حضور جستجوگر و سختکوشانه رسولی در چهل ساله گذشته، او را به یکی از تأثیرگذارترین چهرههای خوشنویسی معاصر تبدیل کرده است؛ به طوری که سخن گفتن درباره او و کارهایش، معنایی ندارد جز، کاوش در ابعاد و زوایای خوشنویسی و هنر روزگار ما.
گفتگو با جلیل رسولی، به بهانه چاپ نفیس کتاب باغ ملکوت صورت گرفته، و از استاد خواستهایم تا روند شکلگیری آثار کتاب، و برخی از جنبههای فنی کار خود را برای ما بازگو کنند و ایشان نیز، با رویی گشاده، خواهش ما را پذیرفتند.
- نگاهی گذرا به کتاب باغ ملکوت، نشان میدهد که آثار چاپ شده در آن، شامل انواع خطها، سبکها، رنگها و شیوههای اجرای متفاوتی از کارهای خوشنویسی و نقاشیخط است. در آغاز گفت و گو، مایلیم بدانیم این آثار در قالب یک مجموعه چگونه شکل گرفتهاند؟
کتاب باغ ملکوت، بعد از «جان جانان»، «جهار فصل»، «یادگار عشق»، و «برگ سبز»، پنجمین مجموعة آثار خوشنویسی و نقاشیخط من است. در هر یک از این کتابها، آثار مربوط به دورة زمانی خاصی گردآوری و چاپ شدهاند. طبیعت کارهای خوشنویسی و نقاشیخط، به ویژه در ابعاد بزرگ به صورتی است که نمایش اصل کار را طلب میکند. از اینرو، از حدود 35 سال پیش که نخستین نمایشگاهم را برگزار کردم، تا امروز، کارهایم را نخست در نمایشگاههای انفرادی ارائه دادهام.
اما، گذشت زمان نشان داد با توجه به این که کارها آرام آرام، به مجموعههای خصوصی افراد و اغلب به خارج از کشور انتقال پیدا میکنند و به دلایل مختلف، فرصت تماشای گسترده آنها از علاقهمندان سلب میشود؛ گردآوری آنها در قالب کتاب میتواند امکان ارتباط مستمر کار با مخاطبان خاص و عام را حفظ کند. بر پایة چنین نگاهی و در پاسخ به اظهار لطف فراوان علاقهمندان، به گردآوری آثار و چاپ آن اقدام کردم و کوشیدم تا کارهای مربوط به دورههای مختلف را در دسترس دوستداران آثارم قرار بدهم.
- با توجه به توضیحات بالا، آثار چاپ شده در کتاب «باغ ملکوت»، چه دورة زمانی را در بر میگیرند؟
به طور کلی، کارهای چاپ شده در باغ ملکوت، پس از تجربة نمایشگاهیام در تالار وحدت (1372) شکل گرفتهاند. یکی از دغدغههای همیشگی من در طول سالهای متمادی این بوده که در هر نمایشگاه حرف تازهای برای گفتن داشته باشم.
بنابراین، بعد از ارائة مجموعة آثارم در تالار وحدت، در خلوت با خود عهد کردم به افقهای دیگری چشم بدوزم؛ از تکرار بپرهیزم و تا وقتی که زبان و فرم مناسب با احساسات درونیام را پیدا نکنم، دست به اجرای کار تازهای نبرم.
حاصل دورة تازه تأملاتم در آن سالها، روی آوردن به فرمهای مدرنی بود که تا آن زمان در خوشنویسی ایرانی تجربه نشده بودند. نمایش این آثار در فرهنگسرای ارسباران، تعجب همگان را برانگیخت. به طوری که خیلی از خوشنویسان سنتی را عصبانی کرد.
این کارها، هماکنون در فصل باغ خیال دیده میشوند. آثار چاپ شده در فصلهای «باغ فردوس» و «باغ ملکوت» نیز به ترتیب، مجموعههای آثار نمایشگاهی من در فرهنگسرای نیاوران، و فرهنگستان هنر است که به ترتیب، در سالهای 1379 و 1384 برگزار شدند. بر روی هم، آثار منتشر شده در کتاب باغ ملکوت، حاصل ده سال تلاش و فعالیت هنری است.
- مهمترین ویژگی آثار شما، خلاقیت در به کارگیری انوع و سبکهای گوناگون خط، و بهرهگیری از ابزارهای مختلف در اجرای آثار خوشنویسی و نقاشیخط است. در دورهای که به شکلگیری آثار گردآوری شده در این کتاب انجامیده است؛ چه قالبها، و سبکها و نیز ابزارهای جدیدی را تجربه کردهاید؟
در آثار فصل «باغ خیال» که نخستین بار در فرهنگسرای ارسباران به نمایش درآمدند، علاوه بر تنوع بخشیدن به رنگها، کوشیدم تا عنصر سرعت را از نگاه زیباییشناسی، وارد خوشنویسی کنم. این تلاش به پدیدآمدن فرم تازهای انجامید که در آن جلوههای بصری خط و رنگ، با حرکت توام شد. ولی، برخی واکنشهای ناسنجیده در برابر این تجربه، تا مدتها مرا به این فکر فرو برد که چگونه میتوان قواعد و اشکال سنتی خط نستعلیق را با رویکردی نو اجرا کرد؟ به طوری که در هویت سنتی خط، و قواعد و اشکال هندسی آن چنان که در آثار متقدمان دیده میشود، هیچ تغییر و تصرفی صورت نگیرد.
تا این که روزی، به طور اتفاقی، از من خواهش کردند خطی برای چاپ روی جلد کتابی درباره معماری بنویسم و بعد از چاپ، نسخهای از آن را نیز برای من فرستادند. مرور و مشاهدة گاه به گاه تصاویر این کتاب، به یکباره ذخایر ناخودآگاه تصاویر و خاطرات من از معماری را در ذهنم به چرخش در آورد و دانستم که گمشده من در معماری پیدا میشود.
فضاهای معماری، طاقها، مقرنسها، کاشیها، شیوههای تابش نور و شکستگی آن در عبور از شیشهها؛ شیشههایی که شکستگی تابش نور از خلال آنها در خانة پدری، ذهن کودکیام را از طیفهای گوناگون نور و رنگ انباشته بود.
پس بر آن شدم تا اجراهای سنتی خط را در هالهای از جلوههای بصری بر گرفته از معماری سنتی به نمایش در آورم. این فکر، به تلفیق خط با فضاهای معماری انجامید، و جای خالی تذهیب، و صفحهآرایی خط را در برخی از آثارم پر کرد. برای ارائه بهتر کار، و درآوردن این طرحها در قالبها و اشکال مدور، مجبور شدم از مقواهای ماکت و تیغ برش استفاده کنم که بسیار سخت بود، و تکنیک اجرای آن برای بسیاری از خوشنویسان، هنوز هم ناشناخته است و تا به حال ندیدهام که کسی آن را با همة ظرافتهایش اجرا کند.
در برخی دیگر از آثارم بریدههایی از تذهیبهای قدیمی را کنار خط نشاندم، تا پیوستگی خط با میراث گذشتگان را، نه فقط در سبک و اجرای سنتی آن، که در دیگر جلوههای بصری آن نیز نشان داده باشم.
در کارهای فرهنگسرای نیاوارن، هر چند برای اولینبار، از خط غبار تا قطعهنویسی را اجرا کردم؛ از گرایش اصلی خودم که همان نقاشیخط است غافل نبودم و برای تنوع بخشیدن به اجراهای گذشته، تکنیکهای نقاشیخط را به صورت ظریف و در مقیاس ریز، کنار کارهای نزدیک به خوشنویسی سنتی به کار گرفتم. این شیوة اجرا از برجستگی نقاشیخط در کنار اجراهای سنتی میکاست، و برای همین، دیدن آن به اندکی دقت، و تأمل بیشتر نیاز دارد.
- آثار نمایش داده شده در فرهنگسرای نیاوران را به طور کامل چاپ کردهاید؟
بله، شما میتوانید این کارها را که بر رویهم 78 تابلو بودند، در فصل «باغ فردوس»، از کتاب باغ ملکوت ببینید.
- در مجموعة آثار نمایشگاهی باغ ملکوت، که در فصل «باغ ملکوت» از همین کتاب، به چاپ رسیدهاند؛ چه فرمها، امکانات بیانی، و ابزارهای جدیدی را تجربه کردهاید؟
اجرای کارهای باغ ملکوت، پس از وقفة کوتاهی که برگزاری نمایشگاه نیاوران پیش آورد، شروع شد و بالطبع، با توجه به تکنیکها و شیوههای اجرای جدیدی که در طول بیش از چهل سال خوشنویسی بدان دست یافته بودم، کوشیدم تا کارهای قویتری پدید آورم. از حیث ابزار، وسیلة تازهای در اجرای این کارها به کار نبردهام. در عوض، از تجربههای گذشته در استفاده از ابزار به طور آزادتر و گستردهتری استفاده کردهام.
مثلاً، به نوشتن با قلمهای چوبی بزرگ روی آوردم. میدانید زمانی که من قلمهای شش تا هفت سانتی را تجربه کردم، نوشتن با چنین قلمهایی، آنهم در میان خوشنویسان سنتی بیسابقه بود.
از طرف دیگر، کادرها و نمادهای یادآور فضای معماری ایرانی را که در کارهای نمایشگاهی نیاوران، برای تزئین به کار بسئه بودم، اینبار به زمینة کار کشاندم و برای بیان مفاهیم و القای بهتر آن، به کار گرفتم. مثلاً در کار صفحة 187 کتاب، به کمک کادربندی با کاشی توانستم مفهوم نهفته در متن شعر را که همان آرزوی پرواز و رهیدن از کالبد خاکی است؛ به نمایش در آورم.
- در برخی از کارهای شما، تمایل فراوانی به تلفیق اختصاصات ذاتی، و هنجارهای هندسی انواع مختلف خط، به ویژه خط شکسته نستعلیق، یا خط تعلیق، با خطهای عربی، مانند ثلث و محقق و ریحان، دیده میشود؛ و این غیر از همنشینی چند نوع خط در یک صفحه است.
تا جایی که به یاد میآوریم، این گرایش از گذشتههای دور در کارهای شما دیده شده است؛ آیا در این تجربهها، به ابداع خط خاصی نظر داشتهاید؛ یا تنها در پی تنوع بخشیدن به جلوههای بصری و نمایشی خوشنویسی بودهاید؟
از دید من ابداع خط، پدیدهای جمعی و اجتماعی است و در پاسخ به نیازهای کاربردی مشخص صورت میبندد و اینطور نیست که به ارادة فردی بستگی داشته باشد.
از سوی دیگر، تلاش برای ابداع خطی تازه از راه تغییر تراشیدگی حروف، و نحوة اتصال آنها با یکدیگر، دست کم در خط نستعلیق به جایی نمیرسد.
به ویژه از نظر زیباییشناسی، چرا که گذشتگان ما در این کار، خط نستعلیق را به تکامل رسانیدهاند. تغییرات سبکی خط نیز، از نظر تاریخی به تدریج صورت گرفته است. در این باره میتوان به برخی اختصاصات سبکی، مانند کشیدهها اشاره کرد که در فاصلة زمانی میان میرعلی تبریزی، تا میرعماد، و پس از او تا کلهر، به تدریج از میزان بلندی آن کاسته شده؛ یا بزرگی داویر، که به تدریج جمعتر شده است.
کار اصلی هنرمند خوشنویس، دادن بْعد زیباییشناختی به خط است که در نهایت به ماندگاری آن، و آثار نگاشته شده بدان خط کمک میکند. تجربة کار با خطوط مختلف، به من شناساند که دوایر، سطوح، کلفتی و نازکی خطهای متفاوت هر گاه با بینش زیباییشناسی همراه شود و با سرعت اجرا، و جلوة بصری و رنگ بیامیزد، میتواند به پدیدآمدن فرمهایی پویا و ماندگار کمک کند.
از اینرو، همواره کوشیدهام تا در برخی از کارهایم، بسته به نوع خط و جنس قلم، فارغ از چارچوب سنتی قواعد آن خط، به تلفیقی از همنشینی سطوح و دوایر در کنار هم بپردازم. این کار، هرگز به منزلة ابداع خط خاصی صورت نگرفته، بلکه تنها تلاش برای گسترش بخشیدن به امکانات بیان شخصی و مفاهیم فرهنگی ناب بوده است.
- پیش از این، در میان کارهای مربوط به دورههای گذشته شما، ـ نظیر کارهایی که در نمایشگاه چهار فصل به نمایش درآمدند، و بعدها نیز در کتابی به همین نام به چاپ رسیدهاند؛ ـ با اجرای یک تم، یا فرم، در چند قالب مختلف، با رنگها و زمینههای متفاوت آشنا شده بودیم.
شما در نمایشگاه باغ ملکوت، مصراعی از سرودههای مولانا را، دستمایه اجرای چهل اثر، با فرمها، جلوههای بصری و شیوههای اجرای چندگانه نمودهاید؛ چه شد که به چنین تجربهای رهنمون شدید؟
اگرچه استفاده از رنگ و ابزارهای نقاشی در کارهای من، از اولین نمایشگاه تا کنون ادامه داشته؛ اما، توجه به فرم و تکنیکهای اجرای کارهای مدرن، با نمایشگاه چهار فصل شروع شده است.
در آن دوره من شعرهای مولانا را در چند تابلو به صورت آبستره و مدرن کار کردم. در این نوع کار، همانطور که بارها در مصاحبههایم گفتهام، یک شیفتگی به انسان دست میدهد و حالت بیخودی چنان در انسان اوج میگیرد که اصلا خودش را حس نمیکند.
در چنین حالتی وقتی قلم به دست میگیرید بیشتر حس میکنید که دارید نقاشی میکنید تا خوشنویسی. یعنی یک احساس رهاشدگی ناب و مطلق، با رنگ و اشکال مختلف ترکیبی کلمات و حروف یگانه میشود و به پدید آمدن فرم میانجامد.
در کارهای باغ ملکوت، فرم را به عنوان شخصیترین امکان بیان احساسات درونی کشف کردم، و تلاش نمودم تا فراتر از ابزار، نوع خط، انواع طرحها و زمینهها با آن روبرو شوم. در واقع آن طرحهای از پیشاندیشیده و طرحریزی شده، در لحظه اجرای کار، با حسی از بداههپردازی تؤام شد و به پدیدآمدن فرمهایی انجامید که حتی برای خود من نیز دیگر تکرار شدنی نیستند.
واقعیت این است که برای من، خط، رنگ، ابزار، مفاهیم و ... مقولههایی هستند که من از طریق آنها به کشف خودم میپردازم. من به خوشنویسی همچون یک گذرگاه و سلوک روحی نگاه میکنم.
این را هم بگویم که در کارهای نمایشگاهی باغ ملکوت، نسبت فرم با ابزار کار بسیار حساب شده است. مثلاً، در باغ ملکوت از حیث ابزاری، رنگ اکرولیک را به طور گستردهای به کار گرفتم. رنگ اکرولیک بر خلاف رنگ روغن که فرصت بیشتری برای پرداخت میدهد؛ به سرعت خشک میشود، و فرصت هر نوع تغییر و ساخت و ساز را از هنرمند میگیرد.
در نتیجه پای عنصر سرعت به اجرای کار کشیده میشود و همین ویژگی، به هنرمند جسارت میدهد تا در اجرای کار، به آن حس درونی که در لحظه شکل میگیرد و شناخته میشود، مجال بروز بدهد. در سایه همین حس است که فرم اثر هنری در حالتی مکاشفهآمیز، کامل میشود.
- در فصل باغ خیال، در میان آثاری که نخستین بار در فرهنگسرای نیاوران به نمایش درآمدهاند، توجه ویژهای به اجراهای سنتی خوشنویسی نشان دادهاید.
تا جایی که با اطمینان میتوان گفت در این آثار به سبک ویژه خود در خط نستعلیق دستیافتهاید.
از آنجا که دلبستگی به اصول، قواعد، و نگرشهای سنتی به خوشنویسی در آثار شما جلوة بارزی دارد؛ به نظر شما آیا تاکنون از همة ظرفیتهای خوشنویسی سنتی، در کارهای مدرن بهرهبرداری شده است؟
حقیقت این است که حتی خود من هم، تا پیش از اجرای کارهای نمایشگاهی چهار فصل، به ظرفیتهای گسترده خوشنویسی سنتی برای اجرای کارهای مدرن آنطور که باید وقوف نداشتم. با تجربه آن کارها بود که دریافتم این تنها نگاه هنرمند است که موجب ایستایی و رکود در اجرای کار هنری میشود، و نه ابزار، قواعد و شالودههای سنتی خوشنویسی.
امروزه، با اطمینان کامل میگویم که ظرفیت خوشنویسی سنتی برای الهامبخشی و ایجاد کارهای مدرن به حدی است که مدرنترین خوشنویسان روزگار ما حتی اگر دویست سال هم زنده بمانند و کار کنند، نمیتوانند همة آن ظرفیتها را به کار گیرند.
- در یکی دیگر از فصلهای کتاب، به نام «باغ ماندگار»، با تصویر چهره، و نیز تصویری از دستخط استاد سیدحسن میرخانی، خوشنویس بزرگ روبرو میشویم که در آن بر «متشخص» بودن چهره هنری «استاد» رسولی در خوشنویسی معاصر ایران تاکید شده است، با توجه به این که، استاد میرخانی از استادان پایهگذار انجمن خوشنویسان، و از مروجان خوشنویسی سنتی بودهاند؛
لطفاً بفرمایید که چه شد در میان شاگردان ایشان، برخی به اجراهای مدرن خوشنویسی گرایش پیدا کردند، و چنان چه مقدور است لطفاً بگویید ایشان، مشخصاُ دربارة آن دسته از آثار نقاشیخط شما که در زمان حیات مبارکشان پدید آمده و به نظر ایشان رسیده بود، چه نطری داشتند؟
درست است. اکثر هنرمندان روزگار ما که گرایش به اجرای کارهای مدرن در خوشنویسی دارند، از شاگردان استادان گرانقدر سیدحسین و سیدحسن میرخانی بودهاند. اما از این سخن، نمیتوان چنین نتیجهگیری کرد که آن بزرگواران در آموزش خوشنویسی، به گونهای رفتار میکردند یا ترفندهایی را تعلیم میدادند که راه را برای خوشنویسی مدرن میگشود.
آنچه در مورد خودم به یاد دارم، اینکه مرحوم استاد سیدحسن میرخانی، لحظهای از تشویقم کوتاهی نفرمودند. هنگام بازدید از نمایشگاههای مختلف، همواره با تحسین به کارهایم نگاه میکردند.
خوب به یاد میآورم که وقتی سرمشقهای کلاس ایشان را که به قلم مشقی تحریر شده بود، به آتلیه میبردم و بعد از ساعتها تمرین، از روی آنها، مشق خود را با دانگهای بزرگ قلم و مرکبهای رنگی مینوشتم و به کلاس میآوردم.
استاد نه تنها، هیچگاه روی ترش نمیکردند؛ بلکه همواره با رویی گشاده و لبخندی مهربان، شاگردان را به دور خود فرامیخواندند و میگفتند: «بیایید ببینید جلیل جانم چه کرده!» همین شیوة سلوک استاد، که از خوی عارفانه و روح تعالیجوی او سرچشمه میگرفت، برق تکاپو و نوجویی را در من شعلهور ساخت؛ و نیز سبب شد در کنار نوجویی از کسب ورزیدگی و مهارت در ارائه سنتی خوشنویسی غفلت نکنم، تا آنکه، سرانجام به افتخار دریافت مدرک استادی از سوی ایشان نایل شدم.
- در جایی گفتهاید که استاد این مدرک را به خاطر خط به شما دادهاند، نه نقاشی، یا نقاشیخط. ایا چنین تفکیکی در سخنان استاد هرگز دیده شده بود؟
من این سخن را در مقام احتجاج با مدعیانی که تصور میکردند خط در آثارم زیر سایة نقاشی قرار گرفته و همواره میکوشیدند تا جایگاه من در خوشنویسی معاصر را نادیده بینگارند، گفته بودم. وگرنه در سخنان استاد هرگز چنین تفکیک و تمایزی دیده نشده است.
ضمن این که ایشان خوشنویس صاحب سبک معاصر بودهاند و اعطای عنوان استادی از طرف ایشان، بیش از هر چیز، استادی در مقام خوشنویسی است؛ در چارچوب همان قواعد خوشنویسی سنتی که از دوران میرعلی، و میرعماد تا کلهر و میرزا غلامرضا، و از آن دوره تا عصر میرخانیها، و تاکنون ادامه یافته است.
چاپ یک اثر هنری را میتوان تجربهای همسنگ اجرای آن به شمار آورد. با توجه به این که در باغ ملکوت، مجموعهای نزدیک به 200 اثر نفیس و رنگارنگ به چاپ رسیده، و شما در کلیه مراحل، بر کار چاپ و تولید فنی کتاب نظارت داشتهاید، این تجربه را چگونه ارزیابی میکنید؟
همانطوری که در آغاز گفت و گو نیز گفتم، از دست دادن آثار هنری، طبیعتاً امری ناراضیکننده است. در برابر، گردآوری و چاپ آثار، به ماندگاری آن کمک میکند. البته این کار خالی از زحمت نیست. تجربة چاپ کتابهای قبلی نشان داده بود که نظارت دائمی بر مراحل مختلف چاپ بسیار ضروری است.
من در این کتاب، برخی از مراحل کار نظیر عکسبرداری را به تنهایی انجام دادم، و در مراحل دیگر، مانند لیتوگرافی، بررسی نمونههای آزمایشی چاپ، و صحافی، و سایر مراحلی که معمولاً خوانندگان محترم این گفت و گو با آن سر و کار ندارند، به طور شبانهروزی در کنار دستاندرکاران زحمتکش بخشهای مختلف حضور داشتهام؛ تا این که به لطف حضرت حق، موفق شدم شاهد چاپ نفیس کتاب در هیأت کنونی آن باشم.
طبیعی است که چاپ کتابی با این کیفیت از حیث صفحهآرایی و رنگبندی، بدون همکاری و لطف و زحمت کلیه عزیزانی که در مراحل مختلف با آن سر و کار داشتهاند، مقدور نبود. این عزیزان برای من احترام هنری ویژهای قائل بودند و از هیچ تلاشی برای بهتر شدن کار دریغ نکردند. از لطف همة آنان سپاسگزارم.
- در صفحات آغازین کتاب، باغ ملکوت را به «سلطان کربلا»، تقدیم نمودهاید، آیا در اهدای کتاب اشاره خاصی نهفته است؟
عشق به اهل بیت علیهمالسلام، در کلیه آثار من تنیده است. الان به درستی یادم نیست که دقیقاً در چه زمانی تصمیم گرفتم این عبارت را در صدر صفحات کتاب بگنجانم.
اما، در مواقع مختلف، از خدا خواستهام یاریام دهد تا این عبارت در صفحة نخست کتابم درج شود. من از جوانی، هر سال در مراسم محرم شرکت کردهام، و توانایی قلمم را از برکت عشق به اهل بیت، به ویژه، حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) میدانم.
- در صفحات پایانی کتاب، به رسم یادگاری، برخی تصاویر و قطعاتی به چاپ رسیدهاند که از حضور شما در کشورهای مختلف و دیدار با هنرمندان آن سامان حکایت میکنند.
با توجه به این که شما فعالترین و شناختهشدهترین چهرهی خوشنویسی ایران در عرصهی جهانی و منطقهای به حساب میآیید، تصور میکنید نمایش آثار شما در کشورهای مختلف چه بازتابهایی داشته است و مهمترین دستاورد آن برای شما چه بود؟
طی 30 سال گذشته که اغلب آثارم را در نمایشگاههای انفرادی کشورهای مختلف شرکت دادهام، همواره با استقبال بازدیدکنندگان، و هنرمندان خارجی روبرو شدهام.
از حیث فنی، ارائه کارهای من، در میان خوشنویسان کشورهای مختلف بیتإثیر نبوده است. آثار و کتابهای من در بین آنها به خوبی شناخته شدهاند. اکنون به وضوح کارهای زیادی هست که رنگ و بوی کارهای خوشنویسی و نقاشیخط مرا دارند.
در بعد فرهنگی، کوشیدهام با آثارم، چهرة شایستهای از فرهنگ و هنر ایران در ذهن بازدیدکنندگان خارجی بر جای بگذارم. به طوری که بخش قابل توجهی از آثار خریداری شدهام، در مجموعههای خصوصی خارج از کشور نگهداری میشود.
برای خود من تجربة برگزاری نمایشگاه در کشورهای چین و ژاپن و برخورد بازدیدکنندگان آن کشورها با کارهایم بسیار جالب بود و اطمینان پیدا کردم که هر گاه در خوشنویسی به مرزهای هنر ناب نزدیک شویم، فرمهای خوشنویسی، فارغ از ارتباط کلامی میتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند.