دومین همایش سقوط در چارچوب بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی و با عنوان «وابستگی و سلطه سیاسی» اول بهمن ، در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار شد. در این همایش علاوه بر ارائه مقالات تخصصی ، میزگردهای مرتبط با علل فروپاشی 1سلطنت پهلوی نیز برگزار شد.
این همایش به همت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران، دفتر ادبیات اسلامی حوزه هنری، موزه عبرت ایران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی و همکاری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران و مدیریت «مجمع مهتاب» برگزار شد.
عباس سلیمی نمین، مدیر دفتر تدوین تاریخ معاصر پیش از برگزاری این همایش، در یک نشست خبری درباره انگیزههای برگزاری آن گفت: ما در ارتباط با تاریخ معاصر کشور به خصوص تاریخ پس از انقلاب اسلامی با مشکلات فراوانی مواجه هستیم که از آن جمله میتوان به غفلت یا حداقل بیاطلاعی نسل جوان نسبت به مسایل تاریخ معاصر کشورشان اشاره کرد که یکی از دلایل آن نیز، فاصله افتادن بین نسلها است.
وی با اشاره به ابهامات فراوانی که در ارتباط با مسایل تاریخی کشور پس از انقلاب اسلامی وجود دارد ،گفت: یکی از دلایل برگزاری دومین همایش «سقوط» پرداختن به همین ابهامات و سؤالات است؛ در حقیقت ما معتقدیم که چگونگی تحقق انقلاب اسلامی باید برای نسل جوان کشور تبیین شود.
گزارشی از این همایش تهیه شده است که در پی میخوانید.
وابستگی، بزرگترین بدبختی ملتها
دکتر سیدجلالالدین مدنی در این همایش گفت: مقامهای آمریکایی و انگلیسی در دوره پهلوی به جای آنها تصمیم میگرفتند.
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که ایران باید از گذشتههای تاریخی خود و وابستگیهایی که داشت درس بگیرد، خاطر نشان کرد :مناسب نیست در داخل کشور افرادی دست به اقداماتی بزنند که بحثهای رژیم سابق تکرار شود.
وی با یادآوری این که انقلاب اسلامی در سال 1357 رژیم وابسته پهلوی را واژگون کرد، گفت: وابستگی، بزرگترین بدبختی ملتها در دوران معاصر است، اشخاصی که به هر دلیلی آشکارا و یا در خفای کامل طوق وابستگی را به گردن میآویزند و به جای خدمت به ملت و اجرای عدالت در جهت خاص بیگانه تلاش میکنند، سرنوشتی جز رسوایی و هلاکت ندارند.
این استاد دانشگاه با بیان این که تبعید خفتبار رضاخان بعد از سقوط شهریور 1320، فرار پهلوی دوم به غرب در شرایط اوج انقلاب، اعدام صدام با هزاران جنایت، نمودی از وابستگی است، تصریح کرد: بعد از تصویب قانون مشروطیت، شاه میبایست سلطنت میکرد و دولت نیز میبایستی مورد اعتماد کامل مجلس و شاه نیز مروج مذهب شیعه اثنیعشری میبود.
وی با اشاره به این که مقررات قانون اساسی در شرایط آن روز عیبی نداشت، امّا ملت و رهبری واقعی انقلاب تجربه کافی نداشتند، خاطرنشان ساخت: شاید علت عمده، نتیجه خلاف انتظار تفرق و اختلاف، به جای وحدت و استحکام بود. به علاوه بازگشت عناصر کلیدی دوره استبداد در مشاغل اساسی بعد از انقلاب، اجازه نداد اهداف مبارزان انقلاب مشروطه تحقق یابد.
وی افزود: انگلیس استعمارگر که خود را در انقلاب مشروطیت سهیم میدانست، بلافاصله پس از انقلاب مشروطه، با روسیه تزاری که سلاطین قاجار را زیر حمایت داشت، به توافق رسید. این دو، منطقه و از جمله ایران را با قرارداد 1970 و 1915 به دو منطقه نفوذ تقسیم کردند. این تجاوز و خیانت مورد اعتراض قرار گرفت، اما پدیده انقلاب 1917 در روسیه وضع را دگرگون ساخت.
مدنی ادامه داد: انقلاب اکتبر، شوروی را در مقابل سرمایهداری غرب قرار داد. در آن زمان انقلابیون روسیه حمایت همسایگان را لازم میدانستند و تجاوزات روسیه تزاری را به ایران محکوم کردند. انگلستان ابتدا با قرارداد 1919خود را یکهتاز دید، چون اجرای آن غیر مقدور شد، از طریق عوامل پنهانی به ایجاد یک حکومت وابسته در ایران اقدام نمود. شخصی که در این مورد انتخاب گردید فرمانده قزاق قزوین بود. عوامل و دولت انگلستان او را شناسایی کردند و تعلیمات لازم را به او دادند.
وی با بیان این که در وصیتنامه اردشیر جی، خاطرات فردوست و صدها کتاب معتبر دیگر، جزئیات این انتخاب برای کودتا توضیح داده شده است، گفت: با وجود این رضاخان در تمام عمر در این باره سکوت کرد و از هیچ یک از افرادی که در انتخاب و تائید او نقش داشتند مطلبی نگفت، بلکه همواره خود را به ظاهر در مقابل انگلیسیها نشان میداد. اعلام بطلان قرارداد 1919، دستگیری شیخ خزعل عامل دیگر انگلیس و سفرنامه خوزستان دلالت بر این امر دارد. تنها به هنگام اوجگیری هیتلر بود که رضاخان وابستگی به انگلیس را کمرنگ ساخت و به آلمانها نزدیک شد.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: رضاخان در 7 ـ 6 سال اولیه، خود را فردی مردمی، مستقل، مذهبی و مروج اسلام نشان میداد. با این وجود شخصیتهایی چون مدرس از او استشمام وابستگی میکردند. البته این موضوع در آن زمان قابلیت اثبات نداشت و بیشتر جنبه قزاقی، نظامیگری و استبداد او مطرح بود.
وی با اشاره به این که انتقال سلطنت از رضا شاه به ولیعهد نمودی از همان وابستگی شدید به قدرت مسلط منطقه و نقش عوامل موجود از آن سیاست، در ایران بود، اظهار داشت: دربار، مرکز افراد شناخته شده متعلق به سیاست انگلیس بود. کسی را که اصلاً شرایط موقعیت سلطنت را نداشت در مقام سلطنت گذاشتند و برای سوگند به مجلس رساندند. تقریباً در تمام 10 سال اولیه پهلوی دوم، رجال وابسته به انگلیس به جای شاه و به نام او تصمیم میگرفتند. خود او از زمان تحصیل ابتدایی در سوئیس، حسب توضیحات فردوست، همراه با شخص مشکوک منحرف اخلاقی به نام پرون بوده که هم به او تعلیم میداده است.
مدنی، یکی از مظاهر وابستگی را قرارداد کنسرسیوم نفت خواند که در سال 1333 در شرایطی که بعد از 10 سال مبارزه ملت، صنعت نفت ملی شده بود، در مجلس هفدهم به تصویب رسید. وی تصریح کرد: مجلسی که باید منافع ملت را در نظر بگیرد، به دلیل وابستگی رژیم و ملی نبودن مجلس، منافع و خواست آمریکا را در نظر گرفت.
این استاد دانشگاه، دولتهای زاهدی، اعلا و اقبال و الحاق ایران به پیمان بغداد، طرح دکترین آیزنهاور و قرارداد دو جانبه ایران و آمریکا، مسئله اصلاحات ارضی، تشکیل احزاب ملیون و مردم و گسترش سرمایهگذاری خارجی در ایران را از نشانههای وابستگی ایران به ایالات متحده خواند و گفت: آزادی نسبی سالهای 39 تا 41 در ایران، با خواست آمریکا بود.
وی افزود: کندی میخواست در کشورهای وابسته به آمریکا، اندکی اختناق و استبداد تعدیل شود تا به حد انفجار نرسد. مبنا، برنامههای اصلاحی بود تا از قهر انقلابی جلوگیری کنند.
وی تصریح کرد: انقلاب سفید شاه با عناوینی چون اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگلها، اصلاح قانون انتخابات و ... چیزی نبود که ابتکار رژیم برای اصلاح کشور باشد، بلکه دستوری بود که آمریکا مصلحت دیده بود برای جلوگیری از انفجار به انجام برسد.
وی قیام 15 خرداد را نشانه شکست جریانهای وابسته به آمریکا دانست و گفت: از همین زمان است که رهبری مبارزات اسلامی ضدرژیم که طبعاً ضدیت با وابستگی را هم در بطن خود دارد، آغاز شد. این رهبری در شخص امام خمینی(ره) تجلی یافت که تمامی فعالیتش بر مبنای معیارهای اسلامی بود.
آمریکا و شاه قدرت مرجعیت دینی را نادیده گرفته بودند
سید مرتضی نبوی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در این همایش گفت: آمریکا و شاه نیروهای مذهبی و قدرت مرجعیت دینی را نادیده گرفته بودند.
وی افزود: 22 بهمن 57 حکومت پهلوی که همان متحد استراتژیک آمریکا در ایران بود، با اهمیت ژئوپلتیک بسیار بالا و در همسایگی ابرقدرت شرق سقوط کرد و انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
نبوی خاطر نشان کرد: ایران در حلقه مرکزی نوار امنیتی آمریکا، سنتو و در مقابل شوروی قرارداشت و آمریکاییها سقوط شاه را از قبل پیشبینی نکرده و برای آن برنامهای نداشتند.
وی در تبیین سیاست خارجی آمریکا در مقطع سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: در این بررسی باید دکترین نیکسون و کارتر، اوضاع داخلی و سیاست خارجی آمریکا، اوضاع داخلی و سیاست خارجی ایران در زمان شاه، نظام تصمیمگیری و ارجاع سیاستخارجی در این دوران و رابطه آمریکا با ایران مورد بررسی قرار گیرد و همچنین به این سؤال پاسخ داده شود که رابطه آمریکا با ایران و مواضع او در مقطع سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران چگونه قابل ارزیابی است.
عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین با بیان این که آمریکا نمیتوانست از روابط دستنشاندگی در ایران دست بردارد، گفت: به همین منظور آمریکا در مقام کاهش شدت دستنشاندگی برآمد تا حساسیت شوروی و مخالفان را کاهش دهد به گونهای که یکی از منتقدان شوروی عنوان میکرد شاه به گونهای غیرقابل باور وابسته به تصمیمات آمریکاییها شده و رفتار او در حد غیر قابل وصفی مشروط به سیاستهای ایالات متحده شده بود.
نبوی در ادامه با بیان اینکه درگیری سیاسی خارجی شاه یک موازنه مثبت بود، اظهار داشت: در این جهت او تنها به آمریکا امتیازهای جذاب و چشمگیر نداد ، بلکه با استفاده از فرصت پدید آمده به دلیل افزایش درآمدهای نفتی و تلاش ابرقدرتها برای پایان دادن به جنگ سرد امتیازهای بزرگی به ابرقدرت شرق و دیگر قدرتها تقدیم کرد به طوری که رادیو مسکو به تمجید اصلاحات شاهانه و تقبیح اقدامات انقلابیون پرداخت.
وی اضافه کرد: سیاست خاورمیانهای شاه، اصلاحات و همبستگی با دولتهای محافظهکار و هم پیمانان منطقهای آمریکا و تشکیل پیمانهای نظامی سنتو و برقراری روابط محرمانه با رژیم صهیونیستی و تأمین انرژی مورد نیاز این رژیم و پیشبرد سیاست آمریکا در اوپک و مقابله با جنبشهای انقلابی در منطقه بود، این سیاستهای خارجی همه توسط شاه صورت میگرفت.
نبوی در ادامه گفت: با توجه به شرایط و شواهد و قرائنی که ذکر شد، به نظر میرسد کارتر میخواست برای جلوگیری از انقلاب در ایران که کشور دستنشانده آمریکا (ژاندارم آمریکا) و ضمناً همسایه شوروی کمونیست بود ،سطح دستنشاندگی را کاهش دهد و با اجرای اصلاحات دیکته شده از سوی آمریکا مخالفان داخلی و خارجی آمریکا را خلع سلاح کند.
وی افزود: به همین منظور اصلاحات ارضی را دیکته کرد تا جلوی انقلاب دهقانی گرفته شود و سهیم کردن کارگران در سهام کارخانجات را القا کرد تا از وقوع انقلاب کارگری جلوگیری کند. همچنین انتخابات ملی آزاد و سالم را توسط شاه وعده داد تا مخالفان ملی را به سکوت وادارد به طوری که جبهه ملی اعلام کرد اصلاحات آری، دیکتاتوری نه. به عبارتی دیگر به اصلاحات آمریکایی و شاه دل خوش کرد.
وی در پایان گفت: آمریکا و شاه نیروهای مذهبی و قدرت مرجعیت دینی را نادیده گرفته بودند، حضرت امام خمینی (ره) از فضای باز نسبی پدید آمده در ایران به دنبال دکترین حقوق بشر کارتر حداکثر استفاده را کردند و آنچه خارج از سیاست ابرقدرتهای آن روز بود به وقوع پیوست. بنابراین به عبارت دیگر رابطه ایران و آمریکا با سطح کم دستنشاندگی قابل ارزیابی و توجیه است.
صهیونیستها یک تهدید بالقوه برای امنیت ملی کشورهای خاورمیانه بودند
فاطمه حمیدی فر، کارشناس تاریخنگار موزه عبرت ایران نیز در این همایش گفت: صهیونیستها یک تهدید بالقوه برای امنیت ملی کشورهای خاورمیانهاند.
وی در ادامه به تکاپوی اطلاعاتی و جاسوسی رژیم صهیونیستی در کشورهای منطقه خاورمیانه و حوزه مدیترانه اشاره کرد و با استناد به آیات قرآن کریم به دشمنی دیرینه یهود با مسلمانان پرداخت و اظهار داشت :صهیونیستها یک تهدید بالقوه برای امنیت ملی کشورهای خاورمیانه بودند.
وی افزود: ارتباط و همکاری رژیم صهیونیستی با دربار شاهنشاهی ایران به حدی بود که ایادی رژیم صهیونیستی به طور گستاخانه و طلبکارانه برای خود این امتیاز را قایل بودند که هرگونه اوامری در سطوح مختلف به افراد ذیربط در دولت ایران بدهند.
حمیدیفر با بیان اینکه این اوامر و سفارشات حتی شخص محمدرضا پهلوی را نیز شامل میشد، در عین حال با استناد به منابع تاریخی، به تعریف سیستم و سرویس امنیتی موساد و ساواک و نحوه شکلگیری آن و حمایت سازمان اطلاعاتی آمریکا (سیا) از ساواک پرداخت و نقش دستگاههای پنهان آمریکا و اسراییل را در حمایت از ساواک مورد توجه قرار داد.
این کارشناس تاریخنگار موزه عبرت ایران، همچنین با اشاره به اینکه ساواک به مدد موساد، کارآمدترین دستگاه سرکوب بود که با آموزشهای امنیتی مختلفی که از جانب متخصصان اسراییلی میدید روز به روز توانایی بیشتری پیدا میکرد، اضافه کرد: این قضیه به گونهای بود که حتی کشورهای خاورمیانه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود را برای آموزش به تهران اعزام میکردند و کلیه آموزشهای اطلاعاتی و امنیتی عمدتاً زیر نظر سران موساد و سیا انجام میشد.
وی با تاکید بر اینکه استقرار متخصصان صهیونیست در ساواک نه تنها در چارچوب مصالح سیاسی و دیپلماتیک ملت ایران نبود، بلکه در بسیاری اوقات به ضرر ملت ایران تمام میشد، خاطرنشان کرد: سرویس اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با شناسایی نیازمندیهای ساواک، شگردها و مراحل ویژهای به کار میبرد و پس از شناسایی نیازمندیها، اطلاعاتی درباره امکانات خود را به شکل مبالغهآمیز به ساواک منتقل میکرد.
تاریخنگار موزه عبرت ایران در ادامه با اشاره به اینکه سلطنت پهلوی، اعتبار و آبروی نداشته خود را به صهیونیستها هدیه میکرد، در عین حال به نقش تاریخی امام خمینی(ره) که همواره خطر صهیونیسم را گوشزد میکردند، افزود: موضعگیری بنیانگذار انقلاب تا پایان عمر ایشان ادامه داشت و ایشان رژیم صهیونیستی را غده سرطانی که باید از بین برود عنوان کرده بودند.
وی ادامه رابطه شاه و اسراییل را یکی از دلایل نارضایتی مردم از رژیم پهلوی عنوان کرد و گفت: ساواک در ایران آلت دست اسراییل و قدرتهای بیگانه بود و اقداماتی را یکی پس از دیگری به نام ایران و به کام صهیونیست انجام میداد.
نشست تخصصی غرب و سقوط پهلوی
در ادامه همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی ، نشست تخصصی غرب و سقوط پهلوی با حضور دکتر عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، دکتر صادق زیباکلام، عباس سلیمی نمین و حجت الاسلام روحالله حسینیان برگزار شد.
انقلاب 100 درصد مردمی و اسلامی بود
در ابتدای این نشست دکتر هوشنگ مهدوی، عضو هیأت علمی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امامصادق(ع) گفت: معتقدم که این انقلاب یک انقلاب 100 درصد مردمی و اسلامی است و این که میگویند این انقلاب با دستور غرب صورت گرفته به هیچ عنوان صحت و حقیقت ندارد.
وی افزود: در آن زمان روزنامه لوموند نوشت که شاه با تمام دولتهای جهان بهترین روابط را دارد اما فقط با مردم خودش است که مسئله دارد. این نکته روزنامه لوموند کاملاً درست بود چرا که روابط شاه با غرب در بهترین سطح قرار داشت.
مهدوی تصریح کرد: غربیها به فکر منافع خود بودند، اما این که برخیها می گویند غربیها میخواستند که شاه را بردارند میبایست به این نکته هم پاسخ بدهند که شاه را بردارند و چه کسی را بیاورند. وی تاکید کرد: با تخیلات صحبت کردن و این که بگوییم کار کار انگلیسیها بوده به هیچ جا نمیرسیم. حتی کشورهایی مانند فرانسه، بهترین روابط را با شاه داشتند و روسها نیز به شدت مخالف انقلاب ایران بودند.
استاد روابط بین الملل تصریح کرد: برخی میگویند غربیها راضی به سقوط شاه بودند، اما این موضوع به هیچوجه در منابع موجود دیده نمیشود. حتی بیان این مطلب که رادیو بی بی سی به تسریع انقلاب کمک کرد، نکته قابل توجهی نیست چون این رادیو تنها یک رسانه است و انتظار دیگری از آن نمیتوان داشت.
ملت ما از غرب و آمریکا به شدت تنفر دارد
در ادامه این نشست دکتر صادق زیباکلام، استاد دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران، با بیان این که 2 رویکرد علمی در مورد غرب و انقلاب اسلامی وجود دارد، گفت: باید معنا و مفهوم غرب را روشن کنیم و بدانیم وقتی میگوییم غرب منظورمان شامل چه کشورهایی است؟ به گمان من مقصود از غرب در این جا آمریکا و انگلیس است.
وی افزود: در رویکرد اول آمریکا و انگلستان تا دقایق آخر از رژیم شاه پشتیبانی و بسیاری از اقدامات از جمله روند و آینده دولتها را تدبیر کردند و به همین خاطر است که ملت ما از غرب و آمریکا به شدت تنفر دارد.
زیباکلام به نگاه دوم اشاره کرد و گفت: در سالهای نخست انقلاب و اغلب اعضا متعلق به رژیم شاه بیشتر معتقد بودند که آمریکاییها با مخالفین رژیم شاه کنار آمدند و او را سرنگون کردند. حتی این پرسش شاه هم بود که تا اواخر عمرش هم پرسید که چرا مرا برداشتید. برخی از رهبران حکومت پیشین بر این باور بودند که آمریکا هیچ تلاشی را برای نگهداری شاه نکرد و نگذاشت خود او هم به فکر استقرار حکومتش باشد.
وی افزود: امروزه بسیار متداول شده و برخی معتقدند که همان طور که تاریخ مصرف صدام تمام شد و او را به این روز درآوردند تاریخ مصرف شاه هم تمام شده بود و او را کنار زدند. این سخن بسیار نگران کنندهای است و باید بررسی کنیم که چرا ما طی 10-15 سال اخیر به سوی این باور متمایل شدیم.
حداکثر خواهی غرب و شتابزدگی
عباس سلیمی نمین نیز در مورد غرب و سقوط پهلوی گفت: در این مورد باید به تاریخ ایران مراجعه کرد و دید که دول استعمارگر غرب چه رابطهای با رژیم پهلوی داشتند. از ابتدای ایجاد سلطه در ایران رقابت و شتابی بین دول استعمارگر بر روی کار آوردن کسانی که بتوانند حداکثر منافع آنها را تامین کنند بود. به طور مثال پایان بخشیدن به حکومت قاجاریه و سرکار آوردن رضا خان میرپنج.
وی افزود: در دوره پهلوی رقابت انگلیس و روس که قبلاً بود به رقابت انگلیس و آمریکا تبدیل شد و ما در این دوره شتابزدگی بسیار را می بینیم از جمله برخوردهایی که با ابوالحسن ابتهاج، احمد آرامش و علی امینی صورت گرفت.
سلیمی نمین اظهار داشت: اگر آمریکاییها در برابر کسانی که این گونه سر کار میآوردند شتاب زدگی نداشتند رژیم پهلوی اینگونه دچار بحران نمیشد. آنها سعی کردند در اواخر رژیم شاه اوضاع را سامان دهند اما دیگر دیر شده بود.
وی در پایان گفت: حداکثرخواهی غرب و شتابزدگی که در این راه وجود داشت رژیم پهلوی را با این بحران مواجه ساخت.
اتفاق نظر غربیها بر حمایت از رژیم شاه
حجت الاسلام روح الله حسینیان، رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی گفت: برای اثبات یک فرضیه باید دادههای فراوانی را فراهم کرد و بعد به تحلیل آن پرداخت.
وی در توضیح این مقدمه تصریح کرد: برای این که ببینیم آیا قدرتها نسبت به انقلاب ایران موضعی مثبت یا منفی گرفتند، نیازمندیم همه مواضع رسمی و غیر رسمی کارگزاران حکومتهای غربی را جمعبندی کنیم.
وی در ادامه اظهار داشت: در چارچوب نظام بینالملل و جنگ سرد که قدرتها را به 2 اردوگاه سوسیالیستی و امپریالیستی تقسیم میکرد و جهان اسلام هم تقریباً به این دو موضع تمایل داشت، دلایل و شواهد دال بر این است که غربیها تا نزدیکیهای انقلاب بر حمایت از رژیم شاه اتفاقنظر داشتند.
حسینیان افزود: البته پس از این که رژیم شاه را رفتنی یافتند مواضعشان تغییر کرد، اما نه به نفع انقلاب بلکه برای جلوگیری از روی کار آمدن یک حکومت دینی که مورد تایید مردم باشد.
به گفته وی این که برخی قدرتها تغییر رژیم شاه را می خواستند سخنی بدون مبنا و استدلال ارزیابی است به طور مثال شوروی در آن زمان به شدت مخالف انقلاب ایران بود چرا که انقلاب ایران را رقیب ایدئولوژیکی خود میدانست. حتی دولتهای اروپایی هم تا جایی که امکان داشت به انقلاب ایران فشار وارد می ساختند.
وی آلمان، چین و سایر کشورهای غربی را از جمله حامیان شاه و مخالفان انقلاب اسلامی برشمرد و گفت: بزرگترین محموله ضدشورش توسط انگلیسیها برای مقابله با انقلابیون وارد ایران شد.
در حاشیه
در ادامه این نشست نیز سخنرانان به سؤالات حاضران پاسخ گفتند. حسینیان در پاسخ به سؤالی درباره وجود اسناد در سفارت آمریکا و اسناد مستشاران نظامی آمریکا و منتشر نشدن و احیاناً مخدوش بودن اسناد منتشره سفارت آمریکا گفت: اسناد مستشاران نظامی آمریکا در ستاد مشترک ارتش مستقر بود و بعدها به سفارت آمریکا منتقل میشد.
سلیمی نمین نیز در پاسخ به این سؤال گفت: با حمایت امیر انتظام این اسناد با پوشش امنیتی از کشور خارج شد.
سلیمی نمین در پاسخ یکی از حاضران در مورد استناد سخنانش در مورد عباس امیر انتظام گفت: امیر انتظام در دولت موقت در دو مقطع به کمک آمریکاییها شتافت. یکی در زمان حمله فداییان خلق به سفارت آمریکا و دیگری در مورد تماسهایی که میان مستشاران نظامی آمریکا با سفارتشان برقرار شد.
وی ادامه داد: در خاطرات متعدد آمده که دولت موقت شرایطی را فراهم کرد که هم مستشاران و هم اسناد از ایران خارج شدند و این البته دلیلی بر وابستگی و عدم وابستگی امیر انتظام به آمریکا نیست.
زیباکلام هم در پاسخ به سلیمی نمین گفت: حاضرم در محضر این جمع نشستی در مورد جاسوس یا وطنپرست بودن امیر انتظام با حضور من و آقای سلیمی نمین برگزار شود؛ که این پیشنهاد او مورد استقبال سلیمی نمین قرار گرفت.
دانشجویی نیز در مورد ماهیت کنفدراسیون دانشجویان اروپا و آمریکا در قبل از انقلاب و شایعاتی مبنی بر مارکسیستی بودن آن مطرح کرد که زیبا کلام در پاسخ گفت: کنفدراسیون زمانی تشکیل شد که دانشجویانی از دهه 40به اروپا و آمریکا رفتند و بعد از این تاریخ این تعداد چند برابر شد و فعالیت آنان ماهیتی ضد حکومت پهلوی پیدا کرد و البته رهبری کنفدراسیون با چهرههای مارکسیست بود.
وی ادامه داد: از دهه 50 با توجه به رواج افکار دکتر شریعتی، فضای مذهبی در میان دانشجویان خارج رونق پیدا کرد و انجمن اسلامی اروپا و آمریکا راهاندازی شد و من هم در کنفدراسیون و هم با انجمن اسلامی فعال بودم.
یکی از حاضران از زیباکلام پرسید وقتی میگویید فضای باز سیاسی از سال 55 شروع شد و بعد از آن روحانیت وارد صحنه شد، به نظر میرسد که توجهی به قیام 15 خرداد و تبعید امام ندارید.
زیباکلام پاسخ داد: در مورد فضای باز سیاسی باید گفت، هنوز در مورد تحلیل شاه در مورد ایجاد چنین موقعیتی، ابهام وجود دارد و اولین نشانهها برای بهرهبرداری از این فضا انتشار بیانیههای داریوش فروهر و سنجابی و سایر جریانهای ملی و مذهبی بود.
سلیمی نمین هم در واکنش به سخنان زیباکلام گفت: به طور قطع میگویم ایشان عضو انجمن اسلامی نبودند و انجمن اسلامی نیز شدیداً علیه کنفدراسیون موضع گرفت.
زیبا کلام هم تاکید کرد: من در سال 52 عضو انجمن اسلامی دانشگاه برادفورد بودم و شما در آن زمان در انجمن اسلامی مورد نظر نبودید.
سلیمی نمین هم در پاسخ گفت: مسعود غفاری و علی خدایی از اعضای انجمن اسلامی بودند و شما را به عنوان عضو انجمن اسلامی نمیشناسند.
حسینیان نیز در این جلسه در واکنش به اظهارات زیباکلام در مورد فضای باز سیاسی تصریح کرد: باید همه عوامل را سنجید. در این سالها فضای باز سیاسی شکل گرفت، هزاران نفر کشته شدند و البته باید توجه داشت از همین فضا نیز انقلابیون استفاده کردند.
وی قضاوت زیبا کلام در مورد مبارزات روحانیت را غیر منصفانه خواند و گفت: بسیاری از شهدا، دستگیر شدگان و تبعید ی ها در سالهای پیش از فضای باز سیاسی، جزو روحانیون و مذهبیون هستند.
در ادامه یکی از حاضران با اعتراض به عملکرد مجری نشست گفت: چرا فضای بحث را به مناظره میان آقای زیباکلام و مخالفان وی تبدیل کردید، در حالی که بحث اساسی در مورد غرب و سقوط پهلوی بود.
مجری برنامه نیز با بیان این که نام بردن شخصیتها و پرداختن به مسایلی که افراد حاضر در این نشست در آن دخیل بودند، خارج از موضوع نیست، تاکید کرد: همه این موضوعات پیرامون تاریخ دوره پهلوی دوم و انقلاب اسلامی است.
همچنین اعلام شده بود که دکتر حداد عادل ،رییس مجلس شورای اسلامی در آیین افتتاحیه این همایش سخنرانی خواهد داشت که به دلیل همزمانی این همایش با ارایه لایحه بودجه از سوی دولت ، پیام وی خواند شده و به جای وی حجت الاسلام والمسلمین علی اکبر ناطقنوری به عنوان سخنران افتتاحیه این همایش سخن گفت.