کامران محمدی: چاپخانه فضای خیال‌انگیز و پرجذبه‌ای دارد؛ فضایی که کلمات در آن از دنیای انتزاعی مفاهیم به سطح سربی حروف هبوط می‌کنند و بعد... باشکوه و پرجبروت، بر سفیدی کاغذ نزول اجلال‌شان را جشن می‌گیرند؛

صنعت چاپ

 فضایی که بوی روغن و سرب و آهن، در تاریک‌روشن ساختمانی قدیمی و وهم‌انگیز، آرام آرام ریه‌های کارگران خسته را فتح می‌کند و کرشمه کلمات، سوی چشم‌هایشان را می‌گیرد... تصوری سنتی از جایی که به گفته «اسمعیل دمیرچی» محل تولید کلمه است و پیش از آنکه اصلاحش کنیم، به کلی از واقعیت فاصله گرفت. حالا دیگر سال‌هاست که چاپخانه‌ها از سرب فاصله گرفته‌اند و کلمات، فاصله میان دنیای خیال‌انگیز فکر و کاغذ را میانبر می‌زنند. کلید‌ها کار دست‌ها را می‌کنند و ماشین‌های گران‌قیمت و سنگین، جور ریه‌ها و چشم‌ها را می‌کشند. با این حال هنوز هم انسان مثل همیشه و هرجا، یکه‌تاز این میدان است و اگر متخصصان، لحظه‌ای لگام و افسار ماشین‌ها را رها کنند، صنعت چاپ در چارچوب آهنی ماشین باقی می‌ماند و هنر متولد نمی‌شود؛ متخصصانی نظیر دمیرچی که هیچ‌گاه به‌درستی شناخته نشده‌اند. اسمعیل دمیرچی حالا 74 ساله است و 60 سالی می‌شود از ماشین‌های غول‌پیکر چاپ، سواری گرفته است. او طعم سرب را هنوز زیر زبانش دارد، اما همراه با تغییر خیره‌کننده تکنیک‌های چاپ و نشر، روزگار گذرانده است تا امروز...

  • امروز که دیگر نه از سرب خبری است، نه از چاپ به شیوه‌های قدیمی، شرایط چاپ و چاپخانه‌داری را در مقایسه با گذشته چطور می‌بینید؟

واقعیت این است که مدیران چاپخانه‌ها در گذشته و پیش از انقلاب، ارج و قرب بالاتری داشتند و احترام خاصی برایشان قائل بودند. در قدیم تحصیل‌کرده‌های زمانه به این کار مشغول بودند و معمولا مدیران چاپخانه، تحصیلات بالایی داشتند. حتی مدیران نشریات که امتیاز روزنامه‌ها را داشتند، در چاپخانه‌ها مدیریت می‌کردند و در ترقی صنعت چاپ دخالت مستقیم داشتند. ماشین‌آلات چاپ جلوه بخصوصی داشتند و حتی وقتی کتاب‌های خاص مثل شاهنامه بایسنقری چاپ می‌شد، مقامات خیلی عالی‌رتبه به دیدن اجرای این کار در چاپخانه می‌رفتند؛ مثلا وقتی مسعودی در روزنامه اطلاعات ماشین حروفچینی راه انداخت، از شاه دعوت کرد که به آنجا برود و ببیند که چطور کار حروفچینی که تا پیش از آن به‌صورت دستی انجام می‌گرفت، ماشینی شده‌است؛ یعنی هر حرکتی اهمیت داشت.

  • یادتان می‌آید که این تغییر، یعنی ورود نخستین ماشین حروفچینی در ایران، چه سالی اتفاق افتاد؟

به‌نظرم سال 38 بود. به‌طور کلی منظورم این است که صنعت چاپ برای مسئولان مملکت بسیار مهم بود و از کسی که وارد این صنعت می‌شد، همه نوع حمایت مادی و معنوی می‌کردند. شما اگر به تاریخ اداره آگاهی و انتظامات مملکتی و پرونده‌های‌شان مراجعه کنید، این مقدار پرونده برای مدیران چاپخانه نمی‌بینید؛ این قدر مشکل و خلاف وجود نداشت اما الان همه‌شان گرفتارند و به‌ندرت ممکن است کسی را در بین‌شان بیابید که چک برگشتی نداشته باشد.

  • چرا؟ منظورم این است که می‌تواند علت‌های دیگری هم داشته باشد؛ مثل تغییر شخصیتی مدیران چاپخانه‌ها. خودتان فرمودید در گذشته عموماً تحصیل‌کرده بودند.

نه، علتش فقط این است که الان پشتوانه ندارند. مدیر چاپخانه در تمام سال با بانک کار می‌کند و مثلا یک میلیارد‌تومان چرخش مالی دارد، اما وقتی یک بار برای چک یک‌‌میلیونی‌اش، 20هزار تومان کم دارد، باز هم چکش را برگشت می‌زنند. از شما می‌پرسم؛ این چه حمایتی است؟ وزارت دارایی، بیمه‌های اجتماعی و سازمان‌های دیگر آن طور که باید حمایت نمی‌کنند. واقعاً چه‌کسی باید به داد مدیر چاپخانه برسد؟ مدیران چاپخانه‌ها تولیدکننده کلمه هستند و از کلام خدا تا آموزش مسواک زدن، با دستان این افراد منتشر می‌شود. آنها تولیدکننده اطلاعات روز جهان هستند و قشر فرهیخته با کمک و فعالیت ایشان رشد می‌کند و به تعالی می‌رسد.

  • به‌نظر می‌رسد گلایه‌های شما به‌طور کلی از این است که حمایت کافی از چاپخانه‌داران صورت نمی‌گیرد. می‌خواهم بدانم به‌طور مشخص منظورتان از حمایت چیست؟

ببینید واقعیت این است که اتفاقاً بعد از انقلاب و به‌ویژه پس از جنگ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیران اتحادیه چاپخانه‌داران و لیتوگرافی‌ها، اختیارات خوبی برای اعطای وام و کمک به صنعت چاپ به‌دست آورده‌اند، اما این کمک‌ها درست توزیع نشده است.

  • منظورتان چیست؟ لطفا بیشتر توضیح دهید.

اگر شما قبل از انقلاب را درنظر بگیرید، برای هر شغلی، معیار مشخصی در نظر گرفته می‌شد که مثلا فاصله میان دو مغازه را تعیین می‌کرد؛ مثلا از این نانوایی تا آن نانوایی، از این آرایشگاه تا آن آرایشگاه، باید فاصله مشخصی رعایت می‌شد تا روی کاسبی هم تأثیر منفی نگذارند. چاپخانه‌ها هم همین شرایط را داشتند و برای اعطای مجوز تازه به یک چاپخانه، این شرط رعایت می‌شد؛ مگر در محدوده بازار که شرایط خاص خودش را دارد. اما بعد از جنگ، به‌طور مرتب به چاپخانه‌های تازه مجوز داده‌اند؛ مثلا در همین منطقه ظهیرالاسلام ببینید چند چاپخانه جدید راه‌افتاده است.

  • می‌خواهید بگویید تعداد چاپخانه‌ها زیاد است؟

می‌خواهم بگویم هم تعدادشان زیاد است، هم حساب‌شده نیست. وقتی کارگر چاپخانه‌ای برای راه‌اندازی یک چاپخانه جدید درخواست مجوز می‌کند، معنی‌اش این است که کار یک چاپخانه دیگر را فلج کرده و رفته خانه‌اش را فروخته و طلای زنش را گرو گذاشته تا نهایتاً یک زیرزمین کوچک و محقر را دست‌وپا کند و مثلاً چاپخانه‌دار شود اما چون توان کافی ندارد، مدت کمی دوام می‌آورد و خیلی زود همه تخصص و تجربه و سرمایه‌اش در همان زیرزمین برای همیشه دفن می‌شود. برای اقدام درست در این زمینه باید بررسی‌های روانشناختی و جامعه‌شناختی صورت گیرد تا بفهمیم از چه کسی باید حمایت کنیم. دولت می‌تواند از مدیر چاپخانه حمایت کند تا مدیر چاپخانه هم کارگر حرفه‌ای‌اش را بهتر تأمین کند. کارگری که به‌خوبی تأمین باشد، به فکر فروش خانه و راه‌اندازی چاپخانه محقر نمی‌افتد.

  • حق با شماست. به جز این موارد که به تعداد چاپخانه‌ها و شیوه‌های حمایت دولت مربوط می‌شود، مورد دیگری از «حساب‌شده نبودن» هم به ذهن‌تان می‌رسد؟

ببینید در حال حاضر بیش از 700 چاپخانه در تهران وجود دارد، اما دست‌کم 1000 کاغذفروش داریم. از این مورد واضح‌تر؟ چطور می‌توان این آمار را توضیح داد؟ برای تحلیل این موارد و درک درست مسائل حوزه چاپ، لازم است عده‌ای متخصص خبره و دلسوز که عرق ملی داشته باشند و محتاج مادیات نباشند، مسائل را کالبدشکافی کنند. صنف چاپ، مادر همه رشته‌هاست بنابراین باید آن را جدی‌تر گرفت.

  • تا اینجا به‌نظر می‌رسد توجه شما به‌عنوان یکی از متخصصان امر چاپ، بیش از همه به موضوع اعطای مجوز است.

نه فقط مجوز، اما اگر بخواهیم روی این مسئله متمرکز شویم هم نکات مهمی قابل بحث است؛ مثلا وزارت ارشاد زمانی شرط اعطای مجوز را وارد کردن ماشین چاپ ساده‌تر و ارزان‌تر (ماشین چاپ نیم ورق) تعیین کرده بود، اما ناگهان دریافت تعداد چاپخانه‌ها به‌شدت درحال افزایش است و این شرط را به میزان ماشین چاپ 12ورق (ابعاد هر ورق 35×52 سانتی‌متر است) افزایش داد. به اعتقاد من، هم آن نیم ورق غلط بود، هم این 12 ورق.

  • چرا؟

برای اینکه تخصصی نیست؛ مثلا یک بسازوبفروش، برجی را می‌سازد و می‌فروشد و با پولش ماشین چاپ 12ورق که نه، 18ورق می‌آورد و مجوز را می‌گیرد. اما متخصصی که وضع مالی خوبی ندارد، نمی‌تواند بیش از ماشین یک ورق بیاورد و در نتیجه به او مجوز نمی‌دهند. درواقع وزارت ارشاد به تخصص مجوز نمی‌دهد، به ماشین می‌دهد.

  • عجیب است که شرط مجوز، وارد کردن دستگاه است. گذشته از اینکه این ملاک کاملا مالی است، نشان می‌دهد ما در ایران از اساس صنعت چاپ نداریم. درست است؟

کاملاً. همه موارد در کار ما، از دستگاه‌های چاپ گرفته تا مواد مصرفی وابسته به واردات است.

  • پس چرا با وجود چنین شرطی، باز هم بسیاری از چاپخانه‌ها ماشین‌آلات قدیمی و حتی گاهی فرسوده دارند؟

به نکته خوبی اشاره کردید. برای دریافت مجوز، فرد باید ماشین‌آلات تولید پس از سال 2001 را وارد کند. ابتدا سال ساخت، 2000 تعیین شده بود که بعد این شرط را یک سال بالا بردند.

  • یعنی واردکننده‌ها لازم است ماشین‌هایی را وارد کنند که عمرشان زیر 10 سال باشد؟ طبیعی است که با توجه به قیمت بالای این ماشین‌ها، کسی سراغ ماشین‌آلات نو و به‌روز نمی‌رود و ما همیشه 10سال از دنیا عقب می‌مانیم.
بله. این شرط هم غلط است. ایرانی لایق بهترین‌های روز دنیاست. یا نباید اجازه دهیم یا باید به‌گونه‌ای حمایت کنیم که واردکننده، بهترین‌های دنیا را به ایران بیاورد. چرا ما باید دست‌دوم و از رده خارج دیگران را استفاده کنیم؟
  • حق با شماست، ولی در این صورت هزینه تأسیس یک چاپخانه ساده هم بسیار بالا می‌رود و کار هر کسی نیست.

بله. همین طور است. ولی هرکاری شرایط و هزینه‌های خود را دارد. صنعت چاپ پرهزینه است. چرا نباید برایش هزینه کنیم؟ ما لایق این صنعت در بالاترین سطحش هستیم. بهترین متخصصان و مدیران جهان را در کشورمان داریم و... .

  • نه، آقای دمیرچی، فکر می‌کنم این مسئله نیاز به تامل بیشتری است. به فرض که ما بهترین متخصصان را داشته باشیم و بتوانیم با ماشین‌آلات روز به‌خوبی کار کنیم، به‌لحاظ مالی نمی‌توانیم مسئله را حل کنیم. فرض کنید همین حالا وزارت ارشاد معیار 2001 را به 2010 افزایش داد. واقعاً چند نفر ممکن است توان خرید و وارد کردن ماشین‌آلات بسیار گران‌قیمت را داشته باشند و در این حوزه سرمایه‌گذاری کنند؟

آفرین. نکته دقیقاً همین‌جاست. همان طور که گفتید، این کار باعث می‌شود اهلش وارد میدان شوند و هر کسی سراغ این کار نرود. سرمایه‌دار واقعی که توان ورود و باقی ماندن در این عرصه را دارد، ماشین‌آلات چاپ را وارد می‌کند. ضمن اینکه همراه ماشین‌آلات روز و مدرن، نیروهای متخصص و دانش کار با آنها را نیز با خود می‌آورد و همین امر باعث می‌شود تکنیک کار هم به‌روز شود. الان به‌علت همین قوانین و شرایطی که صحبت کردیم، فن مدیر چاپخانه به‌روز است، اما تکنیک کار مربوط به 30-25 سال پیش است.

  • یعنی شما معتقدید بهتر است قوانین و مقررات به‌گونه‌ای تغییر کند که سرمایه‌داران قدرتمند وارد عرصه شوند و از این طریق، صنعت چاپ به‌روز شود؟

ببینید من می‌گویم در این شرایط سرمایه‌داری وارد کار می‌شود که پتانسیل سرمایه‌گذاری‌اش کل صنعت چاپ را ارتقا می‌دهد. چرا باید سرمایه‌داران ما پول‌شان را راکد بگذارند در بانک یا بورس؟ همین قوانین باعث چنین اتفاقی می‌شوند. اما در این شرایط، سرمایه‌دار پولش را صرف چرخه صنعت می‌کند و همزمان تکنیک روز را نیز به کشور می‌آورد. علاوه بر این، کارگرش را نیز به خوبی تأمین می‌کند و خودش نیز سود خوبی به دست می‌آورد که باید هم بیاورد.

  • به این شکل قیمت‌ها بالا نمی‌روند؟

چرا بروند؟ ما می‌توانیم از اروپا هم کار بگیریم.

  • منظورم این است که وقتی من سرمایه‌گذاری میلیاردی می‌کنم، شاید کیفیت کارم بالاتر برود، اما طبیعتا قیمت خدماتم هم از آنچه حالا هست بالاتر می‌رود. درست است؟

ببینید این موارد باید کالبدشکافی دقیق شود. اما این مسلم است که چاپخانه ضرر نمی‌دهد. از مشروطیت تا بعد از انقلاب، تاریخ مکتوب چاپ نشان می‌دهد که هیچ مدیر چاپخانه‌ای ورشکست نشده و فقط در این دوره، مدیر چاپخانه به این روز افتاده است.

  • به چه روزی افتاده است؟

ببینید ما مدیر چاپخانه ‌ای داریم که 5 سال بعد از انقلاب، چاپخانه‌اش را با 25 کارگر، فروخته و سرمایه‌اش را وارد برج‌سازی کرده است. من از شما می‌پرسم؛ چرا باید این اتفاق بیفتد؟ اگر دولت از چاپخانه‌دار حمایت نکند، چه کسی حمایت کند؟

  • تقریبا رسیدیم به نقطه اول. سؤال خوبی است. بگذارید گفت‌وگو را با همین پرسش به پایان ببریم؛پرسشی که پاسخش را باید از مسئولان بخواهیم.

آفرین!

کد خبر 139813

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز