فیلمهای چاپلین، لورل و هاردی، باستر کیتون و... در اینجا اکران میشد ولی مردم از فیلمفارسی همان انتظاری را داشتند که از تئاترهای عامهپسند لالهزار؛ به این ترتیب روحوضی جلوی دوربین سینما رفت و کمدی ایرانی ساخته شد. جوکتعریفکردن جلوی دوربین فقط بخش کوچکی از شوخیهای کلامی یک فیلم را تشکیل میداد و پرکارترین کمدین سینمای فارسی کسی بود که کارش چیزی جز تمسخر یک لهجه بومی نبود. کمدی از همان قدم اول با دلقکبازی معنا شد و کسی جدیاش نگرفت، به قواعدش فکر نکرد و درست به کارش نگرفت. در دهه40، تنها «سهدیوانه» جلال مقدم و «آقای هالو»ی داریوش مهرجویی نشانههایی از کمدی استاندارد و هوشمندانه را نمایان کردند و در دهه50، سینمای عامهپسند پدیدهای در فیلم کمدی یافت که با وجود آنکه خود نیز در همراهی با جمع، ساختههایش را دستکم میگرفت، دستکم از چند فیلم، نشانههایی ماندگار از کمدی ایرانی به جا گذاشت.
«لیلی با من است» (کمال تبریزی) و «آدمبرفی»(داوودمیرباقری) 2کمدیجسورانه سینمای ایران در دهه70بودند؛ فیلمهایی که سازندگانشان بر لبه تیغ حرکت کردند. تبریزی در «لیلی با من است» با ساخت اولین کمدی جنگی سینمای ایران قدم در عرصهای ناپیموده گذاشت. فیلم با قریحه طنز تبریزی و کشف قابلیتهای تازه از بازی پرویز پرستویی در جایگاه یکی از بهترین کمدیهای سینمای ایران قرار گرفت. شوخیهای سنجیده فیلم، جایی برای سوءتفاهم باقی نگذاشت. «آدم برفی» دیگر کمدی مهم این دوران، باز تعریفی از نشانههای آشنای سینمای قبل از انقلاب ارائه میداد.
زن پوشی اکبرعبدی در فیم باعث شد تا «آدمبرفی» باوجود تهیهکننده با نفوذ و قدرتمندش تا نیمه دوم دهه70 در محاق بماند. در این دوران اکبرعبدی و علیرضاخمسه دوبازیگر شاخص سینمای کمدی در حاشیه قرارگرفتند. سینمای ایران ساخت کمدی را در اولویت قرارنداده بود و با گشایش فضا، در گستره فضایی که از سیاست تا عشق را دربرمیگرفت، خنداندن تماشاگر برای کمتر فیلمسازی جالب توجه بود. حتی فیلم رکوردشکن «مردعوضی»(محمدرضاهنرمند) هم به جریانی برای ساخت فیلم کمدی منجر نشد. به تدریج و از اواخر دهه70 با رونق گرفتن طنزهای نودشبی تلویزیون، نقش کمدی در سینمای ایران نیز پررنگ شد. جالب اینکه طنزهای نودشبی ساختار و حتی ترکیب بازیگرانش را به سینما تحمیل کردند؛ مثلا اگر «توکیو بدون توقف» با بازی مهران مدیری خوب فروخت به این خاطر بود که در زمان اکران فیلم، سریال «پاورچین» روی آنتن قرارداشت. در ابتدای دهه80، ساخت «کما» در دفتر پویا فیلم فتح باب تولید کمدیهای عامه پسند شد. «کما» ترکیبی هوشمندانه از عناصر طلایی سینمای فارسی را با انتخاب درست بازیگران همراه کرده بود و به فروش بالایی دست یافت؛ هرچند تهیهکنندگان «کما» این دقتنظر در تولید کمدی خوشپرداخت تجاری را در تولیدات بعدیشان لحاظ نکردند و از «کما» به «شارلاتان» رسیدند. در این دوران داریوش مهرجویی سالها پس از تجربه موفق «اجارهنشینها»، «مهمانمامان» را ساخت که هم فروش بالایی کرد و هم منتقدان آن را تایید کردند.
یکی از مهمترین کمدیهای این سالها، «مارمولک» ساخته کمالتبریزی بود؛ فیلمی که دامنه جنجالهایش به محافل مذهبی و سیاسی هم کشیده شد و در فضایی که سوءتفاهم موج میزد، تنها 3هفته بر پرده دوام آورد و در همین مدت کوتاه هم رکورد پرفروشترین فیلم سینمای ایران را از آن خود کرد. در روزهایی که فیلم پر هزینه «دوئل» با تبلیغات فراوان روی پرده آمده بود کمدی ارزان و نازل «بلهبرون» همپای پروداکشن عظیم احمدرضا درویش میفروخت. سطح شوخیهای «بلهبرون» از افتادن آدمها در حوض آب و رفتن موش داخل شلوار فراتر نمیرفت و جز فتحعلی اویسی که سرپیری با طنزهای تلویزیونی روی بورس آمده بود، ستارهای هم نداشت ولی فروش بالایش کنار موفقیت «کما» و یکی دو فیلم دیگر نشان میداد که تغییراتی در ذائقه مخاطب رخ داده است.
از اینجا بود که سیطره 10ساله ژانر کمدی در سینمای ایرانآغاز شد. جالب اینکه در این دوران، کمدیسازان باسابقه سینمای ایران مثل یدالله صمدی و ابوالحسن داوودی یا کمدی نمیساختند یا چون ابراهیم وحیدزاده کمدیهایشان با استقبال مواجه نمیشد. شاید به این دلیل که آنچه در این سالها به عنوان کمدی روی پرده آمد اغلب چیزی جز شوخیهای سخیف و نازل نبود. در این دوران «کمدی سخیف» واژه آشنایی برای سینمای ایران شد. بازیگران طنزهای سطحی تلویزیونی، ستارگان فاتح گیشه سینما شدند. کارگردانهای متشخص هم از ورطه ابتذال در امان نماندند. چنانکه همایون اسعدیان «دهرقمی» ساخت و سعیدسهیلی «چارچنگولی» را جلوی دوربین برد. بیشترین تعداد فیلم کمدی در تاریخ سینمای ایران در دهه80ساخته شد ولی تعداد فیلمهایی که بتوان نام کمدی به مفهوم متعارفش را روی آنها گذاشت، کمتر از انگشتان دست بود.
در این بازار مکاره، هر شوخی مبتذلی که گل میکرد سریع مورد کپیبرداری قرار میگرفت و در مقابل، معدود کمدیهای اجتماعی خوشساختی که ساخته میشدند دنبالهای پیدا نمیکردند. به این ترتیب عجیب نبود که «اخراجیها» پدیده بیچون و چرای سینمای عامهپسند در دهه80 لقب گرفت و هم سازندهاش آن را در قالب «اخراجیها2» و «اخراجیها3» ادامه داد وهم دیگران به کپیبرداری از آن روی آوردند و کار حتی به تقلید از اسم فیلم هم رسید؛ افراطیها، فوتبالیها و... .
در عوض کمدی رمانتیک موفق دهه80 یعنی «آتشبس» حتی از سوی سازندهاش نیز دنبال نشد یا کمدی اجتماعی «دایره زنگی» که با فیلمنامه هوشمندانه و دقیق اصغرفرهادی تصویری ملموس از طبقه متوسط شهری ارائه میکرد باوجود موفقیتش در گیشه جریانی ایجاد نکرد.
ساخت کمدیهای نازل و زیر استاندارد آنقدر ادامه پیدا کرد که تماشاگر نسبت به آن دلزده شد، چنانکه از سال 88 فروش کمدیهای نازل جز در مواردی استثنایی پایین آمد. «ورود آقایان ممنوع» کمدی موفق این روزها هم فیلمی است که در آن چه در مرحله نگارش فیلمنامه و چه در اجرا و انتخاب بازیگر، استانداردهای مطلوب رعایت شده است. در بیش از 100کمدی تولید شده در سالهای اخیر به سختی میشود از 10فیلم نامبرد که با رعایت استانداردها جلوی دوربین رفته باشند. به ندرت پیش آمده کمدیهای خوش ساخت سینمای ایران جریانی پویا را به دنبال داشته باشند. باید دید در روزگار افول کمدی سخیف، «ورود آقایان ممنوع» میتواند به مثابه پیشنهادی جدی در زمینه کمدی مورد توجه قرار گیرد یا خیر؟
مرد عوضی
محمدرضا هنرمند سالها پس از تجربه سینمای فانتزی در «دزد عروسکها» در رویکردی به سینمای کمدی، این عناصر را در دل که به کار گرفت که بیتأثیر از نمونههای موفق هالیوودی نبود. با این همه فیلمنامه خوب فرهاد توحیدی و تسلط هنرمند در مقام کارگردان کنار هنر بازیگری پرویز پرستویی، «مرد عوضی» را به فیلمی تبدیل کرد که همه چیزش درست ساخته و پرداخته شده بود. سوژه مرد دوزنه بعدها زیاد به کار گرفته شد ولی هیچ فیلمی مثل «مرد عوضی» از این مایه بهره درست و فکر شده نگرفت. این ساخته محمدرضا هنرمند یکی از مهمترین کمدیهای دهه70 سینمای ایران است.
نان، عشق، موتور 1000
در سالهایی که سیاست سینما را تحت تأثیر قرار داده بود و بسیاری از فیلمسازان مباحث روز سیاسی را به متن فیلمهایشان میآوردند، «نان، عشق، موتور1000» فضایی تازه را به ارمغان آورد. کمدی بانشاط و مفرحی که در آن به صورت توأمان با یکی از مهمترین مظاهر سینمای فارسی یعنی «گنج قارون» و حوادث و اتفاقات روز سیاسی شوخی شده بود.
«نان، عشق، موتور1000» هنوز هم بهترین فیلم ابوالحسن داوودی محسوب میشود و سروش صحت یک بار برای همیشه فوقالعاده و انگ نقش است. سکانس پایانی «نان، عشق، موتور 1000» پس از گذشت یک دهه، ارزش بازبینی و توجه دوباره را دارد.
آتشبس
موفقترین کمدی رمانتیک سینمای ایران که اولین فیلم میلیاردی این سینما نیز به شمار میآید. تهمینه میلانی سالها پس از تجربه موفق «دیگه چه خبر؟!» بار دیگر نشان میدهد که بیجهت قریحه طنزش را نادیده میگیرد و با ساخت ملودرامهای جدی اجتماعی اغلب به کمدیهای ناخواسته میرسد.
«آتشبس» با الگو قراردادن مناقشات یک زن و شوهر و لجبازی میانشان با دیالوگهای پینگپنگی و بازی خوب گلزار و افشار به توفیق رسید. برخی دیالوگهای فیلم در اذهان باقی ماندند؛ مثل جایی که گلزار خطاب به افشار میگوید: «عزیزم دستی را که نمیتوانی ببری، ببوس!»
کما
نشانهای از موقعیتشناسی و حرفهایگری سازندگانش که در گذر زمان و فیلم به فیلم رنگ باخت و چندسالی است که به شکستهای پیاپی رسیده است. «کما» حاصل سلیقه و مدیریت حسین فرحبخش از مهمترین تهیهکنندگان سینمای ایران است با فیلمنامهای دقیق از پیمان قاسمخانی که چند الگوی موفق سینمای فارسی (و نه به سبک تولیدات بعدی پویافیلم یک فیلمفارسی) را مورد اقتباس قرار داده بود. آرش معیریان نیز در اولین ساخته بلند سینماییاش، به اندازه امروز کارگردان سهلانگاری نشده بود. سکانس موزیکال «کما» با بازی گلزار و حیایی هنوز هم دیدنی است.
دایره زنگی
تنها فیلم بلند سینمایی کارنامه پریسا بختآور که بر اساس فیلمنامه همسرش اصغر فرهادی ساخته شده، بهترین کمدی شهر سینمای ایران در دهه80 است. «دایرهزنگی» کاوشی دقیق و جزئینگرانه در روحیات و خلق و خوی طبقه متوسط است که نگاه تیزبینانه فیلمنامهنویس در آن با طنزی همراه شده که عمق دارد و نمیخواهد به هر قیمت و کیفیتی تماشاگر را بخنداند. بختآور با فیلمنامه فوقالعادهای که در اختیار داشته، احتمالا بیشترین انرژیاش را صرف کنترل بازیهای مهران مدیری و محمدرضا شریفینیا و درآوردن لحن درست فیلم کرده است.
اخراجیها
مسعود دهنمکی در اولین تجربه بلند سینماییاش، چند لمپن را به فضای جدی جبهه آورد که این به خودی خود به موقعیتهای خندهداری منجر میشد. نمیشود انکار کرد که فیلم دهنمکی فضای تازهای را برای سینمای کمدی ایران به همراه آورد. سابقه نداشت که فیلمی با این نوع نگاه و این جنس از شوخیها و دیالوگها در فضای جبهه ساخته شود. اگر «لیلی با من است» بهعنوان کمدی جنگی موفق سینمای ایران در دهه 70 قواعد ژانر را مو به مو رعایت میکرد، «اخراجیها» و دنبالههایش دلیلی برای این کار نمییافتند. شوخیها البته فیلم به فیلم نخنما شدند ولی فتح گیشه همچنان ادامه یافت.