یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰ - ۰۷:۱۷
۰ نفر

سعید مروتی: چهره بهت‌زده تماشاگرانی که دو دهه پیش از سینماهای نمایش‌دهنده «هبوط» بیرون می‌آمدند، حالا و با گذشت نزدیک به 20سال، جای خود را به مخاطبانی داده که در «آلزایمر» درگیر موقعیت خاص کاراکتر اصلی فیلم می‌شوند.

فیلم آلزایمر

درگذر این سال‌ها، معتمدی سعی کرده تا برای بیان دغدغه‌های ذهنی‌اش، موقعیت‌های داستانی ایجاد کند. هر چند که همچنان نمادها و نشانه‌ها نقش پررنگی در تعیین مسیر حرکت کاراکترها و روایت فیلمنامه ایفا می‌کنند ولی آنچه مشهود به‌نظر می‌رسد نیت فیلمساز برای یافتن راه‌های ارتباطی با تماشاگر عادی‌ است که برای سرگرم‌شدن به سینما می‌آید نه اینکه با کلاس درس مواجه شود. معتمدی نیز گرچه فلسفیدن با سینما را کنار نمی‌گذارد ولی می‌کوشد دغدغه‌هایش را غیرمستقیم‌تر بیان کند. در این رویکرد نباید سهم شکست همه‌جانبه «قاعده‌بازی» را فراموش کرد که همه تلاش‌های سازنده‌اش برای رسیدن به یک کمدی متفاوت، قربانی غرابتی شده بود که بیش از هر چیز نشان از اتفاق داشت؛ اینکه با ذهنی چنین شلوغ و درگیر نمی‌شود کمدی موفقی ساخت و رویکرد به تاریخ سینما و کمدی‌های اسلپ استیک هم تنها بر غرابت ماجرا می‌افزاید.

معتمدی که نشان داده از شکست، بیشتر از پیروزی درس می‌گیرد، در «آلزایمر» موفق می‌شود به انسجامی دست یابد که «قاعده بازی» از آن بی‌بهره بود؛ همان طوری که تصاویر ویدئوکلیپ‌مانند «هبوط» و واکنش منفی تماشاگر عادی و منتقدان به تلقی فیلمساز از سینما، به نقطه قابل اتکایی چون «زشت و زیبا» ختم شد و یا دیالوگ‌های سنگین و آهنگین «دیوانه از قفس پرید» در آثار بعدی جای خود را به گفت‌وگونویسی معقولی داد که در عین انتقال خواسته‌های فیلمساز، نه ثقیل می‌شود و نه مانع برقراری ارتباط با اثر. از این نظر معتمدی را می‌توان فیلمسازی انتقادپذیر دانست که اگر بیراهه «قاعده بازی» را مستثنا کنیم، همواره در حال تصحیح مسیر حرکتش بوده است.

در «آلزایمر»مسئله بیان از خودبیگانگی انسان معاصر باعث بسته شدن دفتر سینما و گشودن کتاب‌های فلسفی نمی‌شود و تماشاگری که علی‌القاعده اهل فلسفه و دغدغه‌های فیلمساز نیست، می‌تواند ارتباطی نسبی با فیلم برقرار کند. معتمدی موفق شده ما به‌ازای بیرونی و ملموس برای آنچه در ذهنش جریان دارد بیابد. می‌ماند ذکر این نکته که معتمدی همان طور که نتوانست در «دیوانه از قفس پرید» پرستویی را متفاوت از آنچه در فیلم‌های حاتمی‌کیا از او دیده بودیم، نشان دهد، در اینجا نیز مهدی هاشمی را در قالبی نزدیک به کاراکترش در «هیچ» نمایان می‌کند. می‌شود درباره کاستی‌های فیلمنامه و حوزه‌های روایی «آلزایمر» نیز نکاتی را مطرح کرد. اما آنچه بیش از هر چیز در «آلزایمر» اهمیت دارد، توفیق در ساختن فیلمی «پیام‌دار» است که ارتباطش را با تماشاگر از دست نمی‌دهد؛ این را کسانی که تصاویر عجیب «هبوط» را دیده‌اند و دیالوگ‌های غریب «دیوانه از قفس پرید» را خاطرشان هست، بهتر درک می‌کنند.

«آلزایمر» فیلمی متوسط درباره پیروزی ایمان است که می‌تواند در گام‌های بعدی به نقاط قابل تأمل‌تری ختم شود.

کد خبر 145879

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز