مصرف میانگین شیر در جهان 160 کیلوگرم در سال برای هر نفر است اما این رقم برای ایرانیان 80 کیلو یعنی نصف میانگین جهانی است، طبق قانون برنامه چهارم توسعه که در سال 1388 به پایان رسید سرانه مصرف شیر در ایران باید به 160 کیلو میرسید اما نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه امسال با اجرای قانون هدفمند کردن یارانهها و حذف یارانه عمومی شیر، این رقم باز هم کاهش پیدا کرده و به رقم تأسفبار 56 کیلوگرم رسیده است؛ یعنی 30 درصد کاهش مصرف سرانه شیر بعداز حذف یارانه این ماده غذایی ارزشمند.
گزارشها حاکی است با حذف یارانه شیر از نیمه تیر ماه امسال و افزایش قیمت شیر خام، تولید شیر پاستوریزه برای کارخانههای لبنی مقرون به صرفه نیست و از 2میلیون و 300 هزار تن شیر یارانهای که هر ساله در قالب شیر پاستوریزه نایلونی توزیع میشد تنها حدود 30 درصد معادل 700 هزار تن در بازار عرضه شده و بقیه بهصورت فراوردههای لبنی با قیمت بالا به مردم عرضه میشود، همچنین بهطور کلی ظرفیت کارخانهها برای تولید شیر و فراوردههای لبنی 20 تا 30 درصد کاهش یافته که به همین نسبت، مصرف شیر نیز در جامعه کاهش یافته است.
شیر بهعنوان یکی از منابع اصلی تامینکننده کلسیم بدن بهویژه برای کودکان و نوجوانان و مخصوصا دختران بسیار ضروری است، کاهش مصرف شیر در این گروههای سنی میتواند به عوارض غیرقابل جبرانی برای آنها در بزرگسالی منجر شود. عوارضی که برای درمان آن هزینههای سنگینی باید تحمل شود. در اغلب کشورهای پیشرفته شیر مانند آب آشامیدنی توسط شهروندان مصرف میشود، اما در ایران به دلایل مختلف از جمله ضعف فرهنگی، گرانی شیر و عادات تغذیهای غلط کمتر مصرف میشود. اکنون با حذف یارانه شیر که به ظاهرا درآمدهایی را نصیب دولت کرده است، یک معضل دیگر هم بر معضلات قبلی جامعه ایرانی اضافه شده و آن حذف شیر از سبد خانوارهای فقیر و مستضعف است. اگر چه ممکن است گفته شود که یارانه نقدی داده شده به خانوادهها میتواند جبران حذف یارانه شیر را بکند اما واقعیت این است که خانوادههای ضعیف جامعه آنقدر گرفتاری و مشکلات دارند که مصرف یارانه اعطا شده در جای خودش به امری فراموش شده تبدیل میشود.
این زنگ خطری است که متخصصان سلامت و بهداشت عمومی به صدادرآوردهاند اما ظاهرا گوش شنوایی برای آن وجود ندارد. کاهش روز افزون مصرف شیر نتیجه مستقیم حذف یارانههاست و اگر این روند ادامه یابد و دستگاههای مذکور از جمله وزارت بهداشت و درمان و مجلس شورای اسلامی فکری به حال آن نکنند ممکن است وضعیت به حد خطرناکتری نیز برسد.اگر قرار باشد هدفمند کردن یارانهها در برخی از بخشها به ضدهدف خود که همانا بهبود وضعیت اقشار محروم و مستضعف جامعه است تبدیل شود، قطعا ضرر و زیان بالاتری گریبانگیر این طبقات پایین دستی جامعه خواهد شد. شاید درآینده نه چندان دور مجبور باشیم درآمدهای دولتی ناشی از حذف یارانه شیر را صرف امور درمان و سلامت بیمارانی بکنیم که از مشکلاتی نظیر پوکی استخوان، آسیبهای جسمی و روحی، بیماریهای قلبی و عضلانی رنج میبرند و راهی بیمارستانها شدهاند. ظاهرا چون در کوتاه مدت این آسیبها قابل مشاهده نیستند دستگاههای متولی سلامت نیز سکوت کرده و فعلا ترجیح دادهاند با بیاعتنایی نسبت به این خسارت بزرگ به سلامت عمومی برخورد کنند.