البته جستوجو از مدتها قبل شروع شده بود و یکی از اعضای هیأت رئیسه فدراسیون در یکی از مصاحبههایش این موضوع را افشا کرد تا افشین قطبی هم به تلافی، قبل از شروع این تورنمنت مهم از عقد قرارداد با شیمیزوی ژاپن بگوید. این جستوجو اما طولانی شد و حتی در بازی دوستانه مقابل روسیه که مدتی بعد از جام ملتها برگزار شد، هنوز تکلیف سرمربی مشخص نبود. فدراسیون که در فاصله جامجهانی2006 تا جام ملتهای آسیای2011، 3گزینه داخلیاش را سوزانده بود، تصمیم قطعی داشت که این بار پای یک مربی بزرگ را به تیم ملی باز کند.
بلاژویچ، آخرین مربی بزرگی که تیم ملی را هدایت کرده بود، پایان تراژیکی داشت و آرزویش برای رسیدن به جامجهانی2002 در ایستگاه دوبلین بر باد رفت. نمایش خوب آن تیم اما هنوز در یادها بود و منطق هم حکم میکرد پس از شکستهایی که 3مربی مدعی داخلی تجربه کردند، فکر تازهای وارد تیم ملی شود. از سوی دیگر یک نام بزرگ میتوانست منتقدان تیم ملی و فدراسیون را آرام کند.
منتقدان مربی خارجی همیشه تأکید داشتند که اگر قرار است از مربی غیرایرانی برای تیم ملی استفاده شود، بهتر است که یک مربی مشهور و کارنامهدار باشد و انتخاب چنین فردی، در واقع هم برای این گروه (حداقل در ظاهر) و هم برای طرفداران مربی خارجی راضیکننده بود و حمایت حداکثری جامعه فوتبال را در پی داشت. بدین ترتیب فدراسیون فوتبال همه نیروهایش را برای توافق با چنین گزینهای بسیج کرد و سرانجام توانست با کارلوس کیروش پس از مذاکراتی طولانی و پر فراز و نشیب قرارداد امضا کند.
سرمربی جدید پرتغالی کارش در تیم ملی را در مرحله سوم مقدماتی جام جهانی2014 شروع و مالدیو را حذف کرد. تیم ملی در مرحله چهارم هم تا امروز 3بازی داشته و توانسته اندونزی و بحرین را در تهران شکست دهد و با قطر در دوحه مساوی کند تا صدرنشین گروه E باشد. البته کیروش تنها در 7مسابقه روی نیمکت تیم ملی نشسته که تنها دو تای آنها را میتوان آزمونهای سختی دانست؛ اولی بازی دوحه که تیم ملی برتر از قطر بود و بهدلیل بیدقتی مهاجمان و یک غفلت دفاعی، پیروزی آسان را با تساوی عوض کرد و دومی برد قاطع 6 بر صفر هفته گذشته برابر بحرین در تهران که تحتالشعاع اخراج دقیقه یکم بازیکن حریف قرار گرفت و نمیتواند معیار دقیقی باشد. تیم ملی در این دو بازی عملکرد راضی کنندهای داشته ولی هر تیم برای تأیید خودش نیاز به موفقیت در یک بازی بزرگ دارد که این بازی هنوز برای تیم کیروش فرانرسیده است (شاید بازی برگشت مقابل بحرین همان بازی باشد). در این شرایط خیلی زود است که بتوان به کیروش نمره دقیقی داد، ولی نمیتوان از تغییراتی که او در سبک بازی و عادات تیم ملی بهوجود آورده، گذشت. در ادامه این مطلب به برخی از تغییرات مهم تیم ملی در عصر کیروش اشاره شده است. البته در طرف مقابل گروهی هم هستند که معتقدند کیروش تغییر مهمی در تیم ملی بهوجود نیاورده و میتوان گفت که جبهه منتقدان او با گذشت تنها 6ماه شکل گرفته است.
1 توجه به جزئیات: میگویند فرق مربیان بزرگ با مربیان دیگر در توجه به جزئیات است؛ چه در تمرین و چه در مسابقه. هر کس که یک بار به تمرینات کیروش رفته باشد، متوجه دقت او در جزئیات میشود. مثلا او در تمرین ضربات ایستگاهی جای بازیکنان را با دقت مشخص میکند و حتی با اسپری رنگ روی زمین علامت میگذارد تا هر بازیکن جایش را دقیقا بداند.
تمرین تاکتیکهای هجومی و همچنین دفاع منطقهای هم با دقت مشابهی پیگیری میشود. همه مربیانی که برای نت برداری از تمرینات او به کمپ رفتهاند، به توجه کی روش به جزئیات اشاره میکنند.
نکاتی که او به بازیکنان گوشزد میکند، به تدریج در جریان مسابقات هم مشاهده میشود، ولی برای اینکه او به نقطه دلخواهش برسد و این نکات ملکه ذهن بازیکنان بشود به زمان بیشتری نیاز است. و در نهایت همین جزئیات است که سرنوشت را در بازیهای بزرگ تغییر میدهد.
2 سلسله مراتب در پستها: کیروش کارش را تقریبا با ترکیبی شروع کرد که قطبی به آن اعتقاد داشت و تنها علی کریمی به تیم اضافه شد. او ترکیب تیم ملی را بر خلاف تصور به هم نریخت و اساس کارش را بر تحول تدریجی قرار داد. در تیم کیروش اما هر بازیکن برای حفظ جایگاهش در ترکیب اصلی باید خودش را تثبیت کند وگرنه خیلی زود جایش را به نفر بعدی میدهد.
او در هر پست سلسله مراتبی بهوجود آورده و آلترناتیوی آماده دارد که میتواند بلافاصله جانشین بازیکن اصلی شود. یک نیمه بازی ضعیف از احسان حاجصفی مقابل ماداگاسکار کافی بود تا پولادی جانشین او شود که حالا مدافع چپ اصلی تیم است. کریم انصاریفرد هم پس از بازی ضعیف مقابل قطر جایش را به محمد قاضی داد. از سوی دیگر آندو که در شروع کار کیروش مصدوم بود، مجبور شد نیمکتنشین شود و با درخشش و گلزنی مقابل اندونزی در تهران بود که به یکی از 11 بازیکن اصلی تبدیل شد. در این فضای رقابتی، هیچ بازیکنی جایش را تثبیت شده نمیداند و در هر بازی مجبور است در بالاترین سطح بازی کند.
3 وسواس در مصاحبه: کیروش از شروع کارش در ایران وسواس زیادی در مصاحبه کردن داشت و رابطهاش با خبرنگاران از رابطه حرفهای فراتر نرفت. جز مصاحبههای مطبوعاتی که در شروع اردو و قبل و بعد از بازی برگزار میشود و عرف فوتبال است، کیروش مصاحبههای انگشت شماری داشته، به این دلیل که نمیخواهد تیم ملی آرامشاش را از دست بدهد. او خیلی زود فضای مطبوعات ورزشی ایران را شناخت و وارد این بازی نشد. افشین قطبی، اما همان قدر که در پرسپولیس از این موجسواری مطبوعاتی سود برد، در دوران مربیگری در تیم ملی از آن ضربه خورد و خیلی دیر متوجه شد که باید مصاحبههایش را محدود کند.
4 استاندارد بالا: فدراسیون فوتبال فکر میکرد با انتخاب کیروش کارش راحت شده، ولی خیلی زود متوجه شد راضی کردن این مربی چه کار سختی است. انتقاد از چمن کمپ تیم ملی فقط یک نمونه از سختگیریهای اوست. مردی که سابقه کار در منچستریونایتد و رئالمادرید را دارد، بالاترین استانداردها را طلب میکند. قلعهنویی، دایی و قطبی هیچکدام چنین خواستههایی نداشتند و اگر هم چنین تقاضایی مطرح میکردند، بعید بود توجهی به آن بشود ولی فدراسیون حالا مجبور است خواستههای کیروش را برآورده کند که قطعا کیفیت تیم ملی را بالاتر میبرد.
5 آشتی با تیم ملی: مربیان تیم ملی در سالهای اخیر، چه کروات و چه ایرانی، همیشه منتقدان سرسختی داشتهاند. مخالفت با انتخابها و روشهای کاری این مربیان گاه به حدی شدید بود که به بیتفاوتی عمومی نسبت به تیم ملی منجر میشد. حضور کیروش اما دوباره همه نگاهها را متوجه تیم ملی کرده. او مربی مشهوری است و همه کنجکاوند ببینند چه حرف تازهای دارد؛ از بازیکنانی مثل علی کریمی و فرهاد مجیدی گرفته که وسوسه شدند به تیم ملی برگردند تا بازیکنان نسلهای قدیم که به تمرینات تیم ملی سر میزنند و تعداد زیادی از آنها برای بازی با بحرین به ورزشگاه آزادی رفته بودند. تیم ملی با کی روش تبدیل به اولویت اصلی فوتبال ایران شده و دیگر در بازیهای ملی خبری از سکوهای خالی یا شعارهای رنگی نیست. ورود کیروش برای فوتبال ایران که مدتها در یک دایره بسته حرکت میکرد، وزش یک نسیم تازه است.