دوره دوم روابط حکومتهای جمهوری و حکومت پادشاهی در ایران از سال 1330 تا 1357 است. در این دوره روابط ابتدا تلخ بود، بهدلیل اینکه در مصر یک حکومت تندرو و پانعربیسم به رهبری ناصر بود. بعد از مرگ عبدالناصر یعنی دوره انور سادات روابط 2 کشور نزدیک شد. در دوره سوم یعنی از سال 1358 به بعد روابط ایران و مصر بهخصوص بعد از قضیه کمپ دیوید رو به سردی رفت و دیگر هیچ وقت به حالت عادی بازنگشت و یخ روابط آب نشد و همچنان مسائل متعددی برای نزدیک شدن این دو کشور رقیب استراتژیک در منطقه وجود دارد.
با جریان بهار انقلابهای عربی بهخصوص در مصر، طی ماههای گذشته، فضای جدیدی بر روابط سیاسی 2 کشور ایران و مصر حاکم شده است و امید میرود که این روابط بهتر شود. اگر بخواهیم واقعگرایانه به این موضوع نگاه کنیم، بنا به دلایل متعدد، امیدها و بیمهایی برای روابط آینده این دو کشور وجود دارد.
وجه مشترک 2 کشور ایران و مصر این است که هر دو اسلامی هستند و از نفوذ قابلتوجهی در خاورمیانه، آسیای جنوب غربی و شمال آفریقا برخوردار هستند و از طرف دیگر هر دو کشور پتانسیل تأثیرگذاری بر بقیه مناطق را دارند. اما بیمهایی در جهتگیری پایتختهای 2 کشور وجود دارد؛ جهتگیری ایران بیشتر به سمت یک سیاست خارجی مستقل واقعگرایانه است؛ واقع گرا از این جهت که حضور سربازان خارجی در خلیجفارس، عراق و افغانستان را تحمل میکند و عبور آزادانه نفت در تنگه هرمز را بر تنش با سایر کشورها ترجیح میدهد.
در مصر تمرکز بر اتحاد در 3 سطح بین العربی، بینالآفریقایی و بینالمللی تأکید میشود و به همین جهت حتی رهبران جدید مصر نمیخواهند که روابط آنها در وهله اول با کشورهای عرب منطقه، در وهله دوم با کشورهای آفریقایی و سوم با کشورهای اروپایی و بهخصوص آمریکا دچار مشکل شود. این مسئله سایه خودش را همچنانبر روابط ایران و مصر محفوظ نگه داشته است، در عین حال نباید انتظار داشته باشیم که مصر در سیاست خارجی خود، مانند ایران عمل کند. باید دقت کرد مصر با دیدگاهها و منافع ملی خودش دارای اولویتهایی است که روابط با ایران در آن ارجحیت نخست ندارد ولی در عین حال این روابط در مسائل اقتصادی مانند توریسم و افزایش مبادلات تجاری از 200 میلیون دلار به چندین میلیارد دلار و نیز حملونقل و کشتیرانی میتواند گسترش پیدا کند.
* استاد دانشگاه تهران