در واقع موسیقی بیان احساسات انسان است به وسیله اصوات و هنری است دارای نوا و سکوت
واژه موسیقی از واژهای یونانی و گرفته شده از کلمه (Mousika) و مشتق از کلمه (Muse) است که نام رب النوع حافظ شعر و ادب و موسیقی یونان باستان میباشد.
واژه موسیقی که در عربی قَی تلفظ میشود، نیز ریشه یونانی دارد. از زمان منصور خلیفه عباسی توجه به آثار یونانی آغاز شد و سپس در دوران هارون پنجمین خلیفه عباسی با تأسیس بیتالحکمه به اوج خود رسید. در همین دوران بود که واژه موسیقی رواج پیدا کرد و بهتدریج جایگزین غناء عربی شد.
از دو هزار سال پیش تا کنون، کلمه «موز» پایه «موزیک» قرار گرفته و آن را فقط به هنر موسیقی یا «موزیک» منحصر کرده است. با اینکه موسیقی همزمان پیدایش بشر وجود داشته ولی از این تاریخ، فورم و معنی و ثابتی به خود گرفته است.
در تعریف این هنر گفته شده؛ موسیقی تراوش احساسات و اندیشههای آدمی و مبین حالات درونی وی میباشد. شنیدن یک آهنگ آرامبخش و جذاب میتواند پایانپذیر خستگی روزانه شما باشد.
براساس مدارک موجود واژە موسیقی و همخانوادههای آن در مفاتیحالعلوم خوارزمی و رساله موسیقی اخوانالصفاء دیده میشود که هر دو متعلق به سده چهارم هجری است. خوارزمی در تعریف موسیقی میگوید: موسیقی به معنی پیوند آهنگهاست ...
تعریف ساده موسیقی یا صداهای موسیقایی، صداهای خوشایندی میشود که انسان از شنیدن آنها احساس لذت میکند.
با بالا رفتن سطح فرهنگ و هنر معلوم شد صداهای خوشایند، صداهایی هستند که از نظمی خاص پیروی میکنند و بین آنها نسبتهای معینی وجود دارد. برای همین عدد در موسیقی دارای اهمیت بسیاری است.
ابوعلیسینا نیز در تعریف این هنر میگوید: موسیقی علمی است ریاضی که در آن از چگونگی نغمهها، از نظر ملایمت و تنافر و چگونگی زمانهای بین نغمهها بحث میشود تا معلوم شود که لحن را چگونه باید تألیف کرد.
ابونصر فارابی در احصاءالعلوم موسیقی را علم شناسایی الحان میداند که شامل دو علم است: یکی علم موسیقی عملی و دیگری علم موسیقی نظری. امروزه نیز این تقسیمبندی در موسیقی وجود دارد.
افلاطون در تعریف موسیقی میگوید: موسیقی یک ناموس اخلاقی است که روح و جهانیان و بال به تفکر و جهش به تصور و ربایش به غم و شادی و حیات به همه میبخشد.
مرحوم خالقی در کتاب نظری به موسیقی مینویسد: موسیقی صنعت ترکیب اصوات و صداهاست بهطوریکه خوشایند باشد و سبب لذت سامعه و انبساط و انقلاب روح گردد.
بتهوون در تعریف موسیقی میگوید: موسیقی مظهری است عالیتر از هر علم و فلسفهای.
موسیقی فراتر از تعریف در الفاظ است و شگفتی آن نیز در همین است. موسیقی جبران ناکامیهای زبان است و شیوهای برای بیان احساسات ناملموس. احساساتی که نمیدانیم چه هستند. آنجا که زبان از گفتن باز میماند، موسیقی مأمنی میشود برای روح و زبانی میشود برای بیان احساسات و ناگفتههای ناشناخته.
موسیقی هرچه هست، سرچشمهای از درون انسان دارد و مخلوقی است که از روح آدمی جان گرفته و به روح آدمی جان میدهد. موسیقی، طنین از دل برآمدهای است که لاجرم بر دل مینشیند. ولی از چه دلی برآمده و بر چه دلی مینشیند؟
موسیقی فقط غذای روح و زبان احساسات نیست، بلکه درمانی برای جسم نیز هست. تحقیقات نشان داده موسیقی که ترکیبی از صداهای گوناگون است، روی عملکرد و متابولیسم بدن تأثیر میگذارد و اثری مستقیم روی بخشهای اصلی بدن از جمله غدد گوناگون، قلب، دستگاه تنفسی، مغز و ... دارد و موسیقی به عنوان ترکیبی «منظم» و «زیبا» از اصوات، تأثیری مثبت روی جسم نیز میگذارد.
روح انسان است که زیبایی موسیقی را میفهمد و این روح است که مانند یک استاد خبره زیباشناسی در مورد موسیقی قضاوت میکند.
زیباییشناسی در موسیقی دارای ۲ جنبه تحلیلی و ترکیبی است. زیباییشناسی تحلیلی مربوط به زیبایی اصوات و نوای سازهاست و موج برخاسته از پیانو و ناله و افغان ویولن و کمانچه و ... همه واژههای زیبایی هستند برای گفتن سخنی زیبا، ولی بعد ترکیبی موسیقی برمیگردد به «نظم» و «آهنگی» که هنرمند با کنار هم چیدن نتها و آواها میآفریند.
موسیقی دارای ۲ شکل میباشد یعنی در ۲ حال قابل بررسی و تحلیل میباشد. اول، موسیقی عملی: مانند سازنواختن، آواز خواندن، آهنگ ساختن و دوم، موسیقی علمی(تئوری).
این ۲ همیشه لازم و ملزوم یکدیگر هستند. چون وظایف موسیقی تئوری تنها این نیست که آن چیزهایی را جستجو نماید که موسیقی عملی روشن و پایه گذاری کرده، بلکه، بایستی کوشش کند تا آسانترین قانون طبیعی را که گوش انسانها را به موسیقی آشنا مینماید پیدا کند.
موسیقی هنری است که انسان توسط آن و به کمک اصوات تمام هیجانات و احساسات خود را بیان میکند، این هنر از طریق حس سامعه بر ما اثر میگذارد اما تأثیری که قطعهای واحد در شرایطی مساوی روی اشخاص مختلف باقی میگذارد به دلیل روحیات، درجه حساسیت و به جهت آموزش و تربیت افراد بسیار گوناگون و متفاوت است.
تمام قطعات موسیقی در ذات خود سبک، شخصیت و رنگی خاص خود دارند، و این آهنگساز است که میباید وسیلهای پیدا کند تا به مدد آن بتواند، سبک، شخصیت و رنگی را که خود دریافته و برای اجرای درست و صادق اثر لازم است آن را به اجرا کننده یا خواننده و یا مطالعه کننده انتقال دهد و تفهیم کند.
مبدا و آغاز پیدایش اصطلاحات موسیقی برای تعیین و اعلام و بیان شیوه و اسلوب اجرای موومانها (حرکتهای ریتمیک) مختلف و حالات متفاوت قطعات موسیقی از هم، از اینجا ناشی میشود و در نتیجه به آهنگساز این امکان را میدهد تا بتواند تفکرات خصوصی و برداشتهای شخصی خود را به نوازندگان و اجرا کنندگاه القا کند.
بشر با درک زیبایی از طبیعت الهام گرفت و با تقلید اشکال و آهنگهای طبیعی و انعکاس این آثار، موسیقی را که یکی از عوامل مهم ابراز احساسات و بیان زیبایی است به وجود آورد و آن را به صورتهای گوناگون منعکس کرد.
رقص و شعر و موسیقی با بشر بوجود آمد و انسان از زمانی که پا به عرصه وجود گذاشت و در آغوش طبیعت بدون قید وبند و به طور آزاد مانند حیوانات در ظلمت جهل و نادانی زندگی میکرد، دارای احساسات و عواطف و واجد تاثرات و حالات نفسانیی مانند بیم و امید، غم و شادی، میل و نفرت، و سایر کیفیات درونی و در دوران زندگانی نیز پیوسته و محکوم عواطف و احساسات خود بوده است.
موسیقی به دو بخش تقسیم میشود: موسیقی ضربی و موسیقی بی ضرب. موسیقی ضربی به موسیقیهایی گفته میشود که دارای وزن باشد. مثل آهنگ هایی که برای رقص ساخته شده باشند؛ پیش درآمد، مارش و ...
موسیقی بی ضرب آنهایی است که دارای وزن معین و معلومی نباشد که بهترین نمونه آن آوازهای موسیقی ایرانی میباشد.
برخی از سبکهای اصلی موسیقی:
- موسیقی کلاسیک، موسیقی امپرسیونیسم، موسیقی رمانتیک، موسیقی باروک، موسیقی مینیمال، موسیقی اصیل، موسیقی پاپ، ریتم و بلوز، جاز، سوینگ، رگتایم، بلوز، راک، موسقی پانک، موسیقی متال، موسیقی کانتری، موسیقی الکترونیک، موسیقی الکترونیک رقصی، الکترونیکا، موسیقی نغمهای، رگه، داب و سبکهای وابسته، موسیقی پانک، رپ یا هیپ هاپ، بوسانوا.
برخی از اصطلاحات موسیقی:
- آرانژمان، آرتیکولاسیون، آستیناتو، آکوستیک، اکتاو، ارکستر، ارکستر مجلسی، ارتباط فالس، اوورتور، بمل، پولیفونی یا چند صدایی، خطّ ِ اتحاد، دیاتونیک، دیز، ریتم، ریتمیک، رزونانس، رندو، پنج خط حامل، ترانسپوزسیون، سکوت، سوییت، سونات، سمفونی، سنکپ، ساز، ضد ضرب، ضرب، کانن، کروماتیک، کلید، کمپوزیسیون، گام، کنتراپوئن، فاصلهٔ موسیقیایی، فوگ، واریاسیون، والس، ماژور، مایه، متریک، محدوده صوتی، مینور، میزان ترکیبی، میزان ساده، میزان لنگ، نت، نقطه، هارمونیک و هماهنگی.