این پیکرتراش، سفالگر و نقاش، فارغالتحصیل مدرسه هنرهاى زیباى تهران بود.
او که از پیشگامان هنر نوگرای ایران محسوب میشود، یک سال پس از ورود به دانشگاه، از مجسمههای سفالی و سرامیک خود نمایشگاهی برگزار کرد؛ یعنی در ۱۳۳۶ گالری "استتیک" نمایشی از آثار او را گذاشت.
در همین سال با همکاری چند هنرمند نوگرا پایههای ذهنیت ایجاد اولین بیینال تهران را در محفلی دوستانه پی ریخت.
یک سال پس از نخستین نمایش آثارش، به طور جدی رو به مجسمهسازی آورد.
مجسمههای او باور رایج را از مجسمه پس میزد. یک نوع ترکیب تصویر (کمپوزیسیون) ایجاد میکرد و معنا را به نفع عنصر خلاقیت، از تصور بیننده میگرفت.
دو سال مانده به آغاز دهه ۱۳۴۰، کارمند هنرهای زیبای کشور شد.
او در برپایی دومین نمایشگاه پیکرتراشی (به همت هنرهای زیبا) سهم زیادی دارد.
در بیینال پاریس نیز در کنار سپهری، اویسی، ملکونیان و سلحشور افتخار میآفریند. یک سال مانده به آغاز دهه ۴۰، برنده جایزه نقدی بیینال دوم میشود.
شهوق در بهمن ۱۳۴۰، به همت ادارۀ روابط بینالملل و انتشارات هنرهای زیبای کشور، نمایشگاهی برپا میکند از نمونههایی چند از نقاشیها و پیکرهسازیهای دانشآموزان دبیرستان "ایران فردا".
خود او مجسمهای از سیم و فلز را به نمایش میگذارد که بیتأثیر از آثار "گونزالز" نیست.
در همین ایام تعداد زیادی کمپوزیسیونهای رنگ روغن را در تالار رضا عباسی به نمایش میگذارد.
بیینال چهارم، اوج آثار او را نمایش میدهد. حضور دو داور ایتالیایی، دکتر پالما بوکارلی (رئیس موزۀ هنر مدرن رم) و پرفسور جولیو کارلو آرگان (استاد تاریخ هنر دانشگاه رم) در بیینال منجر به برنده شدن بورسیه به مدت سه ماه سفر به ایتالیا برای شهوق میشود.
در۱۳۴۸ به فرانسه سفر میکند و در "خانۀ هنرهای پاریس" حضور مییابد. از تأثیرات برانکوزی خارج می شود (او شیفتۀ پرنده در فضای برانکوزی بود).
صیقل مجسمههای شهوق و نوکهای در هوای مجسمههایش برانکوزی را به یاد میآورد. خشونت رنگهای تابلوهای او مثالزدنی است.
نتایج بسیاری از فعالیتهای انجامشده، هیچ گاه شهوق را راضی نمیکرد. تنها تلاشی که شاید در این زمینه رضایت قلبی او را به همراه داشت، نصب مجسمههای پارک ملت بود، هرچند پس از گذشت سالها، آبستره خود را که در آن تعصب ویژهای داشت، کنار گذاشت.
اما این را پرداخت هزینهای میدانست که باید در راه احیای مجسمهسازی میپرداخت.
این پروژه با پیشنهاد کامران کاتوزیان به شهرداری منطقه ۳ تهران آغاز شد و چنگیز شهوق، علی مددی، حمید شانس، هوشنگ قراقوزلو و عباس مشهدیزاده، مجسمهسازانی بودند که در این پروژه شرکت داشتند. به باور بسیاری از هنرمندان، استقبال مردم از این حرکت جمعی، گام مؤثری در جهت تثبیت وضعیت مجسمهسازی در ایران محسوب میشود.
دلمشغولی دیگر شهوق، تدریس و انتقال تجربیاتش به هنرمندان جوان بود.
او همیشه از کمکاری و کمتحرکی دانشجویان خود گله میکرد و معتقد بود: اگر تنها یک نفر از بین شاگردانش تحت تأثیر وی، به هنرمندی قابل تبدیل شود، همه رسالت خود را به عنوان یک استاد، به انجام رسانده است.
شهوق در زمینه تدریس به شدت مخالف انتقال شخصیت کاری استاد به شاگرد بود و به همین دلیل کلاسهای نقاشیدیواریاش را به دیگر کلاسها ترجیح میداد؛ چون در کلاسهای نقاشی دیواری، میتوانست تجربیات خود را درباره نقش مواد مختلف در خلق آثار هنری منتقل کند.
آثار وى در نمایشگاههاى داخلى و خارجى بسیاری در معرض دید عموم قرار گرفته اند و جوایزى را نصیب خود کرده اند.
این مجسمهساز، مؤسس اولین نگارخانه در تاریخ هنر ایران بود.