اکنون همه در انگلیس بهدنبال پاسخ به این پرسش هستند که چرا چنین شد؟ کشته شدن یک جوان سیاهپوست به دست پلیس جرقه این 5شب شورش و اعتراض را زد. اما نوع این اعتراض و دامنه آنکه در مدت کوتاهی سراسر انگلیس را فراگرفت، واقعهای بیسابقه بودهاست. سیاستمداران، رسانهها، جامعهشناسان و حتی مردم عادی انگلیس این موضوع را به بحث گذاشتهاند.
بعضی میگویند ریشه این اتفاقات را باید در تغییرات فرهنگی دهههای1960 و 1970 و نزول ارزشهای سنتی جامعه جستوجو کرد، بعضی مشکلات اقتصادی را دلیل این ناآرامیها میدانند، بعضی میگویند که پلیس باید خشنتر و پرتعدادتر در خیابانها حاضر شود و بعضی از ضرورت شدیدتر کردن مجازاتها سخن میگویند؛ هر کس بهدنبال راهحلی است. دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس، در نخستین واکنش خود به این ناآرامیها در پارلمان انگلیس گفت: بخشهایی از جامعه ما نه تنها از هم گسیخته بلکه به شدت بیمار است. او الفاظ تندی در مورد معترضان به کار برد و آنها را اوباش و غارتگر خواند. فردای آن روز روزنامه ایندیپندنت نوشت: آقای نخستوزیر اگر اینها اوباش هستند، جامعه آنها را پرورش داده است؛ پس جامعه، من و شما مسئولیم. در روزهای بعد هم، رسانهها و گروههای حقوق بشری و جامعهشناسان سخنان تند نخستوزیر و تجویزهای او برای مجازات سنگین معترضان را نقد کردند. بحثها بسیار پیش رفته و به مناظره طرفداران و مخالفان لیبرالیسم هم کشیدهاست. نتیجه این بحثها هر چه که باشد، به تغییر انگلیس منجر خواهد شد. چرا که به نوشته یک روزنامه اسپانیایی ، جوانانی که در اسپانیا، یونان یا انگلیس با شیوههای مختلف به خیابانها ریختند، مانند بنزین روان در کف خیابانها بودند. جرقهای دیگر دوباره این بنزین روان را مشتعل میکند.
این نوعی اعتراض است
پس از شروع ناآرامیهای لندن، مفسران سراسر جهان، این حرکت انگلیسیها را با جنبشهای عربی ارتباط دادند؛ جنبشهایی که در تونس و مصر منجر به انقلاب شد. بدون شک میان همه اعتراضهای خیابانی تشابههایی وجود دارد اما مقایسه کردن و همسنگ دانستن اعتراضهای انگلیس با قیامهای عربی کار بیهودهای است؛ مقایسهای که برای فهمیدن اوضاع و آنچه در انگلیس رخ میدهد، هیچ کمکی نمیکند.
برای درک بهتر تفاوتهای این دو جریان کافی است میزان و نحوه خطرکردن جوانان انگلیسی را بسنجیم. یک تفاوت این دو، به شیوه رفتار معترضان و پلیس برمیگردد؛ هم جوانان انگلیسی بسیار متفاوت از همتایان عرب خود اعتراض کردند و هم واکنش به این اعتراض بسیار متفاوت بودهاست. با این حال بر کسی پوشیده نیست که نوعی تبعیض خاموش و آزار و اذیت پنهان علیه سیاهان در انگلیس وجود دارد. همین موضوع و کشتهشدن یک جوان سیاهپوست در شمال لندن آتش این ناآرامیها را روشن کرد.
اما معترضان این کشور برخلاف کشورهای عربی، حتی یک خواسته سیاسی مطرح نکردند. آنها فقط پلیس را هدف خشم و اعتراض خود قرار دادند و البته عدهای از معترضان به آتش زدن ساختمانهای عمومی و غارت فروشگاهها هم اقدام کردند. در بعضی موارد گروههایی با آتشزدن ساختمانها توجه پلیس را منحرف میکردند تا بتوانند به غارت فروشگاههای بزرگی چون انبار وسایل الکترونیک دست بزنند.
اقدام به غارت هم نوعی اعتراض از سوی این گروههاست. آنها میگویند که دست به غارت میزنیم تا نشان دهیم پلیس توانایی تأمین امنیت مردم را ندارد. آنها میگویند: قصد داریم به ثروتمندان نشان دهیم قادریم هر کاری که بخواهیم انجام دهیم. ما داریم مالیاتهایمان را پس میگیریم. یک خواننده رپ در شرق لندن که به پلن بی معروف است این حرکت غارتگران را بسیار ساده توضیح میدهد: بهنظرم آنها این کار را میکنند چون میخواهند یک چیز مجانی داشته باشند چون هیچچیز رایگانی ندارند و از این موضوع عصبانیاند. همان طور که گفته شد هیچ شباهت قابلتوجهی میان بلوای انگلیس و بهار عربی وجود ندارد. اگر بخواهیم این آشوب را با حادثهای در کشور قیاس کنیم باید به سال 2003 برگردیم؛ یعنی زمانی که ارتش آمریکا به عراق حمله کرد و عدهای شهر را غارت کردند.
در بغداد هم غارتگران به جان شهر افتادند چون ناگهان متوجه شده بودند که کسی نیست جلویشان را بگیرد. شورشهای لندن پس از یک راهپیمایی آرام که در اعتراض به کشته شدن مارک دوگان توسط پلیس برپا شده بود، آغاز شد.
در آغاز پلیس به هیچ وجه مسئولیت مرگ این مرد سیاهپوست را بهعهده نگرفت و اعلام کرد که او مستقیما و به عمد مورد هدف قرار نگرفته بلکه هنگام تبادل آتش بهصورت اتفاقی کشته شده است. با توجه به اینکه پلیس انگلیس در دستکاری حقیقت ید طولایی دارد، مردم این ادعا را نپذیرفتند و آن را دروغ قلمداد کردند تا اینکه ثابت شد حق با مردم بوده و پلیس مسئول مرگ دوگان است. در پایان این راهپیمایی، غارت و چپاول به شکلی گسترده شروع شد و جوانان پی بردند که نیروهای پلیس کمتر از آن هستند که بتوانند آنها را کنترل کنند. نخستوزیر و شهردار لندن هم در تعطیلات تابستانی در خارج از کشور بودند. پلیس انگلیس هم بعد از ماجرای رسوایی شنود مکالمات مردم، با ضربه سنگینی روبهرو شد و رئیس و معاون آن استعفا کردند؛ بنابراین اقتدار پلیس و اعتماد مردم به آن کاملا از بین رفت. این حقیقتی بود که موجب شد جوانان دیگر از پلیس واهمهای نداشته باشند.
البته این جوانان تقاضاهای زیادی دارند و مشکلات فراوانی وجود دارد که باید از آنها شکایت کنند:
برای افرادی که مهارت خاصی ندارند، شغلهای کمی وجود دارد که آنها را به سمت مهاجرت به سایر کشورهای اروپایی سوق میدهد و مهاجرت یعنی کار بیشتر برای پول کمتر. سیاستهای دولت در ریاضت اقتصادی و کاهش هزینهها نشانه آن است که زندگی از این هم سختتر میشود. آنچه شورش اخیر را از سایر اعتراضها و آشوبهایی که در گذشته در انگلیس رخ داده، متمایز میکند این است که گروههای کوچکی از جوانان توانستهاند به کمک تلفنهای همراه با هم ارتباط داشته باشند، پلیس را در تنگنا قرار دهند و خیابانها را تحت کنترل خود بگیرند.
اینکه چطور چنین چیزی ممکن شده و کار به اینجا رسیده، داستان درازی دارد. باید ریشه این حوادث را در بخشهای فقیرنشین لندن و نهادهایی مانند خانواده، مدرسه، کلیسا و مقامات محلی جستوجو کرد؛ نهادهایی که مقابل رویاهای جامعه مصرفی تاب نیاورده و پشتشان خم شده است. این شرایط اسفناک، میراثی است که هم انگلیسیها و هم مهاجران ساکن در محلههای فقیرنشین از آن سهم بردهاند.
جوانانی که از دل این محلهها بیرون آمدهاند، خود را از جامعه نمیدانند و برای سروسامان دادن به زندگیشان و کسب احترام به گروههای اعتراضی پیوسته و باندهای حرفهای را جایگزین خانواده کردهاند.انگلیس اکنون در نابرابری درآمدها میان کشورهای غرب اروپا پیشرو است و تعداد افرادی که ناچارند ترک تحصیل کرده و با عنوان محرومان از تعلیم، تربیت و کار شناخته میشوند به شکل نگران کنندهای درحال افزایش است. 17درصد افراد 20 تا 24ساله در اقتصاد رسمی کشور نه نقشی دارند، نه چشماندازی.
هیچیک از این حقایق تکاندهنده، بهانه خوبی برای غارت خشونتآمیز نیستند اما توضیح مناسبی هستند برای اینکه چطور شورشی که در سال 1981 بخشی از یک جنبش آشکار سیاسی شد و قیام و بیداری جامعه سیاهان را درپی داشت حالا به یک آشوب خیابانی برای برآوردن رؤیای مصرفکنندگان تبدیل شده است. حالا که روزگار وامهای آسان بهسر آمده، تنها راه برای به دست آوردن آنچه آگهیها تبلیغ میکنند، دزدیدن آنهاست.نکته دیگری که از این شرایط میتوان برداشت کرد ناتوانی دولت در
30 سال گذشته در ایجاد مشاغل پایدار برای طبقه محروم و فقیرجامعه است.
قهرمانان ناآرامیهای انگلیس
تنها قهرمانان این وقایع، اقلیتهای قومی هستند. زمانی که طبقه متوسط جامعه به تلویزیونهایشان چسبیده بودند، این افراد برای گرفتن حق جامعه خود قیام کردند؛ مغازهداران ترک که در انفیلد از کسب و کارشان دفاع کردند. سیکهای هندی که در ساوتهال از پرستشگاههای خود حفاظت میکردند و درخشانتر از همه طارق جهان در بیرمنگام است که پس از کشته شدن فرزندش توسط ماشینی که به سرعت از میان معترضان عبور کرده بود با وقار و شکیبایی خود، ملت انگلیس را تحتتأثیر قرار داد.
این مردم قهرمانانی هستند که نخبگان انگلیسی باید از آنها شرم داشته باشند؛ نخبگانی که بیش از اندازه به پلیس اعتماد دارند. درانگلیس همیشه این سوال مطرح بوده که چرا در یک جامعه دمکراتیک به جای سیاستمداران بومی، همیشه از نیروهای پلیس مصاحبه گرفته میشود و آنها در صفحه تلویزیون آشکار میشوند و به سؤالات پاسخ میدهند. آنچه در انگلیس رخ داده، دولت را برکنار نمیکند زیرا برای چنین رویدادی یک انقلاب جدیتر و دشوارتر مورد نیاز است.همه قبول دارند باید با نیروی جهانی شدن که تفاوت میان ثروتمندان و فقرا را بیشتر و طبقه کارگر را از مشاغل پایدار محروم میکند، مقابله کرد؛ این کاری است که هر جامعهای میتواند انجام دهد. طی 30سال گذشته دولت نتوانسته از پس این وظیفه برآید و دیگر زمان آن گذشته که همه چیز را گردن دولت بیندازیم. دیگر وقت آن فرارسیده که هر گروه و جامعهای برخیزد و بهخودش کمک کند.
میزان فقر کودکان در شهرهای انگلیس
حضور کودکان 7 یا 8ساله و نوجوانان 12 و 13ساله در میان معترضین خیابانی در شهرهای مختلف انگلیس، تعجب مقامات این کشور را برانگیخته است. دیوید کامرون، نخستوزیر انگلیس به شدت نسبت به این موضوع موضعگیری کرده و خواستار تغییر در سیستم آموزش و شیوه تربیت فرزندان در خانوادهها برای جلوگیری از تکرار چنین وقایعی شده است. انگلیس یکی از بالاترین درصدهای فقر کودکان را در کشورهای صنعتی جهان دارد.
میانگین کشوری: 21درصد
منچستر: 52درصد
سالفورد: 38درصد
لیورپول: 48درصد
برمینگهام: 49درصد
ویتنی: 7درصد
بریستول: 14درصد
تاتنهام: فقر کودکان: 48درصد- دریافتکنندگان کمکهزینه بیکاری: 8درصد- بیکاری: 9درصد
هاکنی: فقر کودکان: 44درصد- دریافتکنندگان کمکهزینه بیکاری: 8درصد -بیکاری: 12درصد
نیوهم: فقر کودکان: 43درصد- دریافتکنندگان کمکهزینه بیکاری: 7درصد- بیکاری: 12درصد
لندن: فقر کودکان: 19درصد- دریافتکنندگان کمکهزینه بیکاری: 2درصد- بیکاری: 10درصد
دادگاههای شبانه مجازاتهای سخت
بعد از خط و نشانی که نخستوزیر انگلیس و دیگر سیاستمداران این کشور برای عوامل ناآرامیها کشیدند، دادگاههای انگلیس به صورت شبانهروز محاکمه نزدیک به 2هزار نفر دستگیر شده این اعتراضهای خیابانی را آغاز کردند. اگر چه ممکن است احکام حبس طولانی برای این افراد در نظر گرفته نشود اما مجازاتهایی که دولت به دادگاهها پیشنهاد داده تبعاتی بدتر از حبسهای طولانیمدت دارد.
قطع خدمات اجتماعی
یکی از مجازاتهایی که دولت انگلیس برای عوامل این ناآرامیها در نظر گرفته قطع همه خدمات اجتماعی برای آنهاست. از جمله این خدمات که دولت برای طبقه محروم در نظر گرفته اسکان آنها در خانههایی است که به صورت رایگان یا با هزینه اندک در اختیار خانوادههای فقیر قرار میگیرد. اکنون اما به حکم دادگاه این خانهها از خانوادههای جوانانی که در این اعتراضها شرکت کردهاند گرفته خواهد شد. همچنین مستمری که دولت برای آنها در نظر گرفته نیز قطع میشود. این اقدام با واکنش منفی رسانهها و کارشناسان و جامعهشناسان انگلیسی و همچنین حزب مخالف کارگر روبهرو شده است. مخالفان میگویند راه برخورد با این ناآرامیها و جلوگیری از تکرار آنها محروم کردن این طبقه از کمکهای دولت نیست بلکه باید آنها را جذب کرد و برایشان شغل و امکان تحصیل فراهم کرد.
انتشار اسامی و تصویر نوجوانان معترض در رسانهها
بر اساس قوانین قضایی انگلیس انتشار تصویر و نام متهمان دادگاه حتی بعد از اثبات اتهامشان کار چندان معمولی نیست. به ویژه اگر متهمان نوجوان باشند این کار اساسا ممنوع است. اما به دستور وزیر کشور انگلیس نام و تصاویر دستگیرشدگان ناآرامیهای اخیر که اکثرشان نوجوان هستند در رسانهها منتشر خواهد شد. از هر 5نفر دستگیر شده ناآرامیهای اخیر انگلیس یک نفر زیر 18سال است. تا به حال انتشار تصاویر نوجوانانی که در دادگاه محاکمه میشدند در رسانههای انگلیس مجازاتی معادل 3هزار پوند داشت.
نشنال