تشکیل و راهاندازی مجتمعهای فرهنگی دیجیتال نیز از همین دست فعالیتهاست که اگر چه اهدافی والا را دنبال میکند اما در عمل چیزی بیش از راهاندازی کافینت توسط دولت نیست! ماجرا از این قرار است که در آذرماه 88، معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، طرحی با نام «طراحی، تجهیز و راهاندازی شبکه ملی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران» را تصویب کرد و طی امضای تفاهمنامهای به مبلغ 100میلیارد ریال اجرای آن را به مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی واگذار کرد. قرار است با اجرای این پروژه بیش از 500نقطه کشور به فناوریهای پیشرفته و تجهیزات مجازی مجهز شوند.
به گفته طراحان، این طرح در دو فاز اجرایی میشود که قرار است در فاز اول تجهیزات رایانهای مورد نیاز 500مرکز فرهنگی در سراسر کشور و در فاز دوم تجهیزات هزار مرکز فرهنگی تأمین شود. طبق تفاهمنامه میان وزارت ارشاد و معاونت علمی ریاستجمهوری، زمان پایان این پروژه آذر سال90 ذکر شده که رئیس مرکز توسعه فناوری اطلاعات و رسانههای دیجیتال از افتتاح فاز اول این طرح در اوایل خرداد ماه خبر داد؛ در حالی که طبق گزارش مهر، معاون فناوری و نوآوری معاونت علمی و فناوری ریاست افتتاح این مراکز را منوط به تأیید این معاونت دانسته است. این خبر خود تلویحی بر این موضوع است که مراکز مذکور به تأیید معاونت علمی ریاستجمهوری نرسیده و ظاهرا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تختگاز راه خود را میرود.
البته نگاهی به لیست مراکز راهاندازی شده فرهنگی دیجیتال نشان میدهد که برای هیچیک از مراکز مذکور در استانهای کشور، زیرساخت جدیدی ایجاد نشده و اغلب از فضاهای فرهنگی، مذهبی و کتابخانههای موجود برای استقرار چنین مراکزی استفاده شده است؛ در واقع وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خواسته با یک تیر دو نشان بزند؛ هم تجهیز اینگونه مراکز را که وظیفه ذاتیاش است انجام بدهد و هم هزینه آن را از محل طرحی در معاونت علمی ریاستجمهوری تأمین کند.
نگاهی به فهرست خدماتی که این مراکز قادر به عرضه آن هستند نشان میدهد که این مراکز یا مجتمعها حداکثر نقش یک کافینت دولتی را ایفا خواهند کرد که این نیز با اصل خصوصیسازی در کشور مغایرت دارد؛ خدماتی همچون نرمافزارهای رایانهای، بازیهای رایانهای، محتوای همراه، اینترنت پاک، خدمات الکترونیک، آموزش، کارگاه تخصصی تولید ابزارهای پیشرفته تولید، خدماتی که نوعا یا توسط کافینتها و فروشگاههای عرضه محصولات دیجیتال و تلفن همراه ارائه میشود یا ذاتا وظیفه آموزشی دانشگاههاست. البته اصل این طرح بخشی از طرح بزرگتری به نام شبکه ملی فرهنگ تلقی شده و چسباندن پسوند دیجیتال صرفا برای سرپوش گذاشتن بر این دخالت دولت در امور فعالیتهای بخش خصوصی است.
این در حالی است که اصلیترین چالش در بخش فعالیتهای فرهنگی دیجیتال در ایران کمبود شدید محتواست؛ چه محتوای آنلاین و چه محتوای مورد نیاز برای رسانههای دیجیتال. بهعنوان مثال، بهرغم نیاز شدید کشور به تولید بازیهای رایانهای داخلی و ملی و مصرف سالانه قریب به 50میلیون نسخه بازی خارجی در کشور، کل بازیهای تولید شده داخلی به کمتر از 60مورد میرسد. بهتر است بودجههای میلیاردی صرف شده برای مجتمعهای فرهنگی دیجیتال صرف تولید بازیهایی شود که مورد استفاده نسل جوان ایرانی است. دسترسی به اینترنت در خانه و کافینت و دانشگاه برای کاربران فراهم است و نرمافزارهای مورد نیاز رایانه و موبایل خود را نیز میتوانند از بازار تهیه کنند. دولت باید انرژی خود را در جای اساسیتری صرف کند.