این احساس از یک سو، گرانبهاترین انگیزهای است که انسان را وادار میکند تا به تکامل خویش و راهکارهای رسیدن به کمال بیندیشد تا آنجا که مبنای حرکت و موجب گذر از کهتری به مهتری میگردد و از سوی دیگر، میتواند نقشی مخرب و ویرانگر داشته باشد و بهصورتی دردناک در وجود فرد رسوخ یابد و بهجای حرکت و گذر به مهتری، موجب رفتارهای نامطلوب و غیرعادی شود.
احساس کهتری همچون سکه دورویی است که یک روی آن ارجمندی انسان را در پی دارد و روی دیگرش سقوط او را. بنابراین، موفقیت و عدم موفقیت انسان وابسته به چگونگی مواجهه با این احساس است.
تحلیل مفهومی احساس کهتری
اصطلاحاتی نظیر «حس حقارت» و یا خود کمبینی» و حتی «حس پستی» و نظایر آن، که در برخی از نوشتهها به چشم میخورد بار معنایی منفی دارد و در آنها هیچ جنبه مثبتی لحاظ نمیگردد. برخلاف واژه «کهتری» که در آن فقط بار معنایی منفی لحاظ نشده است. بدین روی، هم میتواند مخرب و ویرانگر باشد، هم میتواند محرک و سازنده.
ربر (1985، A. Reber) و الحفنی (1994، A. M.Alhefny) معتقدند که احساس کهتری احساس ضعف و ناتوانیای است که از کودکی با فرد همراه است و با نقص بدنی یا روانی تشدید میگردد و فرد را دچار یأس و ناکامی میسازد. ریموند (1985، J.Raymond) آدلر (1927، A.Adler) و برخی دیگر از روانشناسان احساس کهتری را گرانبهاترین انگیزهای میدانند که انسان را وامیدارد تا به تکامل خویش بپردازد.
بهطور خلاصه، میتوان گفت: احساسی که در نتیجه شکستها، طرد شدنها، ناکامیها و نامقبول شدنها پیش بیاید که فرد همه را برتر از خود و خود را فاقد استعداد بیابد، «کهتری منفی» است و احساسی که مبنای حرکت و گذر از موقعیت کهتری به مهتری گردد، «کهتری مثبت» و مفید میباشد.
کهتری ذاتی
نوعی کهتری از تولد تا مرگ با انسان همراه است. این کهتری موجب میگردد که انسان همواره کمالجو و استقلالطلب باشد. آدمی در دل و قلب، به کمال عشق میورزد و دایم آن را آرزو میکند. این کهتری ذاتی سبب میشود که انسان در هیچ مرتبهای از مراتب کمال، رحل اقامت نیفکند.
بدین روی، انسان آگاهانه یا ناآگاهانه (خواسته و ناخواسته) عاشق کمال مطلق است و همیشه در مقایسه کمال با کمال مطلق، خود را ضعیف و ناقص میشمرد. در نتیجه، شعله عشقش فزونتر میگردد و حرکت مضاعفی آغاز میکند.
این کهتری ذاتی پیوسته در انسان وجود دارد و او را وامیدارد تا در جستوجوی چیزی باشد که تصور میکند کمال است. علمجویی، زیباییخواهی، قدرتطلبی و صفاتی مانند آن از همین حس کمالخواهی او سرچشمه میگیرد.
اما از همان نخستین روزهای زندگی، موانعی غلبه نایافتنی سد راه توسعه وجود او میشود و دسترسی به هدف را تقریباً غیرممکن میسازد. کسانی که دارای عزتنفس بالایی هستند و از کهتری عضوی یا بدنی یا روانی رنج میبرند، احساس کهتری در آنان به منزله منبعی تحریکی است که غریزه جنگنده آنان را به حرکت درمیآورد. گویی به ضعف خود میگویند: «فکر میکنی بر من چیره خواهی شد؟
اشتباه میکنی، من بر تو غلبه خواهم کرد!» و برای آنکه بر ضعف خود غالب آیند، تنها به تلافی رضا نمیدهند، بلکه به «جبران مضاعف» میپردازند؛ بدین معنا که در راه این پیروزی، تمام نیرو و پشتکار خود را بهکار میاندازند تا نهتنها ضعف همان عضو را از میان بردارند، بلکه آن را بهصورت عضوی بیش از حد معمول نیرومند درآورند.
نمونه بارز این جبران مضاعف، وضع دموستن (Demosten)، خطیب مشهور یونانی، است. وی در نوجوانی الکن و کمرو بود، بعدها نهتنها بر این نقایص خود فایق آمد، بلکه بزرگترین ناطق عصر خود شد.
آلفرد آدلر در یک بررسی نشان داده است که 70 درصد نقاشان مشهور به یکی از نقایص بینایی مبتلا بودهاند. بدین روی، حس غلبه یافتن بر کهتری در بسیاری از موارد، موقعیت و شاهراه بهدست آوردن قریحه و استعداد در آنان است.
جبران کهتری با صفاتی عالیتر از نوعی که فقدان آن انسان را رنج میدهد، در واقع بهترین و عالیترین راه جبران شکست است. اما همواره وضع بدینگونه نیست؛ زیرا موانع متعدد و علل گوناگونی در مسیر تحول انسان خودنمایی میکند و راه تحول را ناهموار میسازند. در چنین زمانی است که احساس کهتری در انسان تشدید میگردد و آن را در وجودش به نوعی کهتری از تولد تا مرگ صورتی جانگداز مستقر میسازد. حال باید دید که فرد در برابر این رنج جانکاه چه واکنشی از خود نشان میدهد. چگونه میکوشد تا خود را از گریز آنان مصون بدارد؟
همانگونه که گفته شد افراد با عزت نفس بالا در چنین مواقعی، اقدام به جبران مضاعف نموده و بر کهتری خود غالب میگردند. اما برخی نمیتوانند با کهتری خود به مبارزه برخیزند و برآن چیره شوند تا به تعادل دست یابند. به عبارت دیگر، آنان نقص خود را پذیرفته و دچار ناتوانی و یأس میگردند. در این صورت، دچار کهتری مرضی میگردند. آدلر روان تحلیلگر اتریشی و بنیانگذار روانشناس فردی بر این باور است که بیشتر رفتارهای نابهنجار و غیرعادی ریشه در این احساس کهتری دارد.
عوامل ایجاد کننده احساس کهتری
الف) معلولیتهای جسمی:
احساس کهتری ممکن است به دلیل نقص بدنی و نارسایی جسمی باشد. یک نقص عضوی موجب میشود که فرد خود را ناقصتر از دیگران یافته، احساس کمبود کند.
شخص عاجز و یا ناقص در برابر نارسایی خود، در واقع، دو بار رنج میبرد: یک بار وقتی خود را در محیط خویش در موقعیت کهتری میبیند و بار دیگر وقتی مورد تمسخر و استهزای دوستان و اطرافیان قرار میگیرد.
افرادی که دچار کهتری مرضی هستند، مراقبت اطرافیان از آنها، این انتظار را ایجاد میکند که مورد توجه و ترحم دیگران نیز واقع شوند و چنین افرادی هرگز تواناییهای خود را به بوته آزمایش نمیگذارند و همین سبب میشود که یک ارزیابی منفی از خود داشته باشند.
ب) عوامل خانوادگی:
محیط خانوادگی به دو گونه احساس کهتری را، که در ابتدا چیزی عادی است، به صورت نامطلوبی تشدید میکند:
1 - غوطهور کردن کودک در موقعیتهای آسان، نازپروردگی، محبت بیش از حد، چرخیدن پروانهوار والدین گرد فرزند و برآورده ساختن همه خواستههای او سبب میشود تا او فقط در فکر ارضای نیازهای اولیه زیستی باقی بماند و از شناخت نیازهای عالی و وجودیاش عاجز گردد. امتحانات الهی و مصایب میتواند رشدآفرین و موجب شکوفایی و به فعلیت رساندن استعدادهای نهفته باشد وگرنه در صورت نازپروردگی و عدم آمادگی در مواجهه یا نگرانیهای شدید، فرد ناتوان گردیده و مشکلش بیشتر و کهتری در وی تشدید میگردد.
2 - بدرفتاری و طردشدگی از سوی والدین نیز موجب میشود تا برخی از کودکان هرگز محبت را تجربه نکنند، به معنای مثبت ارتباط با دیگران دست نیابند و در نتیجه، دچار انزوا و سرگردانی شوند. این افراد در مواجهه با مشکلات، به بزرگ کردن بیش از اندازه مشکل خود و نادیده گرفتن تواناییهای خویش تمایل دارند تا از زیر بار مسئولیت شانه خالی کنند.
ج- عوامل تربیتی
1 - سرزنش در حضور همسالان: سرزنش کودک توسط برخی از مربیان در حضور همسالان، انتظار بیش از حد توانایی از فرد، واگذار کردن تکلیف طاقتفرسا به او و تعیین اهداف بزرگ و دست نایافتنی موجبات احساس کهتری را فراهم میسازد.
2 - مقایسههای بیجا (کودک و نوجوان با افراد دیگر): یکی از عوامل تشدید کننده کهتری مقایسههای بیجاست. مسئولان آموزشی و تربیتی باید به این نکته توجه کنند که مقایسه شخص با دیگری در حضور وی، حقارت و ناتوانی او را مضاعف میسازد و چنان اندوهی بر وی وارد میسازد که او را به واماندگی و جمود و انزوا سوق میدهد.
سختگیری اولیای کودکان و توقعات نادرستی که فوق طاقت آنهاست موجبات احساس کهتری را فراهم میسازد. سطح مطالبات و خواستهها باید با سن کودک، توان و استعداد او و با فضایی که در آن زندگی میکند مناسبت داشته باشد. بسیارند کسانی که کودک را بزرگسال میپندارند و مطالباتی در سطح بزرگسال از او دارند.
همانگونه که توقعات بیش از حد توان، شخص را حقیر میسازد، اقدام به کارهای فوق طاقت نیز حقارتآور است. افراد در حالتهای عاطفی منفی، تمایل دارند به جنبههای قابل انتقاد و نشانگر بیکفایتی خود توجه داشته باشند، در حالی که در همین زمان، نقاط قوت جزیی دیگران را بزرگ مینمایند. این افراد معمولاً میزان موفقیت خود را بسیار کمتر از حد واقعی خود برآورد میکنند، در حالی که میزان موفقیت دیگران را زیاده از حد واقعی برآورد مینمایند.
پیامدهای احساس کهتری
زمانی که احساس کهتری در فرد شدت مییابد، برای کاهش آن و پیشگیری از خطرهای احتمالی، به راهکارهای دفاعی جبران متوسل میشود. گاهی جبران واقعی و حقیقی است و موجب کاهش احساس کهتری و دستیابی به تعادل میگردد، ولی در بسیاری از موارد، جبرانها، انحرافی و کاذب است. در این صورت، کهتری در یک دور باطل، نه تنها کاهش نمییابد، بلکه به صورتی ویرانگر و مخرب تشدید میگردد. راهکارهای دفاعی کاذب و انحرافی عبارت است از:
الف ) گریز از مسئولیت : در این صورت، انسان خود را دستخوش ناتوانی و شکست میسازد، نسبت به خود شک میکند و کمبود نیرو و جرات در وی احساس میگردد. در این صورت، در وادی شکستهای پی در پی و متعدد درمیغلتد و شکستهای بعدی، احساسات نخستین را تحکیم میکنند. در چنین مواردی، نقشه زندگی برپایه گریز از مسئولیت و امتناع ناآگاهانه از هر نوع سعی و کوشش طرحریزی میشود.
ب) جبران خیالی : این نوع جبران، گریز در خیالبافی و حالات رویایی است. انسان از زندگی رویایی و خیالی آن اقتدار و توانایی را میخواهد که در زندگی واقعی نمیتواند به آن دست یابد. کدامیک از ما اگر در کودکی احساس خواری و سرافکندگی کردهایم و نیروی جوابگویی به آن را در خود نیافتهایم، آرزو نکردهایم که آنقدر نیرومند باشیم که حریف خود را مثل موم در چنگ خود بیابیم و آنچه برای کیفر وی میاندیشیم، در موردش اجرا کنیم؟ بسیارند کودکان و نوجوانانی که در عالم خیال، آرزو میکنند انسانی نامرئی باشند.
ج ) کتمان کهتری و خودنمایی: وقتی بیمار از کهتری رنج میبرد و نمیتواند با آن به مبارزه برخیزد و تعادلی در خود به وجود آورد، سعی میکند با کتمان کهتری و خودنمایی و ریاکاری، اطرافیان خود را نسبت به نظری که درباره وی دارند، فریب دهد؛ مثلا، زمانی که فاقد کمالات و خوبیهاست، با ریاکاری سعی میکند خود را واجد آنها نشان دهد؛ همچون ترسویی که اگر مجبور باشد در محل دورافتادهای در تاریکی و تنهایی شب ره سپرد، سوت میزند تا خود را با شهامت و بیباک نشان دهد.
چنین افرادی با لافزدن یا دورغسازی، به هر نسبت که احساس ناچیزی میکنند، میکوشند تا خود را درخشانتر و جالبتر جلوه دهند. جوانان شکستخوردهای که نتوانستهاند به تحصیلات عالی برسند یا یک موقعیت اجتماعی کسب کنند، از این خودنمایی بیبهره نیستند.
در دختران، این جلب توجه و خودنمایی به صورتهایی همچون لباسهای تجملی، آرایش، روی آوردن به مد، حضور در اجتماعات جنجالبرانگیز، حفظ چند اصطلاح علمی و غربی و به کار بردن آنها در انتقادها و مخالفتها، تغییر در صدا و در راه رفتن و مانند آن بروز میکند.
پسران ناکام مانده نیز با روی آوردن به تصاویر قهرمانان، آرایش شکل و موی خود به صورتی متفاوت با دیگران، پوشیدن لباس شهرت، تقلید از چهرههای فوتبال و سینما، انجام کارهای متهورانه و ماجراجویانه در رانندگی، روی آوردن به دخانیات و ادای روشنفکران را درآوردن و انتقاد و مخالفت و شبههافکنی توجه دیگران را به خود جلب میکنند.
د) تخریب دیگران : وقتی کسی نمیتواند خود را مسلط و برتر سازد، در این صورت از کاربرد ابتدایی اصل نسبیت استفاده میکند؛ دیگران را پایین میآورد، بخصوص آنهایی که نسبت به او شک میکنند و یا به عکس، نسبت به آنها کدورتی در دل احساس میکند.
در این صورت، همواره در کمین رفتار و جزئیات زندگی آنهاست و اگر کوچکترین خطایی از آنها سرزند، آن را با تمسخر بزرگ میکند و آنان را در برابر دیگران مورد استهزا قرار میدهد. گاهی حتی اگر این افراد هیچ عیب و نقصی هم نداشته باشند، برای آنها عیوبی میتراشد و اینجاست که زبان بهتان و افترا باز میشود.
هـ ) خودباختگی: افرادی که از کهتری رنج میبرند، فاقد اعتماد به نفساند و دارای وابستگی شدید، فردیت باختگی، عدم استقلال و بیهویتی هستند.
در بسیاری از موارد، روی آوردن به تمدنها و فرهنگهای دیگر شکلی از جبران کهتری است. آنان به دلیل اینکه خود را در فرهنگ و جامعه خویش ناتوان و شکست خورده میپندارند، ادعا میکنند که جامعه پاسخگوی نیازهایشان نیست. در نتیجه، به جامعه و فرهنگی فراتر از جامعه خود میاندیشند. این بیهویتی معمولا در کردار و گفتارشان به خوبی پیداست.
بسیاری از این بیگانهپرستیها نشان از بیهویتی و خودباختگی و عدم اعتماد به خویشتن است که با شنیدن وصف دیگران شیفته آنها میگردند و بر این باورند که بدون اتکا به آنها نمیتوان زندگی کرد.
و) ریاست طلبی :یکی از ابزارهای دفاعی که فرد کهتر به کار میبرد، تلاش برای به دست آوردن و چنگزدن به کرسی ریاست است. بسیارند کسانی که ریاست و قدرت را جبران کهتری میدانند و این صدرنشینی و بالا رفتن ظاهری را پوشش کتمان پستی و حقارت درون خود میدانند. میتوان واکنشهای دیگری را نیز که به صورت جزییتر از افراد کهتر بروز میکند مطرح کرد.
نکته قابل توجه اینکه واکنشهایی که آدمی در برابر کهتری خود انجام میدهد خواه ناخواه در تخفیف یا تقلیل کهتری وی موثر واقع میشود، ولی همیشه وضع بر این منوال نیست و زندگی را نمیتوان مانند یک معادله ریاضی دانست؛ زیرا گرچه نمیتوان دوام احساس کهتری را توجیه کرد، اما باید پذیرفت که حتی کهتری احساس شده در خردسالی در دل انسان باقی میماند و رهنما و رهبر دایمی رفتار او میگردد.