آرزو فیروزی‌فر: سریال‌هایی نظیر خط‌قرمز، تب‌سرد یا زیرزمین از‌جمله سریال‌هایی هستند که در زمان پخش خود طرفداران پر‌و‌پا‌قرصی داشتند و هنوز هم که هنوز است در خاطره‌ها مانده‌اند.

سریال نابرده رنج

خالق این داستان‌ها «علیرضا بذرافشان» است که نام او را بیشتر در تیتراژها می‌بینیم. او علاوه بر نگارش فیلمنامه‌های پر‌و‌پیمان، چند تله فیلم نظیر تنگنا و انتقال را هم کارگردانی کرده. این روزها سریال نابرده رنج به کارگردانی بذرافشان از شبکه سه روی آنتن می‌رود که گفت‌وگوی ما با این کارگردان جوان را در ادامه می‌خوانید.

  • فعالیت عمده شما در بخش نگارش فیلمنامه است؛ چطور شد که به سمت سریال‌سازی‌ آمدید، آن هم سریالی نظیر نابرده‌رنج که درباره دفاع مقدس است؟

بعد از ساخت تله‌فیلم‌هایم به این نتیجه رسیدم که این سریال را بسازم و خوشبختانه شبکه سه نیز اعتماد کرد و سریال ساخته شد.

  • اولین تجربه شما دراین عرصه، سریالی پر قسمت است و به همان نسبت،کارگردانی آن سخت‌تر می‌شود. نترسیدید که در نخستین تجربه کارتان دچار افت‌وخیز شود؟

راستش را بخواهید نه. به این فکر نکرده بودم که تعداد قسمت‌ها مهم است، الان هم بیشتر سریال‌ها در26‌قسمت به بالا ساخته می‌شوند. سریال ما هم 34 قسمت دارد.

  • انتخاب بازیگران با شما بود یا تهیه‌کننده و یا شبکه هم دخالت داشت؟

معمولا در تلویزیون این امر به‌عهده کارگردان است. دیرباز، درخشانی، تهمورث و قاسمی انتخاب‌های اول ما بودند، اما بازیگر نقش جابر یکی دو روز مانده به کلید خوردن سریال انتخاب شد. برای ایفای این نقش با خیلی از بازیگران نظیر امیر آقایی، آرش مجیدی، حمیدرضا پگاه و نیما رئیسی صحبت کردیم، اما نشد و در نهایت اجبارا آقای کی‌مرام را انتخاب کردیم.

  • به نتیجه دلخواهتان در مورد بازی آقای کی‌مرام رسیده‌اید؟

بله. او بازیگر بدی نیست.

  • اوایل داستان، این سریال شباهت‌هایی با فیلم اخراجی‌ها داشت، به‌ویژه حضور مشترک کامبیز دیرباز در دو نقش شبیه به هم. آیا در اوایل ساخت فکر نکردید که این شباهت‌ها به‌وجود می‌آید؟

مثل اینکه این اتفاق افتاده و خیلی‌ها این دو کار را با هم مقایسه می‌کنند ولی به‌نظر من هیچ ارتباطی با هم ندارند. به‌نظر من تنها شباهت این دو سریال در فضای مربوط به اوایل جنگ و حضور دیرباز است وگرنه شباهت دیگری ندارند. از لحاظ قصه‌ای نیز ما یک قصه خاص اسطوره‌ای داریم و از لحاظ کاراکتر نیز اسد یک شخصیت ساده است درحالی که مجید سوزوکی یک لات بود و جنس بازی‌ها هم با هم تفاوت داشت. یک قصه عشقی مجید را به جبهه رساند ولی اسد به‌دنبال یک گنج اسطوره‌ای است. ضمن اینکه داستان ما گوشه‌هایی هم به منافقان می‌زند، به‌نظر من این دو کار هیچ شباهتی به هم ندارند.

  • تحول شخصیتی اسد جزو اهداف اصلی بوده یا روایت بخش‌هایی از دفاع مقدس؟

تحول، یکی از اجزای اصلی درام است و اگر نباشد، درام ناقص می‌ماند. در طول قصه قهرمان باید متحول شود و تمام قصه‌های دنیا همین گونه است و حتما باید قهرمان به دید جدیدی برسد. هر قصه‌ای در نهایت به تحول قهرمان فکر می‌کند. نابرده رنج جنگ بین خیر و شر است که هر کدام ارزیابی می‌شوند و در نهایت ما غلبه هر کدام از اینها را می‌بینیم.

  • در نویسندگی تب‌سرد، خط‌قرمز، زیر‌زمین و... بیشتر معضلات اجتماعی را تصویر کردید. نابرده‌رنج نیز این داستان را کمی روایت می‌کند، ولی وجه دفاع مقدس آن پررنگ‌تر است؛ وجهی که امروز فیلمسازان ما کمتر به سراغ آن می‌روند. چه شد که این حوزه را انتخاب کردید؟

من متولد دهه 50 هستم و شخصیتم در دهه60 شکل گرفته‌است. اگر کسی مثل من بخواهد از گذشته‌ای بگوید و دقیق از آن حرف بزند، قطعا از دهه60 می‌گوید. اقتضای آن هم قصه‌ای می‌شود که در فضای جنگ می‌گذرد و به مسائل شهری هم بی‌توجه نیست؛ همین اتفاقی که در سریال نیز می‌افتد. ما درحدود 10 الی 12‌قسمت ابتدایی فضای شهری را داریم و در ادامه به سمت فضای جبهه و جنگ می‌رویم. اینها تجربه شخصی آدم‌هایی مثل من است. همه دوست دارند تجربه‌های شخصی خود را به‌صورت آثار نمایشی درآورند، من هم این مسیر را امتحان کردم.

  • برای تصویر این سال‌ها به مشکل نخوردید؟

اصولا ساخت کاری که ماجرای آن در دهه60 می‌گذرد از یک کار دهه20 سخت‌تر است. چون فضای دهه60 در دکور قابل خلق نیست و فضا بیشتر شهری است و دکورش وجود ندارد. در تهران هم نمی‌توانید کار کنید چون تغییر کرده است و پر از المان‌های جدید است که آن موقع وجود نداشتند. ما کار بسیار طاقت‌فرسایی برای به تصویرکشیدن بخش شهری داشتیم ضمن اینکه مشکلات بخش جنگی نیز الی ماشاءالله زیاد بود. تجهیزات و اسلحه‌ها و مهمات آن دوره فرسوده شده وهمه تجهیزات نو‌شده‌اند. ما هم مجبوریم از همان تعداد محدود استفاده کنیم که بسیار سخت و همه خراب است. هیچ جایی هم نبوده که این تجهیزات را به‌خوبی نگهداری کند تا قابل استفاده باشند. شهرک دفاع مقدس کمی این کار را انجام داده ولی جوابگو نیست. بنا‌بر‌این شما در ساخت اثر جنگی شدیدا با مشکل مواجه می‌شوید. همیشه می‌توان عافیت‌طلب بود و کارهای ساده‌تر ساخت که یک ماجرای عشقی هم داشته باشد، تازه بیننده هم پیدا می‌کند. اما انسان است دیگر، جنون دارد و دوست دارد که کارهایی بسازد که به آن علاقه دارد. نابرده‌رنج هم حاصل جنون من بود. من از اول علاقه‌داشتم که چنین کاری بسازم و ساختم.

  • در زمان پخش سریال به ممیزی و حذفیات برنخوردید؟

من تا به حال 10 الی 12‌سریال داشته‌ام و کارهای سایر دوستان را هم دیده‌ام. فکر می‌کنم از بین اینها نابرده رنج کمترین حذفیات را داشته است و در ده قسمت اول که اصلا حذف نداشته و در برخی قسمت‌ها هم مثلا گفتند فلان بازیگر دیالوگش شبیه فحش است و آن را حذف کردند.

  • بازخوردها پس از پخش چطور بود؟

خیلی خوب بوده و مثل اینکه بینندگان علاقه‌مند هستند که تا پایان آن را ببینند.

  • فکر می‌کردید سریال پربیننده شود؟

من تا به حال هر کاری که در مقام نویسنده یا کارگردان ساخته‌ام پر بیننده بوده است.

  • دلیل استقبال از کارهایتان چیست؟

شما اگر بتوانید یک قصه را به خوبی روایت کنید، موفق خواهید بود. عنصر اساسی پر‌بیننده شدن یک کار نمایشی قصه‌ای جذاب با روایت درست بدون ادا و اصول است.

  • اگر شما یک قصه خوب داشته باشید، برایش زحمت بکشید و در آن به شعور مخاطب توهین نکنید و همه چیز در روایت صحیح قصه باشد، کارتان پر‌بیننده خواهد بود.

روایت بیشتر نابرده رنج برعهده دیرباز و درخشانی است، آن هم در حالی که داستان‌های جنبی کمتر در کار دیده می‌شود.

  • نترسیدید که این دوبازیگر کارشان در جاهایی افت پیدا کند یا سریال یکنواخت شود؟

من قبلا هم تجربه ساخت چنین آثاری را داشتم و نگران نبودم. در تب‌سرد هم کل قصه به‌عهده کامبیز دیرباز، حمید گودرزی و شهاب حسینی بود و از این شاخ و برگ‌هایی هم که اصولا سریال‌های ایرانی دارند، خیلی نداشتند. ما تجربه‌ای در این نوع قصه‌گویی داریم که دو شخصیت ماجرا را جلو ببرند و داستان از ریتم نیفتد.

  • ‌آنچه روی آنتن رفته نظرتان را جلب کرده است؟

حدود 40‌درصد از کار نظرم را جلب کرده است.

  • 60‌درصد باقی مانده شامل چه نکاتی بوده که شما از آن راضی نیستید؟

من می‌توانستم حداقل دو برابر بهتر این سریال را بسازم اگر تجربه ساخت چنین آثاری را داشتم، امکانات بهتری در اختیارم بود و زمان کافی برای تولید داشتم. البته زمان کمی در اختیار نداشتم و یک سال و چند ماه کار تولید طول کشیده ولی در جمع ما به 40‌درصد کیفیت واقعی سریال رسیدیم.

  • یعنی محدودیت‌ها نگذاشت که شما بهتر از این سریال را بسازید؟

محدودیت بوده است ولی من نمی‌خواهم فرافکنی کنم. محدودیت بیشتر مربوط به خود من بود. اگر تجربه بیشتری داشتم یا مشکل فیزیکی‌ام نبود یا شرایط آب‌وهوایی و اتفاقاتی که افتاد و دست کسی نبود رخ نمی‌داد، می‌توانستیم بهتر کار کنیم.شاید همه این عوامل یا عوامل دیگر دست‌به‌دست هم داد تا نتوانیم از تمام توانایی‌هایمان در ساخت این سریال استفاده کنیم.

کد خبر 141328

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز