هفتهنامه انگلیسی اخبار جهان به همین دلیل بسته شد و یکی از مدیران ارشد مرداک نیز استعفا کرد و در روزهای اخیر دستگیر شد. خودش نیز بارها مجبور به عذرخواهی شدهاست. اما این مسئله چند سؤال را پیش رو قرار میدهد. مگر یک نشریه میتواند بدون برخورداری از حمایت نهادهای دولتی و امنیتی دست به شنود تماسهای تلفنی برخی شهروندان بزند؟
رابطه مرداک با مردان سیاست چیست؟ قدرت رسانهای مرداک تا چه اندازه است؟تمام این سؤالات را میتوان با بررسی رابطه یک بنگاه رسانهای قدرتمند با سیاستمداران و حتی دولتها پاسخ داد. برای تشریح رابطهای که مرداک با سیاستمداران دارد و خدماتی که به آنها ارائه میکند، بدنیست نگاهی به یکی از نشریات او(تنها یکی از نشریات او) و عملکرد آن داشته باشیم.
روزنامه «لندن تایمز» یکی از روزنامههای روپرت مرداک است. این روزنامه هرگز روزنامهای سودآور نبوده و بهنظر نمیرسد با این نحوه انتشار، در آینده نیز به روزنامهای سودآور تبدیل شود. با این وجود که این روزنامه سالانه 40 میلیون پوند ضرر روی دست مرداک میگذارد، او همچنان آن را منتشر میکند. چرا؟ چون مرداک 40 میلیون پوند ضرر را با در دست داشتن قدرت شکلدهی و هدایت افکار میلیونها انگلیسی معامله میکند. در انگلیس همه روزنامه لندن تایمز را میخوانند. قیمتش پایین است اما نحوه توزیعش بسیار گسترده. مرداک از این روزنامه استفاده دوسویه میکند.
زمانی میتواند افکار عمومی را به هر نحو که خود بخواهد و منافعش ایجاب کند، شکل دهد و از سوی دیگر زمانی نیز میتواند افکار عمومی را آنگونه که سیاستمداران میخواهند شکل دهد. به این ترتیب مرداک هم افکار عمومی را در ید قدرت خود میگیرد و هم سیاستمداران را. مثال دیگر سیلویو برلوسکنی، نخستوزیر ایتالیا است. برلوسکنی با قدرت رسانهای خود در ایتالیا به جایی رسیده که امروز بهعنوان نخستوزیر ایتالیا هر چه میخواهد میکند؛ قانون اساسی را نادیده میگیرد، حزب مورد نظر خود را یک جا میخرد و قوانین شخصی برای حفظ منافعش وضع میکند، رسانههای قدرتمند دارد، افکارعمومی را آنطور که بخواهد شکل میدهد و بنابراین در قدرت میماند.
توصیف روشنتر ماجرا درخصوص قدرت رسانه و استفادهای که مالکان آنها در دالانهای قدرت از آن میکنند و همچنین رابطه مالکان رسانههای بزرگ با سیاستمداران را میتوان درخصوص جنگ عراق مشاهده کرد.
روپرت مرداک خود در یک ویدئوی منتشر شده اعتراف کردهاست که تمام نیروی رسانهای خود را پیش از آغاز جنگ عراق، صرف کرده است تا این جنگ در نظر افکار عمومی جهان جنگی لازم و ضروری ترسیم شود. البته این تنها یک نمونه است. رسانههای متعلق به مرداک طی 30 سال گذشته همین روند را در پیش گرفتهاند و از همه جنگهایی که آمریکا و انگلیس آنها را به پا کردهاند، حمایت کردند؛ از زمان مارگارتتاچر و جنگ فالکلند در سال 1982 گرفته تا جنگ خلیجفارس در سال 90 و جنگ یوگسلاوی در سال 1999 و همچنین جنگهای عراق و افغانستان که بوش و تونی بلر آنها را آغاز کردند. مسلما توجیه جنگی مانند جنگ عراق در نظر مردم جهان کاری نبود که ظرف چند روز طرح و برنامهاش ریخته شود.
بنگاه رسانهای را تصور کنید که میتواند با نفوذ در افکارعمومی جهان، آغاز 2جنگ بزرگ که جهان را بهخود مشغول کرده است زمینهسازی کند. حال به این سؤال پاسخ دهید که آیا این بنگاه رسانهای با این گستره قدرت نمیتواند در عزل و نصب مقامات دولتی، چگونگی قانونگذاری و بسیاری دیگر از مسائل حکومتی تأثیرگذار باشد؟