همشهری آنلاین – گروه سیاسی: سیطره آمریکا بر تحولات ایران و به طورکلی منطقه غربآسیا را میتوان یکی از اصلیترین دلایل کرنش حاکمان منطقه و بهویژه پهلویها دربرابر آنها دانست؛ موضوعی که یکی از نمودهای آن، سکوت در برابر تعرض سربازان آمریکایی به زنان ایرانی بود. چنین بساطی، اما با پیروزی انقلاب اسلامی برچیده شد.
۱- حضور حیاتی در خلیجفارس: ریچارد نیکسون، رئیسجمهور سابق آمریکا در کتاب «فرصت را دریابیم»، تصریح کردهاست که دکترین آیزنهاور که در سال ۱۹۵۷ میلادی در کنگره آمریکا ارائه شد، تأکید داشت که آمریکا حضور در خاورمیانه و خلیجفارس را برای امنیت خود حیاتی میداند و حاضر است برای حفاظت از کشورهایی که مورد تجاوز مسلحانه کمونیسم بینالمللی قرار میگیرند، از نیروهای مسلح خود استفاده کند.
۲- حضور نظامی مستقیم: سیدجلال دهقانیفیروزآبادی، استاد و نظریهپرداز روابط بینالملل در آذرماه ۱۳۹۹ طی گفتوگویی با پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR تأکید کرد که «آمریکا بعد از خروج بریتانیا از شرق سوئز و منطقه خلیجفارس، از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی درصدد یک حضور نظامی مستقیم و انحصاری در منطقه بوده است».
۳- حضور مستشاران در ایران: براساس تحقیقات سنای آمریکا، تعداد مستشاران آمریکایی در ایران که در سال ۱۹۷۲، ۱۶هزارنفر بود، در سال ۱۹۷۶ به ۲۴هزارنفر افزایش یافته بود. درگزارش سنا هم آمده بود که تعداد آمریکاییها در ایران باید به واسطه خرید بیشتر اسلحه از آمریکا، تا سال ۱۹۸۰ به ۶۰هزار نفر برسد.
بیرونکردن آمریکا از منطقه
روند تحولات منطقهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نشاندهنده کاهش تدریجی سیطره پیشین آمریکا بر مقتضیات این منطقه است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- آمریکا دیگر قدرت مسلط نیست: روزنامه انگلیسی گاردین طی گزارشی در ۲۳ دیماه ۱۴۰۲ نوشت: «تشدید بیپایان منازعات در خاورمیانه واقعیت ناخوشایندی را برجسته میکند. قدرت مسلط در خاورمیانه دیگر آمریکا، مصر، عربستان سعودی یا حتی اسرائیل نیست. این متحد اصلی حوثیها، ایران است».
۲- اعتراف به شکست: آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه دولت بایدن، ۳۰ آذرماه گذشته در گفتوگویی اعتراف کرد که «تجربیات بیش از ۲ دهه گذشته نشان داده آمریکا برای پیگیری اهداف خود در منطقه غربآسیا با چالشهای پیشبینی نشده متعددی روبهرو خواهد بود که عبور از آنها بهدلیل فقدان درک کافی از ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی شهروندان این منطقه ازسوی آمریکا امکانپذیر نیست».
وابستگی محض به آمریکا
یکی از مهمترین شاخصهای حکومت پهلوی، وابستگی محض به قدرت آمریکا و سپردن مقدرات کشور به تصمیمگیریهای واشنگتن و همچنین مستشاران آمریکایی بود که در ادامه به برخی نمودهای آن اشاره میشود.
۱- دیدارهای مستمر با سفیر آمریکا: ویلیام سالیوان، آخرین سفیر آمریکا در رژیم پهلوی درباره میزان وابستگی پهلوی دوم به تصمیمگیریهای آمریکا در کتاب خاطراتش مینویسد: «شاه تقریبا هر ۱۰ روز یکبار به من وقت ملاقات میداد. او تقریبا هر سال یکبار از آمریکا دیدن میکرد.
۲- تبعیت کامل از دستورهای آمریکا و انگلیس: حسین فردوست از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، در کتاب خاطراتش دراین باره مینویسد: «محمدرضا در تمام طول سلطنتش با مقامهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا تماس و ملاقات منظم داشت. این ملاقاتها در سطوح مختلف بود. او نخستوزیر، وزیر دربار، من، رئیس ساواک، رئیس اداره دوم ارتش را بهطور رسمی مجاز دانسته بود با مقامهای اطلاعاتی انگلیس و آمریکا ملاقات داشته باشیم و به او گزارش دهیم و بهکرات هم میگفت آنچه انگلیسیها و آمریکاییها میخواهند در اختیارشان گذاشته شود. در سیاستخارجی و بهویژه سیاست منطقهای، دکترین اجرا شده توسط محمدرضا، تبعیت کامل از دستورهای آمریکا و انگلیس بود.»
موهبت استقلال
«استقلال» راهبردیترین دستاورد پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه ۱۳۵۷ بود که تأثیر خود را در حوزههای مختلف تصمیمگیری برای کشور برجا گذاشت.
۱- خودکفایی تسلیحاتی بدون نیاز به آمریکاییها: امیرمهدی خواجهامیری، از مسئولان ارشد وزارت دفاع، در مهرماه گذشته طی گفتوگویی اعلام کرد که ایران در عرصه نظامی به نقطه بازدارندگی و خودکفایی رسیدهاست؛ دستاوردی که ازجمله ثمرات قطع وابستگی به آمریکا به شمار میرود.
۲- ایران در جمع قدرتهای نوظهور: در بهمنماه ۱۳۹۴ مؤسسه «هادسون» بهعنوان اندیشکدهای تحقیقاتی در پیگیری تحلیل رفتارها و سیاستهای قدرتهای بزرگ جهانی، با انتشار تحلیلی ایران را در کنار ۷ کشور آمریکا، چین، روسیه، ژاپن، آلمان، هند و عربستان، بهعنوان هشتمین قدرت بزرگ نوظهور جهان معرفی کرد. این مؤسسه اذعان کرد که موفقیت ایران در تثبیت سیاسی و راهبردی خود، ایران را به یک قدرت تراز جهانی مبدل کردهاست.
نظر شما