سیدجواد میرخلیلی: هویت، موضوعی میان‏رشته ‏ای است هر چند بیش از همه در روانشناسی و علوم‌اجتماعی از آن بحث شده و در حوزه‌های فلسفی و معرفت‏ شناختی نیز مورد توجه قرار گرفته است.

اصفهان - نقش جهان

 در این میان رهیافت جامعه‏ شناختی درصدد توجیه و توضیح «هویت» از رهگذر کنش متقابل خود و جامعه است. از این منظر، انسان حامل هسته‏ای باطنی است که همان «من واقعی» اوست. این «من» از طریق عوالم فرهنگی «خارج» و «داخل» و هویت‏هایی که از آنان ساطع می‌شود، شکل می‏گیرد و هویت پیدا می‌کند. در این دیدگاه هویت بین «خارج» و «داخل» و عوالم شخصی و عمومی پل می‏زند. این حقیقت که ما «خودمان» را در درون این هویت‏های فرهنگی تصور می‏کنیم، درونی کردن همزمان اهداف و ارزش‌ها را در پی دارد. هویت‏های فرهنگی بخشی از ما می‏شوند و احساسات ذهنی ما را یاری می‏دهند تا با مکان‏های عینی ما در جامعه و جهان فرهنگی در یک جهت قرار بگیرند همچنین آنها بین هویت آدمی و ساختار پیوند برقرار می‏کنند. با توجه به اهمیت بحث هویت، به سراغ علیرضا زهیری، استاد دانشکده صداوسیمای قم، دانشگاه آزاد و عضو شورای علمی گروه علوم سیاسی پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی رفتیم تا با وی در این خصوص گفت‌وگو کنیم.

  • اگر موافق باشید، بحث خود را با مفهوم هویت آغاز کنیم. از لحاظ معرفت شناختی هویت به چه معناست؟

نویسندگان و پژوهشگران رشته‌های مختلف به مسئله هویت اهتمام ویژه‏ای نشان داده‏اند. برای مثال، روانشناسان برای تبیین مفهوم هویت بسیار تلاش کرده‏اند. اغلب آنان هویت را مترادف با شخصیت، اصلیت و خود قلمداد می‏کنند؛ بنابراین، شناسایی هویت خویشتن، هسته مرکزی نظریه‌های روان‏شناختی است. در واقع می‏توان گفت هویت تعریفی است که فرد از خود و وجود خود ارائه می‌کند و به پرسش‏هایی چون چیستم و چه می‏خواهم، پاسخ می‏دهد. فرد از طریق هویت به ابعاد شخصیت خود، نوعی هماهنگی و انسجام نسبی می‏بخشد و از نظر روانی و رفتاری در زمان و مکان، موضع‏یابی می‌کند. به عبارت دیگر، هویت فرایند پاسخگویی آگاهانه هر فرد، قوم یا ملت به پرسش‏هایی از خود است؛ اینکه چه کسی بوده و چه هست. به عبارت دیگر، متعلق به کدام قوم، ملت و نژاد است، خاستگاه اصلی و دائمی‏اش کجاست، دارای چه فرهنگ و تمدنی است و چه نقشی در توسعه تمدن جهانی دارد و امروزه صاحب چه جایگاه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در نظام جهانی است؟

نکته دیگری که توجه بدان در بحث از مفهوم هویت، حائز اهمیت است اینکه انسان‌ها در کنار هویت فردی خویش، دارای هویت جمعی نیز بوده‏اند که آنها را به جمع بزرگ‌تری پیوند می‏داده است. این هویت جمعی با شکل سیاسی زندگی انسان همساز بوده است. تبدیل زندگی قبیله‏ای به واحدهای سیاسی جدید، مفهوم هویت جمعی انسان را نیز متحول کرد. شکل‏گیری امپراتوری‏ها، مفهوم جدیدی از هویت جمعی را ایجاد کرد که هویت‏های فردی و قبیله‏ای تا حد زیادی درون آن مستحیل شدند.

  • امروزه هویت ملی از اهمیت بیشتری در جوامع برخوردار است. مراد از هویت ملی چیست و بحث درباره آن دقیقا چگونه و از چه زمانی آغاز شد؟

ابتدا باید به این مطلب اشاره کنم که سخن گفتن از هویت ملی از این لحاظ اهمیت دارد که در این سطح هویت در همه حوزه‌های فرهنگ، سیاست، اجتماع و حتی اقتصاد نقشی تعیین‏کننده دارد یا به تعبیری، هویت ملی برآیند هویت در همه این حوزه‌هاست. هویت ملی فراگیرترین و در عین حال مشروع‏ترین سطح هویت در تمام نظام‏های اجتماعی است. به عبارت دیگر، هویت ملی، مجموعه‏ای از گرایش‏ها و نگرش‏های مثبت به عوامل، عناصر و الگوهای هویت‏بخش و یکپارچه‏کننده در سطح کشور به‏منزله یک واحد سیاسی است. براساس این تعریف، هویت ملی به‏منزله مفهومی مرکب و چندرُکنی در نظر گرفته شده است که در سطح ذهنیت و رفتار یکایک شهروندان درخور بررسی و جست‏وجو است.

بحث درباره هویت ملی نیز محصول تحولات سیاسی و اجتماعی عمیقی درون اروپا بوده است. این تحولات را می‏توان از دو بعد اصلی در نظر گرفت: از سویی با وقوع حوادثی در اروپا (نظیر انقلاب علمی، رنسانس و اصلاح مذهبی) هویت‏های قبلی انسان اروپایی به‏طور کامل فروریخت و آنان دچار حیرت و سرگشتگی شدند، از سوی دیگر پیدایش واحدهای سیاسی جدیدی با عنوان «دولت‏های ملی»، ساخت‏های سیاسی قبلی و هویت‏های جمعی ناشی از آنها را با بحران روبه‏رو ساخت و موجب شکل‏گیری مفهوم جدیدی از هویت جمعی با عنوان هویت ملی شد. در این دوران، عنصر اصلی هویت «خودآگاهی» بود که موجب بحران‏های عمیقی در هویت پیشین شد.طرح جدی هویت ملی را باید به دوران شکل‏گیری سیاسی نظام بین‏الملل در قرون اخیر محدود ساخت، یعنی زمانی که دولت‏ها برای برقراری انسجام و اتحاد داخلی و فرونشاندن بحران‏های داخلی از طریق مطالعات جامعه‏شناختی به ملت‏سازی همت گماردند یا به تعبیر برخی صاحب‌نظران در چارچوب نظریه توازن قدرت، نیاز به تضعیف دول رقیب یا متخاصم را احساس کردند و به تحریک ملت‏ها و اقوام ساکن در کشور مورد نظر پرداختند.

  • بر این اساس، هویت ملی باید پدیده‏ای چند وجهی باشد. این ابعاد کدامند؟

هویت ملی، پدیده‏ای چندوجهی به شمار می‌رود که اگر بخواهیم به ابعاد آن اشاره کنیم، باید بگوییم ابعاد هویت ملی را می‏توان در 6محور مورد تجزیه و تحلیل قرار داد: اول، بُعد اجتماعی هویت ملی: هر شخصی از طریق محیط اجتماعی‏ای که متعلق بدان است یا بدان رجوع می‌کند، هویت خود را می‏سازد و توسعه می‏دهد. بُعد اجتماعی هویت ملی با کیفیت روابط اجتماعی فرد با نظام کلان اجتماعی پیوند دارد. درصورت تقویت مناسبات و روابط فرد با جامعه، هویت جمعی فرد در سطح ملی شکل می‏گیرد. دوم، بُعد تاریخی هویت ملی: عبارت است از آگاهی مشترک افراد یک جامعه از گذشته تاریخی و احساس دلبستگی به آن و احساس هویت تاریخی. «هم‏تاریخ‏پنداری» پیونددهنده نسل‏های مختلف به یکدیگر و مانع جدا شدن یک نسل از تاریخش است؛ از این‌رو هر جامعه با هویت تاریخی خود تعریف و ترسیم می‌شود. سوم، بُعد جغرافیایی هویت ملی: هویت ملی هر ملت در درجه نخست زاییده محیط جغرافیایی آن است. محیط جغرافیایی تبلور فیزیکی، عینی، ملموس و مشهود هویت ملی به‌حساب می‏آید. برای شکل‏گیری هویت واحد ملی، تعیین محدوده و قلمرو سرزمینی مشخص ضرورت تام دارد. چهارم، بُعد سیاسی هویت ملی: تعلق به یک واحد سیاسی به‏منزله یک عنصر ملی مستلزم تعلق به دولت، نظام سیاسی و ارزش‌های مشروعیت‏بخش حکومت در هویت ملی است. عضویت افراد در یک نظام سیاسی و پذیرش ارزش‌ها و قوانین آن، شاخصه مقبولیت نظام سیاسی و مشروعیت آن است. پنجم، بُعد دینی هویت ملی: دین، مهم‌ترین منبع برای هویت و معنابخشی است چرا که به پرسش‏های بنیادین پاسخ می‏دهد، زندگی را جهت‌دار می‏کند، روابط اجتماعی را تحکیم می‏بخشد و وحدت اعتقادی ایجاد می‌کند. ششم، بُعد فرهنگی هویت ملی: پیوند میان فرهنگ و هویت چنان عمیق است که اغلب هویت را پدیده‏ای فرهنگی می‏دانند و برای فرهنگ شأنی مستقل از هویت قائلند. برای ایجاد یک هویت منسجم، اشتراکات فرهنگی بسیار کارساز است.

  • اگر بخواهیم اشاره‏ای به عناصر تشکیل‌دهنده هویت ملی داشته باشیم، به‌نظر شما این عناصر را در چند دسته می‏توان مورد توجه قرار داد؟

در برخی پژوهش‏ها از 4دسته ارزش‌های ملی، دینی، جامعه‏ای و انسانی به‏منزله عناصر تشکیل‏دهنده هویت ملی سخن به میان آمده است که بنده در اینجا به آنها به‌طور اجمال اشاره می‏کنم. ارزش‌های ملی، تمامی مشترکات فرهنگی اعم از سرزمین، زبان، نمادهای ملی، سنت‏ها و ادبیات ملی را شامل می‌شود. مراد از ارزش‌های دینی تمام مشترکات فرهنگ دینی است که در جامعه ایران، با محوریت اسلام، به‏ویژه با قرائت شیعی، مدنظر است. ارزش‌های جامعه، ناظر بر اصول و قواعد اجتماعی‏ای است که برای استحکام جامعه باید رعایت شود. ارزش‌های انسانی نیز عبارت است از تمامی اصول و قواعد انسانی که فارغ از هرگونه محدودیت اجتماعی و جغرافیایی، لازمه بقای بشریت است. نکته حائز اهمیت در ترکیب این ارزش‌های چهارگانه، مقدار سهم هر یک از آنها در این ترکیب است. گاهی امتزاج هم‏طرازی از آنها وجود دارد و گاهی سهم برخی از ارزش‌ها بیش از سایرین است.

  • بر این اساس چه کارویژه‌ای برای هویت می‌توان در نظر گرفت؟

هویت ملی دارای کارویژه‌های متعددی است؛ نخستین کارویژه هویت ملی، انسجام و همبستگی ملی است. توضیح این کارویژه اینکه، هویت‏ها فقط در جوامع وجود دارند و زمانی که افراد از جایگاه خود در جامعه می‏پرسند، در واقع از هویت خود سؤال کرده‏اند. در جوامعِ در حال نوسازی که افراد در حال تجربه فرایند تغییرات اجتماعی‏اند، شکاف‏های اجتماعی فعال، فرایند نوسازی را به چالش می‏کشند. برای حل و رفع بحران‏های حاصل از این گسیختگی‏ها در سطح اجتماعات ملی باید به ابزار لازم برای برانگیختن حس همبستگی ملی تجهیز شد. هویت ملی با بهره‏گیری از توانایی‏های نمادین مانند زبان، دین، گذشته تاریخی و منافع مشترک می‏تواند به وفاق اجتماعی و همبستگی ملی یاری رساند.

دومین کارویژه هویت ملی، ایجاد آگاهی ملی و جهت‏دهی به زندگی اجتماعی است؛ بدین معنا که هویت ملی علاوه بر ایجاد همبستگی میان افراد جامعه، مسیر و هدف جمعی آنان را نیز مشخص می‌کند. دولت‏ها با تکیه بر «هویت ملی»، نظام ارزشی مورد نظر خود را از طریق آموزش، تبلیغات و سایر ابزارهای جامعه‏پذیری به افراد جامعه القا می‏کنند. در این میان، هویت ملی متغیری محوری در تعریف ارزش‌ها و هنجارهای جمعی افراد یک جامعه است. در واقع هدف اولیه هویت ملی نیز که همبستگی و انسجام ملی است، بدون کارویژه جهت‏دهی ممکن نیست، چرا که انسجام و همبستگی ملی لزوما با محوریت «هدف مشترک» ایجاد می‌شود و بدون هدف و جهت مشترک نمی‏توان همبستگی اعضای یک گروه و به‏طور کلی جوامع قومی و ملی را حفظ کرد.

سومین کارویژه هویت ملی، تعیین سازوکارهای فرهنگ سیاسی است. در توضیح این کارویژه باید بگویم فرهنگ سیاسی جنبه‌هایی خاص از فرهنگ عمومی جامعه است که به بیان نوع رابطه جامعه با نظام سیاسی می‏پردازد. در حقیقت، زمانی که از فرهنگ سیاسی یک جامعه سخن می‏گوییم، به نظام سیاسی خاصی اشاره می‏کنیم که براساس نگرش‏ها و ارزش‌های مردم آن جامعه درونی شده است. محیط نظام سیاسی را مجموعه‏ای از ارزش‌ها، هنجارها و نمادهایی فراگرفته است و آگاهی درباره نظام سیاسی بسیار به میزان شناخت ارزش‌های حاکم بر آن محیط بستگی دارد.

کد خبر 149197

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز