آنطور که پیش از این از سوی معاونت سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری و رئیس پژوهشگاه آن، دکتر طههاشمی عنوان شده بود این همایش علاوه بر اعلام نتایج کاوشهای باستانشناسان در تنگه بلاغی قرار بود به این پرسش پاسخ دهد که آیا از نظر باستانشناسان، کاری در تنگه بلاغی باقی مانده است یا خیر؟ تا با بازتاب آن نظر از سوی سازمان به وزارت نیرو تکلیف آبگیری سد سیوند مشخص شود.
گفتنی است بر پایه توافقی که میان وزارت نیرو و سازمان میراث فرهنگی بسته شده است، برای نخستینبار در تاریخ ساختوسازهای عمرانی کشور، یکی از کارفرمایان بزرگ دولتی، برای گشایش طرحی نیازمند اجازه مسئولان سازمان میراث فرهنگی است. این فرصت طلایی که در پی فشار گسترده افکار عمومی نصیب سازمان مذکور شده، آن سازمان را در موقعیتی سرنوشتساز و خطیر قرار داده است.
از مدتی پیش، هر چند این شایعه قوت گرفته بود که سازمان موافقت خود با آبگیری را به آگاهی وزارت نیرو رسانده است و سخنان غیررسمی مسئولان بلندپایه سازمان هم این نظر را تأیید میکرد، ولی همایش یادشده این فرصت را به علاقهمندان داد تا در فضایی رسمی و کارشناسی پیگیر موضوع باشند.
این همایش برای سازمان نیز این حُسن را داشت تا توپ اعتراض را به زمین باستانشناسان بیندازد؛ چرا که اگر در آینده از سازمان انتقادی میشد، مسئولان به نظر کارشناسی باستانشناسان استناد میکردند و خود را تبرئه میکردند. اما:
1 - در همایش یادشده، برخی از باستانشناسان ایرانی - مستقیم و غیرمستقیم - به کارهای ناتمام اشاره کردند. در اینباره سخن آخر را مطرحترین باستانشناس حاضر در جمع، آقای رمی بوشارلای فرانسوی - که بالطبع درگیر تعارفات و محذورات با سازمان میراث فرهنگی نبود - عنوان کرد که بسیاری از سایتها کاوشنشده باقی مانده و نیاز به پژوهش بیشتری است.
از اینرو این سخن مسئولان سازمان پس از همایش که بر اتمام کار همه هیأتهای باستانشناسی اصرار دارند (اسفندیار رحیممشایی، رییس سازمان میراث فرهنگی در برنامه «نگاه» و دکتر فاضلی، رییس پژوهشکده باستانشناسی سازمان در برنامه «صبح بهخیر ایران» که در شب شنبه و صبح یکشنبه سیام دیماه و یکم بهمنماه از شبکه یک سیما پخش شدند)، نمیتواند با واقعیات همخوان باشد.
2 - حضور گروهی از جوانان مخالف آبگیری سد سیوند، از جمله نمایندگان 47 سازمان مردمنهاد (NGO) از شهرهای گوناگون ایران، مصداقی بود بر این سخنان دکتر فاضلی، دبیر همایش که در آغاز همایش بر معیار بودن نظر ملت ایران در تصمیمگیری سازمان تأکید کرده بود. در عرف جهانی، سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد، نمایندگان مردم به شمار میروند.
3 - بر خلاف وعدههای دادهشده در پیش از برگزاری همایش و حتی در آغاز آن، بخش میزگرد و اعلام نتیجهگیری از همایش، به سخنان شماری از پیشکسوتان رشته باستانشناسی و مسئولان سازمان محدود شد و دکتر فاضلی با عنوان کردن اینکه گروهی از باستانشناسان در این همایش غایب هستند (کدام باستانشناسان؟)، نتیجهگیری را به آینده موکول کرد.
4 - اما نکتهای که بسیار مهم است و از سوی مسئولان سازمان نادیده گرفته شده و میشود، این است که مسئله کاوشها در تنگه بلاغی تنها یکی از چندین آسیب ناشی از آبگیری سد سیوند است و دیگر آسیبها نادیده گرفته شده، آنهم در شرایطی که متولی دیگری وجود ندارد.
برای نمونه آیا مسئولان سازمان همانطور که به فکر وزارت نیرو و رفع مشکل آب هستند و حساب هزینههایی را دارند که برای ساخت سد پرداخت شده، نباید به فکر نابودی جنگلها، مراتع، گنجینههای ژنتیکی و زمینهای کشاورزی منطقه هم باشند؟
بر اساس نظر گیاهشناسان به علت بکر بودن تنگه بلاغى، گیاهانى در این منطقه وجود دارد که علاوه بر این که یک گنجینه ژنتیکی غنی هستند در صورت انجام مطالعات کامل بر روى آنها، مىتوان به نوع گلها، درختان و پوشش گیاهى که در باغهاى پاسارگاد وجود داشته، پی برد ولی با آبگیری سد سیوند این پوشش گیاهی نادر به زیر آب خواهد رفت.
از سوی دیگر بر پایه نظر کارشناسی دکتر پیمان یوسفی آذری، مدیرکل دفتر جنگلهای خارج از شمال سازمان جنگلها و مراتع، با آبگیری سد سیوند حداقل 8 هزار اصله درخت 500 ساله و هزاران هکتار مرتع و زمین مرغوب کشاورزی نابود میشود.
این درختان به دلیل واقع شدن در ناحیه رویش ایرانی- تورانی از نظر تنوع و ذخیرهگاه ژنتیکی، منحصر به فرد و دارای اهمیت ویژهای هستند و تخریب این جنگلها به معنای فنا و نابودی کامل طبیعت منطقه است و حتی با صرف میلیاردها دلار هم امکان احیای این جنگلها وجود ندارد، چرا که خاک منطقه آن قدر فقیر و خشک است که رویشگاه توان بازسازی خود را ندارد، زیرا شکلگیری جنگل در حوزههای خشک ایران بر اثر یک فرایند تکاملیافته چندین هزارساله است و از آنجا که پدیده آلودگی هوا اقلیمهای خشک را خشکتر میکند برای جایگزینی این درختها چند صد سال زمان نیاز است، با این شرط که اقلیم تغییر نکند.
بر این اساس حفظ و ارزش جنگلهای ایرانی ـ تورانی این منطقه بههمان درجه و حتی شاید مهمتر از جنگلهای شمال باشد.
اما آن چه بیش از هر چیزی مایه نگرانی است آنکه مسئولان استان فارس تلاش میکنند تا موافقت سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری کشور را برای قطع 8 هزار اصله درخت موجود در محدوده آبگیری سد سیوند جلب کنند؛ موافقتی که میتواند سنگ بنای مخربی در کشور گذارده شود که حتی تصورش برای دلسوزان محیط زیست و منابع طبیعی غیرممکن است.
بدعت ناگوار و مخربی که روند رو به تخریب منابع طبیعی را سرعت خواهد بخشید، چرا که از این پس هر سازمان یا نهادی با استناد به چنین عملکردی، برای اجرای پروژههای خود درخواست مجوز قطع درخت خواهد کرد و دیگر هیچ سازمانی نمیتواند مانع از این روند تخریب شود. حداقل سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری قدرت مقابله با آن را نخواهد داشت.
بر بنیان نظرات کارشناسی و بر خلاف نظر مجریان سد، آبگیری سد سیوند بر کشاورزی منطقه نیز اثرات مخربی دارد و هزاران هکتار مرتع و زمین مرغوب زراعتی و خاک زیر آب دفن میشود، در حالی که تولید علوفه فقط یکچهارم ارزش مراتع است و سهچهارم ارزش آن مربوط به حفاظت خاک و جلوگیری از فرسایش و میزان نفوذپذیری آب است.
همچنین تنگه بلاغی به دلیل عبور عشایر منطقه و مسیر تاریخی عبور کاروان از اهمیت به سزایى برخوردار است. بسته شدن مسیر کوچ عشایر و به زیر آب رفتن یکی از استقرارگاههای کوچنشینان در منطقه، از دیگر نتایج آبگیری سد سیوند است. با آبگیری سد سیوند، مراتع عشایر که یکی از جاذبههای گردشگری ایران به شمار میرود نیز نابود میشود.
مختار نجفی کشکولی، مدیر کل امور عشایر استان فارس با تأیید این مطلب و ضمن تقسیم عشایر به دو دسته مرتعدار و کوچنشین، میافزاید: این سد برای مرتعداران که از طایفه باصری هستند خطر بیشتری دارد؛ چرا که مراتع و چراگاههای آنها زیر آب میرود.
درست است که مسئولان سازمان میتوانند مدعی شوند که زیستبوم منطقه ربطی به آنها ندارد و خودش متولی دارد، ولی هنگامیکه آنها بارها و بارها در سخنانشان به دفاع از وزارت نیرو برخاستند، نمیتوان از آنها انتظار توجه به دیگر مسائل را هم داشت، کما اینکه این فرصت تاریخی تنها به سازمان میراث فرهنگی داده شده که بتواند آبگیری سد را به تأخیر بیندازد و نه هیچ سازمان دیگری.
5 - غیر از اهمیت باستانشناسی تنگه بلاغی آسیبهای دیگری هم از آبگیری سد سیوند ناشی میشود که در رابطه مستقیم با وظایف سازمان میراث فرهنگی است؛ وظایفی که به شدت نسبت به آنها بیتوجهی میشود.
به واسطه آبرفتى و سست بودن خاک منطقه با بالا آمدن میزان آب زیرزمینی، زمینه براى آسیبرسانى به پى سازههاى دشت پاسارگاد (اعم از کاخ بارعام، کاخ دروازه، کاخ اختصاصى، گور کمبوجیه، تل تخت و به ویژه آرامگاه کوروش که نزدیکترین اثر به سد است) آماده خواهد شد.
از سوی دیگر، افزایش رطوبت پس از آبگیرى سد و تشکیل دریاچه پشت آن در درازمدت باعث تغییر اقلیم و آب و هوا (اکوسیستم) شده و آثار سنگى پاسارگاد را - که از جنس سنگهاى آهکى و جذبکننده رطوبت هستند- از بین خواهد برد.
رطوبت، اثر مستقیمى بر این آثار داشته و مسائلى چون رویش گیاهان در لابهلاى سنگها را به دنبال دارد. آثار پاسارگاد فرسودهتر از تختجمشید هستند و ارتفاعى نسبت به دشت ندارند و به همین دلیل آسیبپذیرى آنها بسیار بالا است.
پیش از این تصور مىشد که بتوان با استفاده از فناورى از آسیبهای ناشی از رطوبت جلوگیری کرد، اما اکنون مشخص شده که این امکان وجود ندارد و ضرر ناشى از رطوبت بر روى سازههاى پاسارگاد در درازمدت قطعى است.
فراموش نشود در بیشتر مواقع جریان بادى از سمت دره و کوهستان بلاغى به سمت پاسارگاد میوزد و در صورت ایجاد دریاچهاى در آنجا بادى که از آنسو مىوزد رطوبت دره و دریاچه را به پاسارگاد منتقل خواهد کرد. با افزایش رطوبت «روزمینی» و «زیر زمینی» بر میزان رشد گلسنگها که یکى از عوامل فرسایشى سازههاى سنگى است، افزوده خواهد شد.
فراموش نشود وسعت این سد و آبگیرى آن به گونهاى است که آب آن تا ۵۰ سال آینده تخلیه نمىشود.
همچنین دریاچه ایجادشده به عنوان یک مکان تفریحى محسوب خواهد شد و رفتوآمد ماشینها و افراد سبب آلودگى مىشود. کوهستانى بودن منطقه و بارش باران، آلودگىها را به بسیارى از مناطق دیگر منتقل مىکند که این پدیده از عوامل تخریب آثار به حساب مىآید (بلایی که بر سر سنگنگاره بیستون آمد و در عرض چند دهه به اندازه چند هزاره آسیب دید).
البته دکتر فاضلی، رییس پژوهشکده باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی در سخنانش در برنامه «صبح بهخیر ایران»، اطمینان داد که رطوبت هیچ تأثیر مستقیمی بر پاسارگاد نخواهد داشت و اگر هم تأثیر غیرمستقیم آن افزایش یابد تیم کارشناسی سازمان که به صورت تخصصی بر روی گلسنگهای آرامگاه کورش کار میکند (موردی که تا امروز خبرش در هیچجا درج نشده بود و خود ایشان هم در روز همایش از آن بیاطلاع بود تا منعکسش کند!) با دستگاههای پیشرفته رطوبتسنج (که گفته میشود آنها را وزارت نیرو خریداری کرده است؛ وزارتی که هنوز بر خلاف ادعاهایش هیچ هزینهای برای کاوشهای منطقه نپرداخته است) متوجه شده و نسبت به کاهش آن اقدام خواهد کرد (چگونهاش را هم باید از خود ایشان پرسید ولی تجربه نشان میدهد که اگر پس از مدتی خطر رطوبت جدی بود - که کارشناسان آن را از هماکنون قطعی میدانند-درصد امکان تخلیه سد از آب و متوقف کردن فعالیت آن چیزی در حد صفر است.
کما اینکه ممکن است تعریف نمایندگان - بهویژه سازمانهای دولتی - از میزان جدی بودن خطر برای آثار، بسیار متفاوت از آنچه متخصصان غیردولتی میاندیشند باشد. علاوه بر اینها به گمان ما نمیتوان با اثری به مهمی پاسارگاد با آزمون و خطا برخورد کرد).
پیش از این هم دکتر طالبیان، ریاست بنیاد پژوهشى پارسه و پاسارگاد عنوان کرده بود که «با پایین آوردن میزان آبگیرى، میتوانیم میزان رطوبت را کاهش دهیم»، در حالیکه کارشناسان محیط زیست این راهکار را مفید نمىدانند و معتقدند کاهش میزان آب، تأثیرى در اندازه سطح آب و در نتیجه در میزان تبخیر آن ندارد.
به هر روی اکنون در شرایطی قرار داریم که سازمان میتواند به یاری افکار عمومی خواهان عقب انداختن یکساله آبگیری باشد تا بتوان در فضایی کارشناسیتر و با رفع همه نگرانیهای ناشی از آبگیری (نه فقط اتمام پژوهش در تنگه بلاغی)، درباره لزوم آن به سخن گفتن پرداخت.
گمان میرود، راهی میانه است که بارِ اجرای آن اکنون بر دوش سازمان میراث فرهنگی است و آن سازمان با ارائه این درخواست به وزارت نیرو میتواند خود را همراه با همه دوستداران میراث فرهنگی قرار دهد.