در طول این دوران بورس تهران در دورههای مختلف به رویدادهای مختلف سیاسی واکنشهای دورهای نشان داده است؛ بر این اساس برخی کارشناسان بر این باورند که رویدادهای سیاسی، بورس تهران را با مخاطرات جدیدی روبهرو میکنند.
از ابتدای سالجاری تاکنون نیز بورس تهران بهدلیل وقوع برخی تحولات سیاسی در عرصههای داخلی و خارجی با نوسان منفی روبهرو شده است اما بهنظر میرسد وزن مسائل داخلی و بروز تبعات مربوط به جریان انحرافی در بازار سرمایه بیشتر از مسائل بینالمللی بوده است.
با دکتر سید احمد میرمطهری که از شهریور76 تا اردیبهشتماه 82 بهعنوان دبیر کل بورس تهران فعالیت میکرد به گفتوگو نشستیم تا ضمن مروری بر وقایع سیاسی آن دوران، موضوع وزن مسائل سیاسی در آن دوران را بر بازار سرمایه تحلیل کنیم.
- بهنظر میرسد وزن مسائل سیاسی از ابتدای سالجاری تاکنون بر بازار سرمایه زیادتر شده است. آیا در دورهای که شما بهعنوان دبیرکل بورس فعالیت میکردید، مسائل سیاسی، بازار را تحتتأثیر قرار میداد؟
آنچه مسلم است اینکه نمیتوان تأثیر وقایع سیاسی را بر بازار سرمایه نادیده گرفت و این یک واقعیت است که موضوعات سیاسی بر بازار سرمایه و بورس تأثیر میگذارند اما این اثرگذاری را میتوان از دوبُعد مورد بررسی قرار داد؛ یکی اثرگذاری تحولات سیاسی در ابعاد بینالمللی و دیگری اثر سیاستهای داخلی.
- در زمان شما رویدادهای بینالمللی تا چه حد بر بورس تهران اثر داشت؟
اگر بخواهیم موضوعات بینالمللیای را که در آن سالها بر بازار سرمایه تأثیر گذاشت بررسی کنیم باید بگویم که موضوع حمله آمریکا به عراق و همچنین حمله به افغانستان از جمله رویدادهایی بود که در آن زمان ذهن سرمایهگذاران در بازار سرمایه را مشغول کرده بود، چرا که هر دو کشور هممرز با ایران بودند و رویدادهایشان برای کشور با اهمیت تلقی میشد.
در مورد حمله آمریکا به عراق، این ذهنیت وجود داشت که اگر بازار سهام با عکسالعملهای ناگهانی ازسوی مردم و سهامداران مواجه شود چه کار باید انجام دهیم، به همین دلیل از زمانی که اخبار مربوط به حمله آمریکا به عراق جدیتر شد خودمان را مهیا کردیم که بازار را در شرایط تعادل قرار دهیم در نتیجه با اطلاعرسانی بموقع و شفافسازی بیشتر، مردم و سرمایهگذاران را نسبت به موضوع آگاهتر کردیم. خوشبختانه پس از حمله آمریکا به عراق عکسالعمل چندانی از سوی سرمایهگذاران به وجود نیامد و در مورد حمله آمریکا به افغانستان نیز اگر چه در کوتاهمدت تأثیراتی ایجاد شد اما خیلی زود بازار به روال طبیعی خود بازگشت.
- بهنظر شما آیا تأثیر مسائل سیاسی در ابعاد داخلی بر بازار سرمایه، نسبت به وقایع بینالمللی بیشتر نیست؟
من یادم هست که در طول سالهای1376 تا 1377 قیمت نفت به پایینترین حد خود رسید . از آنجا که اقتصاد ایران اتکای زیادی به درآمد نفت دارد، در آن زمان سرمایهگذاران در مورد آینده برخی شرکتها و روند سودآوریشان در بازار نگران شدند و این موضوع نوعی بیرغبتی در میان اهالی بازار برای سرمایهگذاری در بازار به وجود آورد اما این موضوع نیز با شفافسازی بیشتر و اطلاعرسانی مرتفع شد و پس از آن بازار سهام شروع به حرکت کرد.
- بحثی که وجود دارد این است که در زمان انتخابات هفتم ریاستجمهوری دردوم خرداد سال1376، بازار سهام با سقوط قیمتها مواجه شد، ضمن اینکه همین رویه در سال1384 در دوره نهم انتخابات ریاستجمهوری در زمان انتخاب شدن محمود احمدینژاد بهعنوان رئیسجمهور تکرار شد و سهامداران هراسان اقدام به فروش سهام خود کردند. بهنظر میرسد بازار سهام ایران عکسالعمل منفی به این رویداد سیاسی(انتخابات) نشان میدهد. از دیدگاه شما آیا وزن مسائل سیاسی داخلی و رویدادهای اینچنینی بر بازار سرمایه ایران مشهود نیست؟
ریزش شاخصها در سال1376بیشتر مربوط به دوره دبیرکلی آقای رجایی سلماسی بود و من در آن دوره در بورس مسئولیت نداشتم اما بهنظر من علت این موضوع بروز حباب قیمتها پیش از انتخابات ریاستجمهوری بود.
در واقع در طول 2سال قبل از انتخابات هفتم ریاستجمهوری یعنی در سالهای74 و 75 ، قیمت سهام شرکتها به قدری افزایش یافته بود که نوعی حباب قیمت در بازار ایجاد شده بود؛ عدهای شرایطی در بازار ایجاد کرده بودند که قیمتها روند افزایشی پیدا کرده بود و انصافا بورس نیز هر چقدر اطلاعیه منتشر میکرد و به سهامداران هشدار میداد کسی به این اطلاعیهها توجهی نمیکرد. در آن زمان بورس برای شفافسازی، اطلاعیههای زیادی منتشر کرد و اعلام کرد که نسبت قیمت به درآمد بازار بیش از حد افزایش یافته و این میزان متناسب با بازده بازار نیست اما بازار به آن اطلاعیهها توجه نکرد و در نهایت حباب قیمتها ترکید و باعث نزول قیمتها و شاخص بورس درسال 76 شد.
- یعنی دلیل اصلی سقوط شاخص بورس در سال1376 حبابی شدن قیمتها بود؟ پس از آنکه شما بهعنوان دبیرکل انتخاب شدید برای کنترل بازار چه اقداماتی انجام شد؟
بله. در واقع بروز حباب قیمت در هر بازاری محتمل است و در اینجا زمانی نقش مدیران بازار پررنگتر میشود که شرکتها را وادار کنند به بازار اطلاعات بدهند و این طور نباشد که اطلاعات محرمانه درون شرکتها فقط در دست عدهای باشد. اطلاعات موجود شرکتها باید به صورت منصفانه منتشر شود. از زمانی که من بهعنوان دبیرکل انتخاب شدم سعی کردیم بازار را قاعدهمند کنیم و برای نحوه انتشار اطلاعات شرکتها روش و قاعده تعیین کردیم اما در هر صورت بازار پس از آن سقوط، در حال جراحی خود بود تا اینکه آرامآرام تا اواخر سال81 به روال طبیعی خود بازگشت.
- اگر بخواهیم شفاف سخن بگوییم؛ آیا انتخابات ریاستجمهوری تأثیری در نزول شاخصهای بورس دارد؟
بازار سرمایه یک بازار محدود است. در حال حاضر 400شرکت عضو این بازار هستند و در آن زمان اگر اشتباه نکنم 280شرکت در فهرست شرکتهای بورس بودند، ضمن اینکه شرکتهایی که در بازار وجود داشتند شرکتهای منتخب اقتصاد کشور بودند که بر اساس استانداردهایی در بورس پذیرفته شده بودند. بنابراین من فکر نمیکنم هیچگاه یک دولت و مقامات اجرایی آن دوست داشته باشند که شرکتهای منتخب اقتصادی با مشکلی روبهرو شوند، چراکه نحوه فعالیت این شرکتها در آینده اقتصاد کشور نقش دارد. بنابراین دولتها عموما تلاش میکنند همه امکانات را برای افزایش چرخه تولید این شرکتها فراهم کنند. نکتهای که وجود دارد این است که تأثیرپذیری بازار در زمان انتخابات ریاستجمهوری به خود بازار بازمیگردد و همچنین به عکسالعملهایی که بازار به بالاترین مقام اجرایی کشور نشان میدهد و اینکه این بالاترین مقام تا چه حد در زمینه رفع نیازهای اقتصادی شرکتها گام برمیدارد.
- پس میتوان گفت که بازار از این رویدادها اثر میپذیرد؟
بله. اگر بازار سهام نسبت به تحولات عکسالعمل نشان ندهد یک بازار قلابی است، اما شدت و ضعف این عکسالعملها بستگی به ترکیب سهامداران حاضر در بازار دارد. اگر وزن ترکیب سهامداران بیشتر به نفع سهامداران حقیقی باشد بازار با نوسانهای هیجانی بیشتری روبهرو میشود و در زمان بروز رویدادهای اینچنینی طبیعی است که عکسالعملهای بازار نسبت به رویدادها بیشتر است و اگر این ترکیب بیشتر به نفع سهامداران حقوقی باشد، نوسانها طبیعیتر خواهد بود و آرامش بیشتری در بازار وجود خواهد داشت.
- بنابراین نزول قیمتها را در سال76 چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
نزول شاخص بورس تهران و تغییراتی که در سال76 در بازار رخ داد بهدلیل تغییر مقام اول اجرایی کشور نبود بلکه ناشی از حبابی شدن قیمتها بود. در واقع بازار نیز در آن زمان در حال استفاده از شرایط موجود برای اصلاح خود بود تا به نوعی قیمتهایی که بهدلیل حباب بیش از حد افزایش یافته بود اصلاح شود.
- نزول شاخصهای بورس را در سال 1384 چگونه توجیه میکنید؟
نزول شاخصهای بورس در سال1384 ناشی از دیدگاههای اقتصادیای بود که هنوز بهطور کامل روشن نشده بود؛ در واقع بازار سهام هیچ تصویری از دیدگاههای اقتصادی رئیسجمهور جدید نداشت.
- آیا بازار سهام به نوعی انعکاسدهنده و آیینه تحولات پیش آمده نبود؟
از آنجا که ارزش بازار سهام ما نسبت به تولید ناخالص ملی کم است، نمیتوانیم بگوییم که بورس تهران آیینه تمامنمای اقتصاد ایران و تحولات پیشآمده است، ضمن اینکه نمیتوانیم وزن زیادی به اثر تحولاتی که در بازار ایجاد میشود نسبت به تحولات حوزه کلان بدهیم.
در کشورهایی که نظام اقتصادیشان مبتنی بر اقتصاد آزاد، و نسبت بازار سهام به تولید ناخالص داخلی متناسب با یکدیگر است، میتوان گفت که بازار سرمایه یا بورس آیینهای از شرایط اقتصادی آن کشورهاست؛ بنابراین تغییرات شاخص به معنای رکود و رونق اقتصاد تلقی میشود. اما در بورس تهران کاهش یا افزایش شاخص به معنای رکود یا رونق اقتصادی نیست چرا که ما هنوز نتوانستهایم جایگاه بازار سرمایه کشورمان را ارتقا دهیم. درحقیقت 3مولفه اساسی، یعنی توسعه، عمق و انعطافپذیری هنوز در بازار سرمایه ما به وجود نیامده است و اگر روزی بتوانیم این سهمولفه را در بازار سرمایه توسعه دهیم به یک بازار کارا که درآن شرکتها برای تأمین مالیشان متکی بر بازار سرمایه هستند، دست پیدا کردهایم.
- یعنی شاخص بورس تهران نمیتواند بیانگر شرایط اقتصادی کشور باشد و به ما بگوید که اکنون شرایط اقتصادی رو به رونق است یا رکود؟
خیر. شرایط ما در ایران به کلی متفاوت است.ما در ایران همانطور که نباید از رشد شاخص بیشاز حد خوشحال و ذوق زده شویم از کاهش آن هم نباید چندان نگران شویم. باید همیشه یادمان باشد که این بازار، هنوز بازار کوچکی است، بنابراین به محض اینکه میزان بازده بازار کاهش مییابد عدهای سرمایههای خود را از بازار خارج و اقدام به خرید طلا و ارز میکنند و این باعث میشود که پساندازهای مردم در چرخه تولید نباشد.
- پس چه نکتهای باعث میشود که پساندازهای مردم به سمت بازار سرمایه سوق پیدا کند؟
بازار سرمایه تنها بازاری است که هر کس با هر میزان سرمایه میتواند وارد آن شود؛ بهطور مثال اگر کسی حتی یک میلیون تومان پول داشته باشد میتواند در بورس سرمایهگذاری کند، در حالی که در بازارهایی نظیر مسکن، طلا و ارز اینگونه نیست. بنابراین بازار سرمایه تنها بازاری است که میتواند پساندازهای کوچک مردم را جمعآوری کند. ضمن اینکه زمانی که این بازار توسعه پیدا میکند و شرکتهای بیشتری وارد بازار میشوند، خیلی راحتتر میتوانند برای تأمین مالی طرحهای خود اقدام کنند چرا که میتوانند با مراجعه به سهامداران از طریق افزایش سرمایه، منابع مالی خود را افزایش دهند. بر این اساس شرکتها نیز کمتر به سراغ بانکها برای دریافت وام میروند و منابع مالی نظام بانکی آزاد میماند.