اما به عقیده روانشناسان، اولاً دور نگه داشتن و منع فرد از دستیابی به چیزی او را بهسوی دستیابی به آن حریصتر میکند و درثانی، با انتخاب درست میتوان از طریق همین برنامهها، بسیاری از مهارتها بهویژه مهارتهای کلامی- شنیداری را در کودک تقویت کرد.
آنچه در پی میخوانیم نگاهی است به تأثیر تماشای تلویزیون بر کودکان از سن نوزادی تا 6 سالگی. این پژوهش به همکاری پژوهشگران مرکز بهداشت عمومی سیاتل و آکادمی علوم و روانشناسی کودک انجام شده است.
***
روانشناسان معتقدند سه سال نخست زندگی کودک حساسترین سالهای زندگی او بوده و کودک از جهت جسمی، ذهنی و روحی و حتی رفتارهای اجتماعی بهشدت تأثیرپذیر بوده و بسیاری از آموزهها را در همین دوران میآموزد.
در طی این 3 سال، ذهن کودک بهشدت متمرکز برقراری ارتباط با اجتماع بوده و سعی میکند مهارتها را هرچه سریعتر بیاموزد و آموختهها را در ذهن خود جایگزین و هماهنگ کند.
پژوهشهای انجام شده روی عملکرد مغز نشان میدهد تماشای تلویزیون، فیلم و کارتون و ... بهشدت روی ذهن کودک تأثیرگذار است؛ چرا که کودک بسیاری از رفتارها را از این رسانهها میآموزد.
در واقع برخلاف تصور بسیاری که سن آموزش و فراگیری کودک را از 3 سالگی به بعد میدانند، کودک از بدو تولد تا 3 سالگی اصلیترین دوره آموزش ذهنی، جسمی، اجتماعی و روحی- روانی را گذرانده و در حدود 95 درصد از شخصیت او، در همین دوره سه ساله شکل میگیرد و پس از سه سالگی تا پایان عمر رفتارها و در حقیقت شخصیت او تکمیل و تعدیل میشود.
از این رو روانشناسان کودک تأکید ویژهای بر آموزش کودکان از بدو تولد تا سه سالگی دارند.
کودک و رسانه
آموزشهای ارائه شده از طریق رسانهها و بهطور خاص تلویزیون، بازیهای کامپیوتری، فیلم و کارتون و ... بهشدت بر روی کودکان تأثیرگذار است؛ اما شکل این تأثیر در سنین مختلف گوناگون است.
تأثیر تماشای تلویزیون در نوزادان، تأثیری پسزمینهای است؛ به این معنی که پایین بودن سن کودک باعث میشود تا او در مقابل آنچه میآموزد، واکنشی سریع و آنی نداشته و آن را در پسزمینه ذهن خود بنشاند و سالها بعد آن را بروز دهد.
پژوهشگران «آکادمی علوم و روانشناسی کودک» معتقدند نوزاد به دلیل سن بسیار کم خود نمیتواند واکنش آنی به آنچه میبیند یا میشنود، داشته باشد و نهایت واکنش او، خنده یا گریه در مقابل برخی صحنههای شاد یا ترسناک است که این واکنشها نیز ناشی از تأثیر صدای این صحنهها است: چرا که کودک در این سن توان تفکیک بصری تصاویر را ندارد.
از طرفی نوزاد قادر به تفکیک کیفیت برنامههایی که میبیند، نیست؛ اما بهراحتی میتواند از طریق شنیدن، احساسها را دریافت کرده و از این طریق نکاتی را به ذهن بسپارد. توجه کنید به گریه کودک زمانی که صدای مشاجره والدین خود را میشنود و یا واکنش او به صدای وحشتناک و غیرمنتظرهای که میشنود.
از این رو تماشای برنامههای تلویزیون و یا برنامههایی از این دست، بهشدت بر رفتار کودکان ؛ حتی از دوران نوزادی تأثیرگذار است.
پس از دوره نوزادی؛ یعنی از حدود یک سالگی به بعد کودک دیدن و شنیدن، بهویژه دیدن برنامههای تلویزیون، ویدئو، سینما و ... را درک میکند و «دیدن» به مهارتی نو برای او تبدیل میشود و اوج این درک و دانایی هنگام تکمیل مهارت صحبت کردن است؛ چرا که کودک آنچه را که دیده یا شنیده، به زبان آورده و سعی میکند آنچه را که نفهمیده، با پرسیدن، فهمیده و به ذهن بسپارد؛ اگرچه تماشای برنامههای تلویزیون یا هر رسانه دیگری تأثیر بهسزایی در رشد ذهنی کودک داشته و او با دیدن این برنامهها بسیاری نکات و مهارتها را میآموزد؛
اما باید به دو نکته توجه کرد، نخست اینکه کودک باید تنها برنامههای ویژه سن خود را تماشا کند و دوم اینکه کودک تا سن سه سالگی نیاز دارد تا همراه با آموزش مهارتهای کلامی- شنیداری، رشد جسمی مناسبی نیز داشته باشد؛ که بیتردید اختلال در آموزشهای ذهنی- فکری و یا جسمی، میتواند او را به فردی با شخصیتی یکبعدی و نامتعادل تبدیل کند. بنابراین این چند نکته را به خاطر بسپاریم:
- نوزاد نیاز دارد تا با تحرک و بازی، مهارتهای حرکتی را بیاموزد؛ که تماشای بیش از حد تلویزیون، تحرک را از او گرفته و فراگیری بسیاری از مهارتها را به تعویق میاندازد.
- کودک در فاصله یک تا سه سالگی، با بازی با همسالان بخش عمدهای از مهارتهای اجتماعی را میآموزد که عدم حضور او در جمع باعث میشود تا کودک این مهارت را نیاموخته و به فردی «درونگرا» تبدیل شود.
- فراگیری رفع مشکلات شخصی، مهارتی است که کودک تنها با حضور در اجتماع و ارتباط با همسالان میآموزد. بنابراین دور ماندن او از اجتماع همسالان و حتی بزرگسالان؛ او را به فردی ناتوان، خجالتی، ترسو و گریزان از اجتماع تبدیل میکند.
روانشناسان اعتیاد کودکان به تماشای تلویزیون و برنامههایی از این دست را زمینهساز فقر اجتماعی کودکان دانسته و معتقدند اعتیاد کودکان به برنامههای تلویزیونی و ... آنها را از اجتماع دور میکند که به دنبال این محرومیت، بعد اجتماعی، احساسی و فرهنگی کودک رشد نیافته و او به فردی گوشهگیر، ناتوان، ناتوان در برقراری ارتباط با دیگران، محروم از دوست، ناتوان در فراگیری رفتارها و مهارتهای اجتماعی و ... تبدیل میشود.
در حقیقت کودک با حضور در جمع همسالان و بازی و تفریح، حس اعتماد به نفس، مراقبت از خود؛ رهبری رفتارهای خویشتن؛ خویشتنداری؛ مهارت حل مشکلات شخصی؛ تعامل با دیگران؛ احترام به رأی و نظر دیگران؛ مطرح کردن نیازهای شخصی و عقاید فردی و ... را فراگرفته و به درک بهتری از خود و اجتماع اطرافش دست مییابد.
ضرورت پرورش همسان حواس پنجگانه در نوزادان و کودکان نکته دیگری است که باید به دقت برای آن برنامهریزی کرد. اگرچه کودک با شنیدن و دیدن برنامههای تلویزیونی و برنامههایی مانند آن، مهارت شنیداری- دیداری خود را تقویت میکند؛ اما تقویت همسان همه این حسها نیازمند برنامهریزی است: برنامهای که در آن به پرورش نیازهای جسمی و روحی کودک، بهصورت متعادل توجه شده باشد.
رسانه، والدین، کودک
به عقیده روانشناسان، تلویزیون زمانی میتواند تأثیر مثبت بر رفتار کودک داشته باشد که اولاً والدین همواره در کنار کودک باشند و آنچه را که کودک نمیداند یا نمیفهمد برایش شرح دهند و درثانی تماشای تلویزیون محدودیتی برای انجام فعالیتهای جسمی ایجاد نکند.
از این رو میتوان گفت تماشای تلویزیون و برنامههایی از این دست زمانی میتواند مفید باشد که ما این نکات را به خاطر بسپاریم؛
* برنامهها را انتخاب کنیم و به او اجازه بدهیم فقط برنامههای مناسب سناش را تماشا کند. این مسأله نهتنها باید برای دیدن برنامههای تلویزیون که برای فیلمهای ویدئو و ... نیز مدنظر قرار بگیرد. این نکته برای کودکان یک تا 3 سال بسیار مهم است.
* کودکان تا 6 سال نمیتوانند واقعیت و رؤیا را از یکدیگر تمیز دهند. بنابراین طوری برنامهریزی کنید که در حین تماشای تلویزیون در کنارشان باشید تا این قبیل مسائل را برایشان شرح بدهید.
ناآگاهی درباره برخی نکات- مانند ناتوانی در تشخیص مرز بین رؤیا و واقعیت- باعث بروز رفتارهای نادرستی چون دروغگویی میشود؛ بهطور مثال با توضیح کافی میتوان خلاقیت کودک در داستانسرایی را به سمت و سویی صحیح سوق داد و او را بهجای آنکه به فردی دروغگو تبدیل شود؛ به نویسندهای ماهر تبدیل کرد.
* به هیچ وجه نگذاریم کودکان برنامههای خشن را تماشا کنند. پژوهشها نشان میدهد، تماشای این قبیل برنامهها و یا بازی با وسایل بازی و یا بازیهای رایانهای خشن آنها را بهسوی خشونت، لذت بردن از رفتارهای خشن و در نهایت بروز رفتارهای خشن سوق میدهد.
عصبانیت بهویژه رفتارهای عصبی ناگهانی، مقدمه بروز خشونت و تأثیر بارز تماشای برنامههای نامناسب است.
* برنامههای آموزشی که بهطور غیرمستقیم مهارتهایی را آموزش میدهند، بهترین گزینه هستند. سعی کنیم کودکان را بهطور غیرمستقیم به دیدن این برنامهها تشویق کنیم. بهترین شیوه استقبال ما از تماشای این برنامهها است.
* تماشای برنامههای ویژه بزرگسالان را برای آنها بهشدت منع کنیم. ناتوانی در تفکیک رفتارهای درست و نادرست شخصیتها، آنها را گیج و سردرگم میکند. نکته حائز اهمیت اینکه اغلب کودکان به دلیل آنکه رفتار شخصیتهای منفی داستان (اعم از داستانهای طنز یا جدی) برایشان جلب نظر میکند، دقیقاً از همان رفتارهای نادرست الگوبرداری کرده و آنها را تکرار میکنند. بنابراین منع تماشای برنامههای ویژه بزرگسالان با روشی منطقی و درست فراموش نکنیم.
* تماشای برنامه مورد علاقه یا بازی رایانهای مورد علاقه کودک نباید به وسیلهای برای تشویق یا تنبیه او تبدیل شود. لجبازی و عصبانیت واکنش او به منع دیدن و شرطی شدن واکنش او به آزادی دیدن برنامه مورد علاقهاش است.
* تعادلی میان بازی و تفریح و تماشای تلویزیون برقرار کنیم.
* اگر کودک به تماشای برنامهای که از نظر ما مناسب نیست، علاقهمند است، بهجای دعوا و جنجال دلیل ممنوعیت را به دقت برای او شرح دهیم. اگر قانع نشد، کنار او بنشینیم و نکات منفی برنامه را با روشی درست برای او توضیح بدهیم. مثلاً رفتار نادرست یکی از شخصیتهای داستان را از ابتدا تا انتهای برنامه، با شیوهای منطقی به او گوشزد کنیم.
* تلویزیون، بازیهای رایانهای و ... موجوداتی خطرناک نیستند که کودک را همواره از آنها دور کنیم؛ چرا که بسیاری از برنامههای ویژه کودکان، با هدف آموزش صحیح تهیه و ارائه میشوند، از این رو مهم نقش رهبری والدین است که باید فرزندشان را بهدرستی هدایت کنند.