و به همین علت، بازیگر برجستهای چون زندهیاد شکیبایی از سوی بسیاری در کلیشه نقش حمید هامون سنجیده شد و حتی جلوهگری درخشان در برترین کاراکترهای تاریخ سیما و سینما ازجمله مرادبیگ (روزیروزگاری)، رضاصباحی (خانه سبز)، رضا رضاییمنش(کیمیا)، عمو رحیم (اتوبوس شب) و حد میثاق(حکم) نیز از این نگاه تکساحتی به کارنامه بازیگریاش نکاست؛ به واقع حمید هامون کل شاخصهها و وجوه اجرایی کارنامه هنری شکیبایی را شامل شد و به نوعی معجونی از تکنیک ناب و حس شاعرانه پرورشیافته این بازیگر در فضای جانبخش تئاتر به شمار میرفت که تصویر یک فرد دارای جایگاه اجتماعی را در منظری فرو پاشیده در یادها متبلور ساخته است. با این رویکرد از هر وجه که به کارنامه سینمایی خسرو شکیبایی بنگریم نقش حمید هامون جلوهای جاودان در مسیر بازیگری وی دارد و شاکله و چارچوب این کاراکتر چنان بر پیکره نقشآفرینیهای شکیبایی سایه انداخته که بسیاری، کلیشه شدن در هامون و تکرار آن را بهعنوان اصلی در اجراهای سینمایی و تلویزیونی شکیبایی باور کردهاند. 28 تیر یادآور آخرین حضور خسرو شکیبایی در میان ماست.
در کارنامه خسرو شکیبایی هامون، جایگاه خاصی دارد اما سؤال مهم اینکه شخصیت حمید هامون چه ویژگیهایی داشت که خود را بر کلیت بازیگری شکیبایی تحمیل کرد و با آن همه نقشآفرینی بکر باز هم شکیبایی با هامون به یادها میآید؟ در پاسخ به این سؤال باید به چند شاخص توجه داشت: یکی اینکه شکیبایی تا قبل از هامون اگرچه گوشههایی از استعداد و توان فنیاش را در فیلمهایی چون شکار و خط قرمز نشان داده بود یا حتی در آن مونولوگ به یادماندنی در مجموعه مدرس از عنصر صدا در شناساندن کاراکتر به خوبی بهره برده بود اما آنچه حمید هامون را در قامت ابرنقشی کلیدی و شاخص مطرح کرد علاوه بر هدایت مؤثر مهرجویی در رسیدن بازیگر به لایههای پیچیده این شخصیت یا نقش مهم فیلمنامه نویس در فراهمسازی بستر برای خلق یک کاراکتر ماندگار، باید در شخصیت هنری شکیبایی ارزیابی شود چرا که این بازیگر با پشتوانه قوی تئاتر و صدای خوب، حمید هامون را در قالب خود حلول داد. گویی همانگونه که خود در جایی گفت این فیلم روایت زندگیاش است و اگر بر مسیر زندگانی هنری خسرو خوبان نظری افکنیم بیدرنگ شاخصههای آشنای حمید هامون را در قالب شخصیت اجتماعی شکیبایی خواهیم یافت، زیرا همان سرگشتگیها و عدم ثباتهای هامون در خود شکیبایی نیز دیده شد و همین نزدیکی روح کاراکتر و شخصیت واقعی شکیبایی منجر به خلق ابر نقش هامون شد.
نکته مهم دیگر این است که فیلم هامون نه تنها سرآغاز مسیری جدید در بازیگری شکیبایی و تبدیل شدنش به یک ستاره بیبدیل بود بلکه مهرجویی را نیز پس از تجربه موفق در اجارهنشینها بهعنوان کارگردانی علاقهمند به تجربه فضاهای جدید به مخاطبان شناساند.
هامون از این منظر برگ برندهای برای شکیبایی و مهرجویی محسوب میشود، اگرچه مهرجویی سعی کرد با ساخت فیلمهای شخصیتمحور دیگری چون بانو، پری، لیلا و سنتوری از زیر بار سنگین هامون خارج شود و تا حدودی موفق شد اما قصه حمید هامون و شکیبایی مسیر دیگری پیدا کرد. به زعم بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینما، شکیبایی در هر فیلمی هامون بود و به قولی نتوانسته بود از این کاراکتر رهایی یابد و با وجود ریزهکاریهایی که برای نقشهای سینمایی و تلویزیونیاش به کار میبرد اما همچنان تصویرسازیهایش در قالب هامون تحلیل میشد و برهمین مبنا بود که حتی تا اواخر عمرش و با وجود اجراهای متفاوت و ممتازی که در مجموعههای خانهسبز و روزیروزگاری و نیز تلاشهایی که در خلق شخصیتهای جاندار در فیلمهای کیمیا، حکم، اتوبوسشب، سالاد فصل و اپیزودی از مجموعه باران عشق داشت باز هم متهم به بازآفرینی هامون شد. مسئله مهم دیگر، عنصر جدا نشدنی صدا از قامت هنری شکیبایی بود که همواره در عین اینکه امتیازی محسوب میشد اما بهدلیل خاص بودن جنس صدا، مشابهتهایی میان کاراکترهای سینمایی و تلویزیونیاش در نحوه بیان بهوجود میآمد که این مسئله بهویژه پس از آفرینش هامون در وجهی متمایز از سوی مخاطبان و منتقدان زیر ذرهبین قرارگرفت.
سرخوشیها، بیخیالیها، سرگشتگیها، کنشهای عصبی، مهرورزی، وفاداری، جوانمردی و اخلاقمداری اگرچه شاخصهایی اصیل در پرتره هنری شکیبایی و نقشآفرینیهایش به شمار میرود و ساختار شکلگیری نقشهایی با این وجوه، قامتی مجزا از تشکیلات تعریف شده برای نقش حمید هامون داشته اما گویی روح هامون از جسم شکیبایی خارج نشده و هرنقشآفرینیاش اگرچه از هیچ منظری با هامون قرابتی نداشت اما بهنظر میرسید خواست شکیبایی این بود تا هامون ادامه یابد و جاودانه شود و با توجه به همین اصل حتی تا پایان عمر هنری جز یک بار قالب هامون را نشکست و آن یک بار نیز در تجربهای بود که با توجه به ساختار روایت و ویژگیهای کاراکتر، دیگر با انسان متفکر سرگشته سرخورده ملول، روبهرو نبودیم. با نماینده طبقه روشنفکر مواجه نمیشدیم؛ دیگر شکیبایی در قالب جانباز جنگ تحلیل نمیشد؛ جامعه در فیلم اتوبوس شب با تصویر آشنای چند پاره شده هامون روبهرو نمیشد بلکه با کاراکتر عمورحیم پی به روحیات جدیدی میبرد که در آقای بازیگری سینمای ایران در حال شکلگیری بود.
بیشک فروزندهترین کاراکتر سینمای ایران، حمید هامون با بازی بیبدیل مرحوم خسرو شکیبایی است که هنوز هم در انتخاب مخاطبان سینمای ایران و منتقدان جایگاه اول را به خود اختصاص داده و روح هنری چنین کاراکتری، به گونهای بر پرتره شاعر عاشقانههای سینما اثرگذار بود که زاویههای اجراییاش در هر نقش، قالبی از هامون را در بطن خود به همراه داشت. جنس نگاه، لحن صدا، سبک زندگی، منش اجتماعی، اخلاق فردی و صفات برجسته دیگری چون نفوذ به کالبد نقش و به نوعی جراحی شخصیت برای خلق و آفرینش یک نمونه موردی از تمثال جامعه پیرامونی در قاب و پیکره کاراکتر ایفایی، چنان شاخص و برجسته به مرحله اجرایی خود در کارنامه سینمایی شکیبایی رسید که این ستاره پرنور بازیگری در آسمان سینمای ایران را به محبوبیت و اعتباری فراتر از تمامی قواعد و مکانیسمهای مدون در جامعه رسانید. به واقع، شکیبایی نه صرفا بهعنوان یک مجری حسی و استاد غربالگر حس و تکنیک در روند خلق هنری بلکه در مقام شاعر نقشهای سینمایی، روح و جانمایهای شعری را بر مسیر اجراییاش مستقر میساخت که علاوه بر همسوسازی و تقارن حسی با نگره عاشقانه جامعه، هنر بازیگری را به اوج و کمال فنی آن میرساند. درنگی بر کارنامه بازیگری خسرو شکیبایی دلیلی بر این مدعاست زیرا زندهیاد شکیبایی، انسجام درستی را میان امتیازهای حسی و تکنیکیاش ازجمله تونالیته همدلرانگیز صدا و موج غمگین آوا و ندا در شمایل نقشهای اجتماعیاش برقرار میکرد و متانت و آرامشی که بر نتوایی بیانش جهت شناساندن کاراکتر به مخاطب استقرار میداد، نقش حمید هامون را جاودانه ساخت.
در وجه دیگر حرکات صورت و دست یا به بیان دیگر همگامی زبان گفتار، زبان رفتار و زبان اندام برای تابش ویژگیهای درونی و ناآشکار کاراکتر از طریق تبلور بازی زیرپوستی در تجربههای سخت سینمای اجتماعی و جنگ ازجمله کیمیا، روح هنری شکیبایی را در زلال صفاتی چون عشق به جامعه، هنر و فرهنگ شستوشو داد. شکیبایی با هامون به نوعی شخصیت خود را در پرده سینما به مخاطب نمایاند و توفیق مناسب در بازتاب ناآرامی درونی، سرگشتگی و شیدایی، تردید در انتخاب راه زندگی و در واقع آشفتگی ذهنی حمید هامون، پدیداری ستارهای درخشنده در سینمای ایران را به همراه داشت که فرایندهای آفرینش نقش در سینمای ایران طبق استانداردهای اجرایی او در تجربههایی مانند هامون، کیمیا، یک بار برای همیشه و اتوبوس شب تعریف شده است.
و ناگهان 28تیر 1387خبری قلب عاشقان سینما را از حرکت انداخت؛ خبر کوتاه بود و بسیار غافلگیرکننده و تیترها از خود خبر غافلگیر کنندهتر بهنظر میرسید. روزنامهها در طول یک هفته با تیترهایی چون هامون جاودانه شد، سیمرغ سینمای ایران پر کشید یا عنوانهایی مشابه این قالبها به کارنامه هنری بازیگری پرداختند که استثنا و هویت بازیگری سینمای ایران به شمار میرفت و از اینرو انگار سینما بدون خسرو شکیبایی معنایی ندارد. به واقع هجران صدای همیشه آشنا در شرایطی سینمای ایران را در سوگ نشاند که عروج سیمرغگونهاش در بهترین شرایط رقم خورد؛ قامت هنریاش پس از کاندیداتوری و دریافت دیپلم افتخار بازیگری نقش اول مرد برای فیلم «اتوبوس شب» شکل و شمایل جدید یافت و بر احترام و ارزش اجتماعی وی بیش از پیش افزوده شد و آخرین برگ از هنرنماییاش همچنان ماندگار و تأثیرگذار است؛ یکی از 5جایزه بازیگری 3دهه در دستان شکیبایی است اما او بیآنکه چیزی بگوید تنها به لبخندی بسنده کرد و گرچه دیگر درمیان ما نیست تا راز آن حرکت را بگوید اما پیامش روشن بود که «دوستتان دارم چرا که در عالم هستی و راه هنر پایداری و جاودانگیام را از شما دارم».