بهطور قطع سیاستمداران بیش از دیگران درباره 10 سالی که از 11سپتامبر 2001 گذشته اطلاعات دارند و به واسطه همین اطلاعات دست کم در بخشی از توهمات خود درباره قدرت غرب برای ساختن جهان اسلامی مطابق با میل خود بازنگری کردهاند. یکی از راههای دریافتن تغییرات 10 سال گذشته در آمریکا بررسی کتابهایی است که به تازگی در این باره منتشر شدهاست. با بررسی چند کتاب از کتابهایی که درباره این واقعه منتشر شده و نشریه اکونومیست به آنها اشاره کرده،قصد داریم به این موضوع برسیم.
آنگونه که این چند کتاب متفاوت نشان خواهند داد، هنوز درسهای زیادی هست که غرب باید یاد بگیرد. هر سال که از حملات به برجهای دوقلو در آمریکا میگذرد، این پرسش را بیش از پیش مطرح میسازد که چه کسانی در این بین پیروز بودند؟ در نخستین و مختصرترین کتاب از این کتابهای چهارگانه، فواز جورجس، پروفسور آکادمی اقتصادی لندن و مولف چندین پژوهش درباره رفتارهای جهادی براین نکته تأکید دارد که غرب پیروز این معادله بوده است اما این پیروزی را در عالم واقع محقق نکرد. او معتقد است که القاعده هرگز آنگونه که برخیها سعی میکنند القا کنند، هیولا نبوده و امروز عملا توان خود را از دست داده است. تنها چیزی که آن را سرپا نگه داشته ترسی است که سیاستمداران و رسانههای ناآگاه آن را دامن میزنند.
فواز جورجس در کتاب خود تحت عنوان ظهور و سقوط القاعده یک دهه پس از یازده سپتامبر، مینویسد: واکنش غالب همچنان همان مبارزه آمریکا با تروریسم است. هر چند این دیدگاه وی محترم است اما جورجس بسیار عجولانه نظر دیگر کارشناسان قائل به توان القاعده را به کناری مینهد و نادیده میانگارد. اما در کتاب تکان خوردن سرزمین مادری، خانم رابین رایت از این نیز فراتر میرود و بر این نکته اصرار میورزد که رادیکالیسم اسلامی بهطور کامل بیاعتبار شده است و آن جهاد پر جنب و جوش در حال ایجاد کردن تکانهایی مهم در جهان اسلام است که نمونه بسیار اخیر و جدید آن همان بهار عربی است.
کتاب وی را میتوان به نوعی اصلاح دیدگاهها تلقی کرد. مفسران و تحلیلگران غرب یک دهه درباره نبود صبر و تحمل و وجود مسلمانان عاشق صلح و آرامش برای ایستادگی ناله سر دادهاند، این درحالی است که مسلمانان در تمام این مدت، همه تلاش خود را به کار گرفتند تا صدایشان شنیده شود. خانم رایت، روزنامهنگار سابق روزنامه واشنگتن پست معتقد است که امروز بلاگرهای حرفهای، فمینیستها و اصلاحطلبانی مسلمان پیدا شدهاند و ظهور کردهاند. آنان بسیار پرنشاط و دوستداشتنیاند. بهنظر میرسد چندان درست نباشد که معتقد باشیم خانم رایت بیش از اندازه به مسلمانان اهمیت میدهد چون واقعیت همین است. پروفسور جورجس و خانم رایت هر دو بر این نکته تأکید دارند که غرب فهم بسیار ضعیفی از کشورهای مسلمانی دارد که در آنها مداخله کرد. همین دیدگاه آنان بهصورت بسیار قوی از سوی شرارد کوپر کولز در کتاب «نامههایی از کابل» که اوایل سالجاری میلادی منتشر شد، تأیید میشود.
شرارد، سفیر سابق انگلیس در افغانستان اندیشه رایج که قائل به کافی بودن اقدام نظامی برای نتیجه گرفتن است و تلاشهای غربی بیش از یکدهه گذشته در این کشورها بر همین اساس بوده است را زیرسؤال میبرد. کتاب وی یک نقد تند مواضع غیرمنطقی انگلوآمریکایی است. اما جنگهای 11سپتامبر قطورترین و قویترین این کتابهاست. جیسون بورک هدف از کتاب خود را فراهمسازی دیدی ولو نه چندان شفاف از قاعده و از پایین بهمنظور تمرکز بر مردم عادیای میداند که بیش از تصمیمگیران از این منازعه ضرر کردهاند. با این حال، کتاب 700صفحهای او مطالبی بیش از این دارد. او در این کتاب میکوشد تا در یک کلیت منسجم مسائل مبهم و نهچندان مطلوب جهانی مبارزه با تروریسم را در هم پیوند زند و آنها را مطرح سازد.
بروک بیش از دیگر مولفان درباره ماهیت پیچیده و چندبعدی آنچه وی جنگهای 11سپتامبر مینامد، هشدار میدهد. او این جنگها را منازعهای کثیف و دنبالهدار یا رویاروییهای دامنهدار و سریالی میداند که در گستره وسیع جغرافیایی گسترش یافته و آغاز و انجام مشخصی ندارد. او با این ایده موافق است که القاعده نسبت به یک دهه گذشته رو به ضعف گذارده است و ایدئولوژی آن بخش اعظم قوت خود را از دست داده است اما او تمایلی به این نکته ندارد که حداقل در حال حاضر زمان مرگ این ایدئولوژی را تعریف و مشخص کند. اگر اندک خوشبینیای در کتاب جنگهای 11سپتامبر دیده میشود، در تشخیص ضعیفشدن القاعده نهفته است. این جماعت و متحدانش تنها از طریق توسل جستن به خشونت بیهیچ تمایزی، خود را بیاعتبار کردهاند.
نویسنده این کتاب قبول دارد که القاعده نسبت به یک دهه پیش ضعیفتر شده و ایدئولوژی آن دیگر جذابیت و مقبولیت گذشته را ندارد. اما به گفته او هنوز نمیتوان مرگ القاعده را اعلام کرد. او که سالها در افغانستان و پاکستان زندگی کرده معتقد است که خطر القاعده را هنوز باید جدی گرفت. او مانند اکثر نویسندگان دیگر معتقد است که غرب مسیر درستی را در این زمینه انتخاب نکردهاست.