اما واقعیت این است که همین عنصرهای مشترک نیز در هر شهری خاص و متفاوت است. یک عکاس خوب این ویژگیها را میبیند و آنها را در عکسهایش نشان میدهد، طوریکه فضا و حالوهوای خاص آن شهر را به مردم جاهای دیگر دنیا و حتی به مردم خود آن شهر میشناساند. اما گاهی هم عنصرهای یک شهر آنقدر خاص و متفاوت میشوند که میتوانند آن شهر را به شهری منحصربهفرد در دنیا تبدیل کنند؛ شهری که به خاطر آن ویژگیهای خاص در دنیا معروف میشود.
در این صورت کار یک عکاس سختتر میشود، چون وقتی همه مردم دنیا آن شهر و ویژگیهایش را میشناسند، بهدنبال چیز تازهای از آن شهر میگردند؛ یک نگاه تازه، یک زاویه دید تازه یا احساسی تازه که در عکسها منعکس میشود«جان کارویل» عکسهایی از شهر نیویورک گرفته؛ شهری که به خاطر آسمانخراشهایش معروف است.
اینشهر آنقدر آسمانخراش دارد که وقتی از دور به آن نگاه میکنی، به نظرت میرسد که ساختمانها واقعاً وارد آسمان شدهاند و خط افقِ آن را بالاتر برده و به شکل خودشان درآوردهاند. برای همین هم خیلی از عکاسها از همین زاویه، یعنی از دور از ساختمانهای این شهر عکس میگیرند.
شاید انتخاب این زاویه دید یک دلیل دیگر هم داشته باشد؛ اینکه به نظر میرسد ساختمانهای این شهر از نزدیک، جلوهای یکنواخت و کسلکننده دارند، چون بیشتر از خطهایی عمودی و افقی -که به تعداد زیاد در کنار هم عیناً تکرار شدهاند- به وجود آمدهاند. اما بعضی از عکاسها هم مثل کارویل از نزدیک از ساختمانهای این شهر عکس میگیرند و با یک نگاه تازه یا با ایجاد یک ترکیببندی خوب، توجه بینندهها را به عکسهایشان جلب میکنند
کارویل در یکی از عکسها از پنج آسمانخراش طوری عکس گرفته که انگار آنها دور هم قرار گرفتهاند نه موازی هم. او زاویه دیدش را طوری انتخاب کرده که خطهای عمودی و افقی تکراری ساختمانها دیگر موازی با هم دیده نمیشوند و این موضوع باعث شده بیننده احساس نکند این خطها تکراری هستند. در حقیقت با این کار در عکسش تنوع بصری بهوجود آورده. در عینحال همه این خطها چشم بیننده را به طرف یک نقطه از عکس میکشانند، به نقطهای در سمت راست بالای عکس، جایی در آسمان. این موضوع باعث میشود بین ساختمانهایی که در حالت معمولی جدا از هم دیده میشوند، ارتباط به وجود بیاید؛ طوری که بیننده احساس میکند آنها یک مجموعه واحد هستند، نه پنج ساختمان جدا از هم؛ این احساس خوبی به بیننده میدهد.