنان مطرح هستند. درکنار این، نقشی که او در دوران مک کارتیسم داشت غیر قابل چشم‌پوشی است. نورمن میلر در رمانش به نام «پارک گوزن» که درسال 1955 نوشته شده، شخصیتی دارد به نام چارلز ایتل که آن را تا حد زیادی به کازان مدیون است. با تمام اینها فیلم اسکورسیزی به شکلی صریح ادای دین به کارگردانی است که بازیگری مدرن را اختراع و آن را به بخشی از زندگی روزمره تمام سینمادوستان بدل کرد.

درکنار این، اسکورسیزی ما را به آزمونی دشوار فرا می‌خواند؛ اگر بحرانی همچون مک کارتیسم بالا بگیرد آیا به دوستان قدیمی خیانت می‌کنید یا اینکه آرام و با افتخار از سینما فاصله می‌گیرید؟ لیست سیاه کمونیست‌ها بخشی ازتاریخ معاصر فرهنگ و هنر آمریکاست اما هنوز تبعات آن در این کشور به چشم می‌خورد. بارزترین نمونه این جریان در سال 1999 بود که آکادمی اسکار تصمیم به اهدای اسکار افتخاری به کازان گرفت. این کار غیر ضروری بود چون او 2بار برای فیلم‌های توافق مردانه و در بارانداز برنده شده بود. زمانی که جایزه توسط دنیرو (هنرپیشه یکی از بدترین فیلم‌های کازان به نام آخرین قارون) و اسکورسیزی به او اهدا شد، بسیاری از حاضران از جای خود برنخاستند و حتی دست نزدند. آیا کازان باید در آن شب عذرخواهی می‌کرد؟ هیچ‌کس انتظار چنین کاری را با توجه به روحیه‌اش نداشت و او هم از جمع تشکر کرد و دشمنانش را ناکام گذاشت. شاید فرصت واقعی را آکادمی از دست داد که به نیابت از جامعه هنری بابت بزدل بودنش در تن دادن به لیست سیاه پوزش نخواست. اگر هالیوود پای هنرمندانی که نامشان در لیست سیاه بود می‌ایستاد، هرگز آنها ناچار به ترک کار و کشور نمی‌شدند. اما در دوره‌ای که وحشت و هراس از آینده همه دست‌اندرکاران سینما اعم از بازیگران و کارگردانان را فراگرفته بود، الیاکازان هم به ظاهر چاره‌ای به‌جز همکاری نداشت. او خودش را هنرپیشه اصلی نمایشی تلخ کرد که پایانی بس غم انگیز داشت. قهرمانان سینمای کلاسیک آمریکا هم گاهی رسوایی به بار می‌آوردند؛ در کشوری که گرداندگان صحنه اصلی سیاست هیچ‌وقت خود را مقید به قانون نمی‌بینند.

گاردین- 18می

کد خبر 136219

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز