با وجود این نگاه احساسی ، عاطفی و شورانگیز ما به واقعه عاشورا امکان درک عمیق پیام و فلسفه آن را محدود و در بعضی مواقع با نوعی کجفهمی دچار تحریف کرده است.
فلسفه اجتماعی عاشورا و چگونگی تلفیق و حفظ تعادل ابعاد فکری و عاطفی آن موضوع گفتوگوی ما با دکتر سعید نظری توکلی، عضو هیأت علمی و استادیار گروه معارف اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد است که در ادامه از نظرتان میگذرد.
- تعریف شما از حماسه عاشورا چیست؟
- ستیز با کژیها
- به نظر شما فلسفه حادثه عظیمی چون عاشورا چه میتواند باشد؟
آموزش همگانی ستیز با کژیها. اگر دین را تابع سود و زیان واقعی بدانیم، پس کژی یعنی هرگونه گریز از سود و جذب به سوی آسیبها.
- ابعاد مختلف عاشورا چیست؟
یک زندگی با تمامی ابعاد در قالب یک روز. تمامی ابعاد زندگی یعنی ایثار، عشق، ستیز مسلحانه، کار فرهنگی و... در عاشورا موجود است. امامحسین(ع) در عاشورا کار فرهنگی انجام میدهد، مذاکره میکند، ایثار و فداکاری از خود نشان میدهد، در قالب نقش پدر، همسر و... ظاهر میشود و... در حقیقت عاشورا جریان یک زندگی است در گذر چندین ساعت.
- درست است که عزاداری و مرثیهخوانی در محرم و عاشورا و... امری است واجب، اما توصیف صحنههای کلیشهای از واقعه باعث میشود پیام اصلی آن را دریافت نکرده و به گریستن بسنده کنیم به نظر شما از نظر فرهنگی میتوان چه اقداماتی برای اصلاح این اعمال، انجام داد؟
پیشداوری ما در مورد عاشورا هرچند ممکن است درست باشد، اما دقیق نیست. ابتدا باید بینیم فردی که این جریان را به پا داشت، چه فکر میکند.
امام حسین(ع) میفرماید: دین از مسیر اصلی خود خارج شده و محتوای اصلی خود را از دست داده، من برای جلوگیری از این انحراف، قیام میکنم.
هدف امام حسین(ع): اصلاح امور امت مسلمان. تعریف عاشورا: یک جنبش، انقلاب، ایستادگی در مقابل انحراف است.ما هیچگاه نمیتوانیم احساس را از مردم بگیریم و اگر بتوانیم مفاهیم با ارزش را از این طریق منتقل کنیم، زیباست.
اما آیا تنها احساس برای انتقال ارزشها کافی است؟ ما باید ارزشها را از طریق استدلال به مردم منتقل کنیم، اما به گونهای که احساسی نیز باشد. مردم از خردورزی و تفکر صرف فرار میکنند.(سراغ احساس میروند) برای تحول در برداشت از واقعه عاشورا باید ذائقه مردم تغییر داده شود تا به سوی فهم و تفکر بروند. چون مردم عادت کردهاند که راحتترین راه ممکن را انتخاب کرده و خردورز نباشند.
به طور مثال حتی در مورد امام زمان(عج)، در مورد ظاهر زیبای امام صحبت میشود. ما اگر در توصیف واقعه عاشورا توأم با ارزشها از احساس هم کمک بگیریم، در انتقال پیام اصلی آن موفق خواهیم بود.
اما چون این کار را انجام ندادهایم، اکنون به جایی رسیدهایم که واقعه عاشورا در زندگی مردم کمتر اثر خارجی دارد و بیشتر به عزاداری برای امام حسین(ع) بسنده میشود. ای کاش بر این میگریستیم که چرا معارفی که امامصادق(ع)، منتقل میکرده از بین رفته یا لااقل دست نخورده باقی نمانده و بعضاً دچار تحریف شده است. البته اگر بتوانیم همزمان با تعبیر معارف از احساس هم کمک بگیریم، بسیار سودمند و مناسب خواهد بود.
- به نظر شما چرا گاه با مفاهیم عمیق عاشورا سطحی برخورد میشود.
عاشورا قرار بود احیاگر باشد اگر جریان آن دقیقاً با همان هدفی که برپا شد امتداد مییافت. نهضت عاشورا به تمام معنا امتداد نیافت، اگر اندیشه مبارزه با کژیها نهادینه میشد، آزادمنشی احیا میشد.
برای جلوگیری از تحریف ماجرای عاشورا، باید تنها به بیانآنچه رخ داده است، اکتفا کنیم. بدون آنکه با سلیقه خود ماجرا را تحریف کنیم، چون اگر قسمتی انتخاب و بزرگنمایی شود، هارمونی و هماهنگی از بین رفته و سایر ابعاد ماجرا کوچک جلوه میکند. در حقیقت باید واقعه عاشورا بیکم و کاست بیان شود.
اهم و فیالاهم کردن آن یعنی دست کاری ماجرای عاشورا یکی از مشکلات محوری ما در بیان واقعه عاشورا این است که دست به چینش و گزینش میزنیم. چون بینشها و برداشتها فرق میکند، هرکس واقعه را به گونهای بیان میکند.
ما با سطوح مختلفی از مردم سروکار داریم و همه دارای سطح یکسان درک و فهم نیستند، پس ناچاریم که از احساس هم استفاده کنیم، به طور مثال اشتباه فاحش این است که خیلیها فکر میکنند کارگردان باید مطابق سلیقه مردم فیلم بسازد. در صورتی که کارگردان باید ایده و فکر خودش را ارائه کند تا مردم خود درباره آن فکر کنند.استدلال صرف برای مردم عادی ایجاد خستگی میکند چون افراد به فکر کردن و فهمیدن عادت ندارند. البته پیشروی با احساس تا هنگامی خوشایند است که احساسی مخالف با آن پیش نیاید.
باید فرهنگ عوض شود و حرکت به سوی فهم نه احساس. (منتها هنر معلم و خطیب و... این است که برهان و استدلال را برای همه مردم قابل فهم کنند) بیان عالیترین مفاهیم در راحتترین الفاظ. امام حسین(ع) در بطن ماجرایی قرار گرفته که در آن همه چیز هست، شادی، مرگ، اندوه، آزادی و شهادت.
ما باید به انتخاب درست عادت کنیم، نباید ماجرا را به سلیقه خود پررنگ یا کمرنگ کنیم. اگر به ما فرصت فهم داده شود، همه سرانجام میفهمیم.