در اینجا این مردماند که شعارها را میسازند، هدفها را معین میکنند، دشمن را شناسایی و معرفی و تعقیب میکنند، آینده مطلوب را، اگر چه به اجمال، ترسیم میکنند و در نتیجه اجازه انحراف و سازش با دشمن و تغییر مسیر را به خواص سازشکار و آلوده و به طریق اولی به عوامل نفوذی دشمن نمیدهند.
در حرکت مردمی ممکن است کار انقلاب با تأخیر انجام گیرد، ولی از سطحیگری و ناپایداری به دور است. حقیقتی را بگویم: پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی در ایران که زلزله عظیمی را در حکومتهای دنیاطلبان شرق و غرب پدید آورد و ملتهای مسلمان را در جوش و خروشی بیسابقه انداخت، ما غالباً انتظار داشتیم که مصر پیش از همه جا به پا خیزد. سابقه جهاد و روشنفکری و تربیت شخصیتهای بزرگ مجاهد و متفکر در مصر، این توقع را در دل ما برمیانگیخت. اما از مصر صدای واضحی شنیده نمیشد. من در دل، خطاب به ملت مصر این شعر ابوفراس را زمزمه میکردم:« اَراکَ عَصِیَّ الدَّمعِ شیُمتُک الصبر/
اَما لِلهوی نهی علیک و لا امرٌ».
وقتی ملت مصر را در میدان تحریر و میادین دیگر شهرهای مصر دیدم، پاسخ خود را شنیدم. ملت مصر با همان زبان دل به من میگفت: بَلی اَنَا مُشتاقٌ و عِندِی لَوعهٌ/ ولکنَّ مِثلی لایُذاعُ لهُ سِرٌّ.
این سرّ مقدس؛ یعنی انگیزه و عزم قیام، بهتدریج در ذهنیت ملت مصر قوام یافت و شکل گرفت و در لحظه مناسب تاریخی، عریان در صحنهای پرشکوه به میدان آمد. تونس و یمن و لیبی و بحرین هم دقیقا محکوم به همین حکمند؛ «و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً.» در چنین انقلابهایی، اصول و ارزشها و هدفها، نه در مانیفستهای پیشساخته گروهها و حزبها، بلکه در ذهن و دل و خواست آحاد مردمِ حاضر در صحنه، نگاشته و در قالب شعارها و رفتارهای آنان اعلام و تثبیت میشود. با این محاسبه بهروشنی میتوان تشخیص داد که اصول انقلابهای کنونی منطقه، مصر و دیگر کشورها، در درجه اول اینها است:
احیاء و تجدید عزت و کرامت ملی که در طول زمان با دیکتاتوری حاکمان فاسد و با سلطه سیاسی آمریکا و غرب، در هم شکسته و پایمال شده است.
برافراشتن پرچم اسلام که عقیده عمیق و دلبستگی دیرین مردم است و برخورداری از امنیت روانی و عدالت و پیشرفت و شکوفاییای که جز در سایه شریعت اسلامی به دست نخواهد آمد.ایستادگی در برابر نفوذ و سلطه آمریکا و اروپا که در طول دو قرن بیشترین لطمه و خسارت و تحقیر را بر مردم این کشورها وارد آوردهاند.
مبارزه با رژیم غاصب و دولت جعلی صهیونیست که استعمار چون خنجری در پهلوی کشورهای منطقه فرو برده و وسیلهای برای ادامه سلطه اهریمنی خود ساخته و ملتی را از سرزمین تاریخی خود بیرون رانده است.
بیشک این حقیقت که انقلابهای منطقه متکی به این اصول و خواستار تحقق آنهاست، مورد پسند آمریکا و غرب و صهیونیسم نیست و آنها همه تلاش خود را به کار میبرند تا آن را انکار کنند، ولی واقعیت با انکار آن دگرگون نمیشود.
مردمی بودن این انقلابها مهمترین عنصر در تشکیل هویت آنهاست. قدرتهای خارجی که با آخرین تواناییها و شگردهای خود سعی میکردند حکام مستبد و فاسد و وابسته را در این کشورها حفظ کنند و تنها هنگامی از حمایت آنها دست برداشتند که قیام و عزم مردم، هیچگونه امیدی برای آنها باقی نگذاشت، حق ندارند خود را در پیروزی این انقلابها سهیم بدانند. در جایی مانند لیبی هم، ورود و دخالت آمریکا و ناتو نمیتواند حقیقت را مشوب کند. مردم و نخبگان مردمی و کسانی که از مردم برآمدهاند، خود صاحبان این انقلابها و متعهد به حراست از آن و ترسیمکننده مسیر آینده و رو به تکامل آن هستند و خواهند بود انشاءالله.
26 شهریور1390